کتاب: سهگانهی بنیاد Foundation: First Trilogy
مقالهی جالبی در سایت Thrive Global(اگر اشتباه نکنم) منتشر شده بود مبنی بر «کتابهایی که همه وانمود میکنند خواندهاند» و سهگانهی «بنیاد» از آیزاک آسیموف در صدر لیست قرار داشت.
ظاهر ترسناک بنیاد باعث شده تا در بین دوستداران علمیتخیلی نیز مهجور جلوه کند؛ شاید یکی از دلایلی که هنوز فیلم یا سریالی بر اساسش ساخته نشده به همین قضیه برگردد.
از طرفی میچیو کاکو(فیزیکدان)، ایلان ماسک(مخترع)، جرج لوکاس(خالق استاروارز) و خیلیهای دیگر از سهگانهی «بنیاد» بهعنوان منبعی الهامبخش یاد کردهاند و بسیاری آن را به ارباب حلقههای ژانر علمیتخیلی تشبیه میکنند -از نظر مقام و جایگاه ادبی- پس بیایید ترس را کنار بگذاریم و ببینیم داخل این گنجینهی ناشناخته چه جواهری مخفی شده.
علمیتخیلی اجتماعی
وقتی عبارت «علمیتخیلی» را میخوانید یا میشنوید احتمالاً ذهنتان سمت خودروهای پرنده و جنگهای بزرگ سفینهای میرود. هرچند در سهگانهی «بنیاد» نیز تکنولوژیهای پیشرفته و سفرهای میان کهکشانی وجود دارد اما به هیچوجه تمرکز داستان روی جهانسازی و تصور آسیموف از آیندهی بشر نیست بلکه داستان درمورد تعدادی انگشتشمار از مردمانی است که تاریخ را -خواسته یا ناخواسته- شکل میدهند.
در «بنیاد» خبری از ماجراجوییهای انرژیک روشنایی علیه تاریکی نیست. هیچکس را نمیتوان قهرمان یا شرور داستان خواند؛ خاندان استارکی در کار نیست که از مردان خَیر و جوانمرد تشکیل شده باشد و خاندان لنسیتری نیز وجود ندارد که نماد شرارت و عوضی بودن باشد. کتاب شما را وادار میکند تا تمام زوایای دید ممکن را درک کنید و در انتها کسی نیست که از او متنفر باشید یا برای پیروزی تشویقش کنید.
تو گویی درحال مطالعهی تاریخ جهانی حقیقی هستی با این تفاوت که این بار، تاریخ توسط فاتحان نوشته نشده.
خود آسیموف کارش را «علمیتخیلی اجتماعی» مینامد، به معنی ادبیاتی که با رفتار انسانها و رویکرد سیاسی و اجتماعیشان نسبت به پیشرفت علم و تکنولوژی سر و کار دارد.
اگر جزو دوست داران استارترک/Star Trek (نه فیلمهای جدیدش که تبدیل به بلاکباسترهای اکشن شدهاند) و دیگر علمیتخیلیهایی که محوریتشان کندوکاوِ ارزشها، ایدئولوژیها و ماهیت بشر است، حتماً «بنیاد» را در لیست مطالعهتان قرار دهید.
سایکوهیستوری
یکی از مهمترین بخشهای بنیاد، علم مندرآوردیِ سایکوهیستوری است. آسیموف پیش از اینکه نویسندهای شهیر باشد، دانشمندی سختکوش بوده و طی یکی از مطالعاتش به فرایند مولکولهای گاز برخورد که بهصورت فردی قابل پیشبینی نیستند اما با استفاده از تئوری کینتیک(Kinetic theory of gases) میتوان خیل عظیمشان را اندازهگیری و پیشبینی کرد. با الهامگیری از این رویداد طبیعی در دنیای شیمی، علمِ غریب سایکوهیستوری متولد شد.
سایکوهیستوری بدین شرح است که شما با استفاده از علوم ریاضی، روانشناسی و تاریخ قادر خواهید بود تا رفتار جمعیت زیادی از مردم را(در مقیاس امپراطوری کهکشانی که هزاران برابر از زمین بزرگتر است) پیشبینی کنید.
تنها کسی که در مجموعهی «بنیاد» توانست به سایکوهیستوری مسلط شود و تا هزاران سال آیندهی کهکشان را پیشبینی کند، دکتر هری سلدون (Hari Seldon) از سیارهی ترِنتور (Trentor) بود.
هر سه جلد از مجموعهی «بنیاد» در رابطه با آیندهای است که سلدونِ خردمند براساس محاسبات دقیقش رقم زده اما نکتهی حائز اهمیت این است که افراد بهخصوصی همواره خارج از مسیر آب حرکت میکنند و تقدیر تعیین شده را به خطر میاندازند – یا خودشان اینطور تصور میکنند.
اگر بخواهیم سایکوهیستوری را سادهسازی کنیم، میتوان گفت نمودی است از تقابل سنگین جبر و اختیار.
میراث هری سلدون
یکی از پیشبینیهای سلدون، سقوط امپراطوری کهکشانی(که بادوامترین و مستحکمترین حکومت بشری محسوب میشد و جهان را به سمت تمدن و اکتشاف سوق داد.) و هرج و مرجی گریبانگیر در آیندهای نه چندان دور بود. از این رو تصمیم گرفت تا با فریب مقامات، دو پایگاه(بنیاد) تحقیقاتی در دو سرِ هستیِ شناخته شده -روی دورترین سیارات ممکن- احداث کند.
هدف پایگاههای مزبور -در ظاهر- تولیدِ دایرةالمعارف جامعی بود که یک جورهایی حکم اینترنت را داشته باشد و تمام مفاهیم، دانستهها و دستاوردهای بشر در آن خلاصه شود تا نسلهای گمگشتهی آینده سریعتر تمدنِ خود را بازسازی کنند.
لازم به ذکر است که آسیموف امپراطوری کهکشانیاش را براساس کتاب ششجلدیِ “The History of the Decline and Fall of the Roman Empire” طراحی کرد و روندی که در بنیاد شاهدش هستیم، بینهایت به سقوط تمدن امپراطوری روم شباهت دارد. همانطور که اروپا پس از فراگیری مسیحیت وارد عصر تاریکِ شکنجه، جهل و خرافه شد؛ کهکشانِ ازهمگسیختهی آسیموف نیز وارد عصری بیرحم و ناخوشایند میشود.
بازسازیِ دنیایی نوین
همانطور که گفتم، سیاه و سفیدی مطلقی در دنیای آسیموف وجود ندارد و حتی روشهایی که سلدونِ دانا برای نجات نسل بشر بکار برده نیز هیچوقت بینقص کار نمیکند. برای مثال، بنیادِ جدید برای حفظ موقعیت و قدرت خود مجاب میشود تا اصول علم و فناوری را به شکلی مبهم در اختیار دشمنان احتمالیاش قرار دهد و بهقولی از علم، دین بسازد(حتی اسمش را هم میگذارند Scientism) و با ایجاد یک حکومت ثیوکراسی(دولتهای دین محور و غیر سکولار) عوامِ نه چندان باهوش را کنترل کند.
سهگانهی بنیاد که به ترتیب شامل کتابهای «بنیاد»، «بنیاد و امپراطوری» و «بنیاد دوم» میشود، روایتگر دست و پنجه نرم کردنِ جامعهای است که سعی دارد به هر روشی خود را از نابودی و تاریکی دور نگه دارد. بهنظرم مهمترین عنصری که این شاهکار علمیتخیلی را تا به امروز برجسته و خواندنی نگه داشته، وجههی صادقانهی آن است که با بیطرفی وقایع شبهتاریخیاش را بررسی میکند و مانند خیلی از کتابهای همسبک، قربانیِ ایدئولوژی شخصی نویسنده نمیشود.