کتاب: شومنامهی تبرنقرهای
بچه که بودیم هرگاه بیش از حد سرو صدا میکردیم، مادربزرگها میگفتند: بچه جون زیادی شیطونی کنی شب لولو میآد میخوردتا! یا وقتی پای داستانهایشان مینشستید، همیشه یک پای قصههایشان، جن و افریت و موجودات ترسناک بود. بزرگتر که شدیم با فیلمها و کتابهایی آشنا شدیم که لذت دیدن و خواندشان آخر شب ها بود.
کتابهایی مثل دراکولای برام استوکر یا آثار اسیتفن کینگ و فیلمهایی مثل جنگیر، کلبهی وحشت و عروسک شیطانی که اگر آنقدر جرات داشتید که در طول دیدنشان خودتان را خیس نمیکردید، عمراً بعد از دیدنشان خواب به چشمتان میآمد!
اما چرا از این ترس لذت میبردیم و میبریم؟ جواب سادهست: خصوصیت ژانر وحشت همین است! امینت ذهنی لذتبخش اما کسلکننده فرد را برای مدتی فریب میدهد و او را وارد فضای پر از معما و مکانهایی پراسترس میکند تا با درگیر کردن ذهن با آنها لذتی غریب را به وی عطا کند. لذتی که جز با دیدن و خواندن کتابهایی با درون مایهی وحشت به دست نمیآید.
بیشتر بخوانید: معرفی خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی (اثر بهزاد قدیمی)
اگر از طرفداران این ژانر باشید، احتمالا میدانید که در یک دهه اخیر این ژانر دوباره در ایران شروع به نفس کشیدن و بازگشت به حیات کرده است. حیاتی که مدیون نسل جدید نویسندگانیست که در این درونمایه قلم میزنند. افرادی مثل سیامک گلشیری، رامبد خانلری و بهزاد قدیمی که با کتاب جدیدش (شومنامهی تبر نقرهای) ثابت کرده مهارت و استعداد بالایی برای نوشتن در ژانر وحشت با رنگ و بویی کاملا ایرانی دارد.
“ای که دست بر این کتاب می بری، بدان که این سیاهه نفرین شده است.
و این شرحی است از سفر آن میراث شوم در گذر زمان. تبرچهای نقرهای، هزاران سال در زیر خروارها خاک مدفون بود، اما دست طمعکار فرومایگان بیرونش کشید. این سیاهه را بخوان تا بدانی که این تبرچهی شوم چگونه خون آدمیان را در پای اهریمن فراموششده ریخت و آن را از حصر هزارانسالهاش آزاد کرد.
در این سیاهه خواهی دید، که حوادث به ظاهر نامربوط همگی نقشی بودهاند در نقشهی مخوفش. و تصادفات بدشگون، هر یک گامی بودهاند بر پلکان شیطان.
ای که ای سیاهه را میخوانی، بدان که این شومنامهی طلسمی نحس دارد و سطر به سطر آن تو را در خواهد کشید.”
معرفی پشت جلد کتاب چشمانداز خوبی مدل روایی کتاب ارائه میدهد:داستان شومنامهی تبر نقرهای روایتگر حکایات و قصههایی با محوریت تبری نفرین شده است و روزگار مردمانی را نمایش میدهد که به واسطهی این نفرین چه بلاهایی که به سرشان نمیآید.
داستان بدون شرح اثر بهزاد قدیمی را در سفید بخوانید
البته این رمان مانند کتاب قبلی بهزاد قدیمی، کمتر شباهتی به قالب متعارف رمانها دارد و بیشتر شبیه یک مجموعه متشکل از پنج داستان است: نقره های دالان جنی ها، یادگاری های خواستنی اقاجان، ماه کامل، شکسته حصر و سرگذشت غریب خانواده قوامی. تمام این داستان ها در عین جذابیت انفرادی، مانند قطعات پازل تصویر و داستانی بزرگتر را شکل میدهند. پازلی که نقاط وصل و ارتباط اجزایش درون هر داستان کاشته شده است.
“یکی بود، یکی نبود،روزی روزگاری پیش از این. آتشی به پا شد، شاید هم سیل آمد، شاید طوفان شد، شاید زلزله شد، بلایی به سر سرزمین های شرقی نازل شد. مثل بلایی که بر سر قوم عاد آمد. کسی نمیداند چه شد کسی خبر ندارد سرزمینهای شرقی کجا رفتند، پروانهها کجا رفتند. شقایقها کجا رفتند. بلا هر چه که بود. هیچ کس هیچ خبری از ان ندارد. بلا نازل شد. بلا فقط نازل شد.”
از جذابترین نکتههای شومنامهی تبر نقرهای میتوان به شیوهی روایت داستانهای آن و فرم منحصر به فرد هرکدامشان اشاره کرد. بهزاد قدیمی با نثری خوب و فضاسایای درست، در هر داستان، روایتی از موقعیتها و مدلهای مختلفی از ترس را برای خواننده توصیف میکند، از ترسی که در داستانهای پدربزرگ و مادربزرگها از دخمهها و خزینههای جنزده میآمد گرفته تا ترسی که در داستان های نهفته بود که دانشجوها در خوابگاه برای هم تعریف میکنند.
بیشتر بخوانید: خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی: هذیانی بیسروته یا شاهکاری درکنشده؟