کتاب: تریستان و ایزوت
از میان افسانههای سرزمین ایرلند در کنار رمانهای پرشمار شاه آرتور، حماسهای عاشقانه نیز در قرون وسطی از چنان محبوبیتی میان ساکنان اروپای قارهای برخوردار بود که منظومهها و رمانهای متعددی بر اساس آن به زبانهای مختلف نوشته شدهاند، از فرانسوی قدیم و آلمانی میانه بگیرید تا زبان بوهمی و یونانی میانه.
برای این نوشته چون میخواهم کتابی که معرفی میکنم در دسترس دوستان هم باشد، ناچار به رمانی ارجاع میدهم که ژوزف بدیه در قرن ۱۹ نگاشته و مرحوم دکتر پرویز ناتل خانلری ترجمه کردهاند. لیکن از آنجا که فیالحال به دلیل بعد جغرافیایی به کتاب دسترسی ندارم، و همچنین نسخهای دیگر از داستان را به تازگی خواندهام، سراغ همین روایت خواهم رفت.
یکی از روایتهای اکنون کلاسیک افسانهی تریستان و ایزولد/ایزوت/ایزو… (خاطرتان که هست… زبانهای مختلف) حماسهی منظومی است که گوتفرید اهل استراسبورگ، شاعر بزرگ قرن ۱۲ و ۱۳ آلمانیزبان (درگذشته به سال ۱۲۱۵) سروده است و متأسفانه ناقص به دست ما رسیده است.
البته ناقص که عرض میکنم خودش ۲۰۰۰۰ بیت است. و اهل فن تخمین میزنند که احتمالاً کل اثر حدود ۳۰۰۰۰ بیت بوده است. اما خوشبختانه خود گوتفرید منبع روایت خود را معرفی کرده است و از قضا بخش انتهایی داستان از روایت توماس بریتانیایی (علیالظاهر در فارسی نوشتار فرانسوی توما دانگلتر برای این شاعر فرانسویزبان استفاده میشود) به دست ما رسیده است.
گوتفرید یکی از بزرگترین شاعران قرون وسطی زبان آلمانی در دوران اوج این ادبیات بود و معاصر بزرگان دیگری چون هارتمن اهل آووه (آغازگر ترجمهی رمانهای درباری از فرانسوی به آلمانی، و نویسندهی روایتهای آلمانی رمانهای شاه آرتور مانند ایواین و اِرِک)، ولفرام اهل اشنباخ (اگر بخواهیم بر اساس تعداد دستنوشتههای باقیمانده قضاوت کنیم نویسندهی اولین و دومین کتاب پرطرفدار آلمانی قرون وسطی، پارسیفال و ویلههالم؛ هدف نقد و شاید نفرت گوتفرید) و والتر اهل فوگلوایده (بزرگترین شاعر غنایی دوران).
نکتهای که دربارهی روایت او باید دانست این است که بیدلیل تنها به نام “تریستان” نامیده نشده است. این داستان تریستان است و ماجرای شراب جادویی تازه پس از بیش از ۱۱۰۰۰ بیت رخ میدهد، پس از آنکه تریستان بیخبر از اصل و نسب خود، توسط بازرگانان نروژی ربوده شده و در کورنوال از چنگ آنان میگریزد. پس از آنکه حقیقت برملا میشود که او خواهرزادهی شاه مارکه، حاکم کورنوال، است و آن کس که او پدر میخوانده از اشراف وفادار به پدر اوست که پس از کشته شدن پدر به دست کنت مورگان او را به فرزندی پذیرفته و هویتش را مخفی کرده است. و پس از نبردهای بسیار و کشتن مورهولت، دایی ایزولد، و بسیاری ماجراهای دیگر.
اغلب داستان تریستان و ایزولد را به خاطر شباهت مضمون عشق ممنوعه با ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی قیاس میکنند که خود اثری به غایت خواندنیست اگر به دستتان برسد.
اما اگر بخواهم عوض شباهت بزرگترین تفاوت این دو زوج عاشق را (جدای از اینکه ویس و رامین در نهایت به هم میرسند، اما تریستان و ایزولد نه) بگویم، اجبار و جادوی موجود در داستان ایرلندی و غایب در روایت فارسی است.
جادوی شراب به خطا نوشیده شده دستکم تا حدی تقصیر این رابطهی گناهآلوده و خائنانه را از دوش مرتکبانش برمیدارد. اما جادو در ویس و رامین تنها آنجا بروز میکند که ندیمهی ویس طلسمی برای سرد کردن شوهرش که او را به اجبار به همسری گرفته است به کار میگیرد و از قضا طلسم گم میشود.
خلاصه آنکه هم گوتفرید و هم فخرالدین اسعد گرگانی مخاطب خود را از قضاوت دلسوختگان بر حذر داشته و در عوض به لذت بردن از حکایتی دلکش فراخواندهاند.