رد دد ۲ حتا بهتر از آن‌چه تصور می‌کردیم

2
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

رد دد ۲ نشان می‌دهد که گیم به عنوان یک رسانه هنوز خیلی گوشه‌های ناکاویده دارد و هنوز خیلی چیزها را می‌شود در گیم تجربه کرد.

بازی‌های راک‌استار از همان ابتدا برای من و خیلی‌های دیگر جهانی بی‌حد و مرز فراهم می‌کردند که قادر به انجام هرکاری باشیم: از قتل عام پلیس‌های منطقه گرفته تا دعوا و کتک‌کاری در استریپ کلاب. بازی‌های راک‌استار برای من سیمیولیشن‌های خرابکاری و آزار آدم‌های بی‌گناه بودند و بیشتر از هرچیز نیمه‌ی میسانثروپم را ارضا می‌کردند. ولیکن که هیچ یک نتوانست به‌عنوان یک اثر خاطره‌انگیز در ذهنم جا باز کند و یا اصلاً مرا به دنبال کردن داستان اصلی تشویق کند – معمولاً بعد از چند ساعت ستایش کردنِ گرافیک خیره کننده‌شان و بازیگوشی در سطح شهر، آن‌ها را برای همیشه کنار می‌گذاشتم.

بالطبع وقتی Red Dead Redemption II (رد دد ۲) معرفی شد، چندان هیجان زده نبودم و ترجیح می‌دادم زودتر Spider-Man یا Kingdom Hearts 3 را بازی کنم تا محصول جدید راک‌استار. من از آن دست گیمرهای حوصله سربری هستم که دوست دارند با شخصیت‌ها و دنیای بازی ارتباط بگیرند و خیلی زود کشت و کشتارهای بی‌هدف دلشان را می‌زند. و اگر بخواهم روراست باشم، چیز زیادی از سی‌جی، نیکو بلیک یا ترور فیلیپس به‌یاد ندارم، جز اینکه همه‌شان گنگسترهای جانی و کله‌شقی بودند که در جهانی بی‌قانون و تاریک زندگی می‌کردند.
انتظارم از رد دد ۲ هم این بود که بار دیگر کنترل یک آدم بد خلافکار را برعهده بگیرم و راه به راه آدم بکشم و بعد از چند ساعت برگردم و کولکسیون جدید کسلوانیا را بازی کنم.

چند روزی است که بیست و چهار ساعته به جان رد دد ۲ افتاده‌ام و حتی بعد از سی-چهل ساعت بازی کردن، هنوز که هنوز است مانند روز اول برای‌م تازگی دارد. قسمت دوم Red Dead Redemption در عین اینکه یادآور خیلی از بازی‌های قبلی راک‌استار(مانند GTAV) است اما یک هیولای کاملاً متفاوت محسوب می‌شود.

در مطلب پیش رو سعی دارم تشریح کنم که چرا تا این حد شیفته‌ی رد دد ۲ شده‌ام و از همین حالا بگویم که بیضه‌ی منقبض شونده‌ی اسب‌ها جزو دلایل زیر نیست!


هیجانِ چای دم کردن

رد دد

یکی از خلاقانه‌ترین(اگر نه خلاقانه‌ترین) JRPGهایی که تا به امروز بازی کرده‌ام، Persona 5 بوده. در پرسونا ۵ شما نقش یک پسر دبیرستانی را برعهده می‌گیرید که طی ماجرایی وارد یک جهان فانتزی پر از هیولاهای رنگارنگ می‌شود و برخلاف عموم بازی‌های نقش آفرینی که وظیفه‌ی پلیر تنها لول آپ کردن و شکست دادن دشمن‌های گوناگون است؛ باید به زندگی واقعی‌تان هم رسیدگی کنید(مطالعه، خورد و خوراک، تفریح و غیره) و حواستان باشد یک وقت بی‌گدار به آب نزنید. رابطه‌تان با شخصیت‌های مختلف بسیار حیاتی است و دیالوگ‌های بی‌انتهایی که با توجه به انتخاب شما تغییر می‌کنند، باعث می‌شود این احساس به شما انتقال یابد که حقیقتاً شخصیت‌های بازی با شما دوست شده‌اند. تعلیق روایت با پیاده کردنِ یک واقعیت مجازی که شامل کارهای روزمره می‌شود -برخلاف آنچه از دور به‌نظر می‌رسد- کشش و هیجان بازی را چندین برابر می‌کند.

مکانیکی مشابه در رد دد ۲ نیز به‌کار برده شده که آن را از دیگر بازی‌های اوپن ورلدِ هم سبک مانند Assassin’s Creed: Odyssey جدا می‌کند. اگر در رد دد ۲ مانند آدیسی، پنج‌شش ساعت پشت سرهم مأموریت انجام دهید، آرتور(شخصیت اصلی بازی) از پا می‌افتد، البته اگر قبل‌ش اسب بیچاره‌اش از پا نیفتاده باشد یا ممکن است اهالی گَنگ به جانتان غر بزنند که چرا اصلاً به فکر کمبود منابع غذایی و رفاهی گروه نیستید.

در Red Dead Redemption قبلی همیشه وانمود می‌کردم که جان(شخصیت اصلی بازی) خسته شده یا گرسنه است و باید میان راه چادر بزنم تا کمی خستگی در کند و چیزی بخورد یا اینکه هنگام مستی با کسی جر و بحث کرده و کار به دعوای فیزیکی کشیده. خوشبختانه در رد دد ۲ تمام این جزئیات مسخره که برای خودم وانمود می‌کردم، به بخش بسیار مهمی از بازی بدل شده‌اند.

شما موظف هستید همواره وضعیت سلامت و بهداشت آرتور، اسب وفادارش و اعضای گروه‌تان را زیر نظر داشته باشید. شاید مضحک و احمقانه به‌نظر برسد ولی من دوست دارم قبل از انجامِ ماموریت هر روز صبح پاشم، سیگار بکشم و درحالی که با دوستان و یارانم صحبت می‌کنم، یک لیوان قهوه بنوشم. هر شب که به کمپ برمی‌گردم، شکار کنم، به خزانه‌ی گروه کمک کنم و دور آتش بشینم و به داستان‌های هیجان‌انگیز و گاهاً بلاهت‌وار رفقای خلافکارم گوش کنم.

شخصیت‌ها فقط عروسک‌های بی‌جانی نیستند که طوطی‌وار یک سری دیالوگ تکراری تحویل‌تان دهند. نمی‌دانم تا چه حد نویسنده‌ها اضافه کاری کرده‌اند تا توانسته‌اند این همه دیالوگ بنویسند اما می‌توانم به جرأت بگویم که بعد از این همه ساعت، یک بار دیالوگ تکراری یا بی‌ربط نشنیده‌ام و همیشه شخصیت‌ها چیزی برای گفتن دارند. رد دد ۲ اولین بازیِ راک‌استار است که در آن دیوانه بازی درنمی‌آورم و الکی هرکسی را نمی‌کشم چراکه شخصیت‌ها را حقیقتاً حس می‌کنم و زندگی کردن در میان‌شان برایم لذت‌بخش است.

اگر به‌دنبال یک بازی اکشن می‌گردید که محوریت آن تیراندازی باشد و با سرعت معمول بازی‌های اوپن ورلد به انتهای‌ش برسید، رد دد ۲ با ضرب‌آهنگ سنگین و آهسته‌اش احتمالاً ناامیدتان می‌کند.


نفس وحشی در غرب وحشی

جذابیت شخصیت‌ها صرفاً به پرحرفی‌شان ختم نمی‌شود. اعضای گَنگ، شهروندها و دیگر خلافکاران شهر زندگی روزمره‌ای دارند که فارق از حضور شما به انجام‌اش می‌پردازد. و اگر کمی دقت به‌خرج دهید متوجهِ توسعه و پیشرفت زندگی شخصی‌شان می‌شوید. دنیای حساب شده و تنش‌آلودِ رد دد ۲ توهمی به شما منتقل می‌کند که توگویی زنده است و یک جورهایی ورژن واقع گرایانه و جدی از هایرولِ Legend of Zelda: Breath of the Wild است (لازم به ذکر است که مثل نفس وحش، باید در مناطق سرد لباس گرم بپوشید و برعکس).

دنیای رد دد ۲ سعی می‌کند به شما بقبولاند که فقط بخشی کوچک از جهانی وسیع هستید. برای مثال فقط پلیر نیست که به بودجه‌ی کمپ کمک می‌کند و صرفاً یکی از اهداکننده‌هاست. حوادث و اتفاقات فرعی که در سراسر نقشه رخ می‌دهند، بدون دخالت شما ادامه میابند و معطل عکس العمل‌تان نمی‌شوند.

البته رد دد ۲ در پیشبرد داستان به اندازه‌ی نفس وحشی دستتان را باز نمی‌گذارد اما مرز نامشخصی که بین مأموریت‌های فرعی و اصلی وجود دارد، تجسمی وهم‌آمیز برای‌تان پدید میاورد که در هر صورت دارید برای بقای خودتان و رفقای‌تان می‌جنگید و خطِ بین داستان اصلی و فرعی این وسط گُم می‌شود.

جزئیات بی‌شماری وجود دارند که به جنبه‌ی واقع گرایانه‌ی بازی می‌افزاید: شهروندها و فروشندگان شما را فراموش نمی‌کنند، جای زخم و کبودی روی بدن کسانی که ناکار کرده‌اید باقی می‌ماند، ممکن است بعد از ده یا پانزده ساعت فردی را «اتفاقی» ملاقات کنید که خیلی وقت پیش کمک‌ش کرده بودید و غیره.

همه‌ی این ریزه‌کاری‌ها برای من ارزشمند هستند و تا مدت‌ها در ذهنم لانه می‌کنند – همچنان حرکت بامزه‌ی ریو در نینجا گایدن سیگما را فراموش نکرده‌ام که هنگامِ تمیز کردنِ شمشیر خونی‌اش پیاده می‌کرد.

اگر شما هم مثل من جزو کسانی هستید که در بازی‌ها قدم می‌زنند(بجای شرکت در دوی استقامت!) و از تخیل خودشان برای بالا بردن سطح واقع گرایی استفاده می‌کنند، رد دد ۲ بهترین پلتفرمی است که می‌تواند ابزار لازم را در اختیارتان بگذارد.


سرنوشت نانوشته

رد دد

بالاتر نوشته بودم که چرا از امثال نیکو بلیک و ترور فیلیپس هرگز خوشم نمی‌آمد. اما آرتور مورگان و رفقایش با رویکردی متفاوت طراحی شده‌اند. مردان تنهایی که جز خشونت و مرگ چیزی یاد نگرفته‌اند و با ورود تمدنِ آمریکا به عصری جدید، آخرین بازمانده‌هایی شده‌اند که برای زنده ماندن دست و پا می‌زنند.
مانند خیلی از بازی‌های امروزی، شما در رد دد ۲ حق انتخاب دارید. می‌توانید خیرخواهانه عمل کنید یا خبیثانه. به قهرمان داستان تبدیل شوید یا ویلنـش. و به‌نظرم نبوغ بازی در اینجا تبیین می‌شود که انتخاب‌های شما در بسیاری از مواقع اهمیتی ندارد و هرگز نباید گذشته‌ی تاریک آرتور را نادیده بگیرید؛ در خیلی از مأموریت‌ها مجاب هستید دست به اعمالی بزنید که از درجه‌ی خیرخواهی‌تان کم می‌کند و هیچ راه فراری وجود ندارد.

من نیز سعی کردم با روایتِ پلات و شخصیت آرتور مورگان همراه شوم و به‌جای اینکه در نقش شخصیتی که خودم دوست دارم فرو بروم، آرتور را بیشتر بشناسم و با روندی ملموس، گزینه‌های موجود را انتخاب کنم. دوست دارم آرتور را از منجلاب گناهان نابخشودنی‌اش نجات دهم و از او قهرمانی تراژیک بسازم که در میان دو دنیای وحشی و متمدن گرفتار شده؛ دنیای متمدنی که برای آرتور وحشتی مرموز و ناشناخته دارد. قطعاً آرتور و رفقای راهزن‌ش آدم‌های خوبی نیستند اما شاید کارخانه‌های سیاه و دودکش‌های سربه ‌فلک‌ کشیده اهریمنانی همراه خود بیاورند که حتی گلوله‌ی هفت‌تیر هم در مقابلشان عاجز بماند.


چرا Red Dead Redemption 2 را دوست دارم؟

نمی‌دانم با گذرِ زمان یا ادامه دادن بازی ممکن است احساسم تغییر کند یا نه اما در حال حاضر همان حسی را دارم که برای اولین بار با بازی‌هایی مثل Metal Gear Solid III و Final Fantasy VII تجربه کردم. حسِ پا گذاشتن به جهانی جدید که از تک تکِ لحظاتش لذت می‌برم و دوست ندارم به این زودی‌ها از آن دل بکنم.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. Mania

    سلام خیلی خوب بود ممنون 👍

  2. Mania

    و اینکه شما شخصیت آرتورت سفید بود مرد یا قرمز و خلافکار بود مدر

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • مجله سفید ۱: هیولاشهر

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم