چرا پروندهی ضحی کاظمی
ضحی کاظمی نویسنده علمیتخیلی است. رنسانس مرگ، کاجزدگی، سندرم ژولیت، بارانزاد و پاکسازی تز قاتل مهمترین آثار او هستند.
چرا پروندهی ضحی کاظمی؟ در سه دورهای که نوفه به عنوان یک جایزه ادبی برای بررسی آثار ادبیات ژانری فارسی چاپ شده (تألیفی) برگزار میشد این فرصت را داشتم که کتابهای زیادی بخوانم که در هیچ شرایط دیگری شاید موفق به پیدا کردنشان نمیشدم. فرصت اینکه ادبیات فارسی علمیتخیلی و فانتزی و وحشت را از نزدیکتر لمس کنم یک موهبت مهم بود. برای کسانی که سالهای دههی هفتاد و هشتاد را به یاد دارند شاید یادآوری این نکته که «زمانی بود که اصلاً چیزی به نام نویسندهی علمیتخیلی فارسی وجود نداشت» طبیعی باشد.
یک زمانی این ادبیات حاشیه بود. ناشناخته و ناشنیده بود. ولی امروز ما به لطف جنبشهای ترجمهی پشت سر هم و به لطف ترندهایی مثل ارباب حلقهها و هری پاتر و بازی تاجوتخت (و جنگ ستارگان و…) مخاطبهایی را داریم که از شنیدن کلماتی مثل نویسندهی ژانر، نویسندهی علمیتخیلی و جایزهی مخصوص ادبیات فانتزی یا وحشت تعجب نمیکنند. امروز ما نویسندهی واقعی علمیتخیلی داریم. یکی از پرکارترینهایش ضحی کاظمی است. نویسندهای که خودآگاهانه و با قصد قبلی (و بدون اینکه اشتباهاً و برحسب حادثه راهش بیفتد و غفلتاً داستانی با چنین مختصاتی بنویسد) علمیتخیلی مینویسد. مسیر نویسندگیاش آگاهانه با گمانهزنی در باب مفاهیمی مثل انسان، مرگ و تولد، عشق و جامعه و ویرانی و روابط پیچیدهی انسانی در آیندههای دور و نزدیک احتمالی و دیستوپیاهای غریب عجین شده است. همان مفاهیم عمدهای که علمیتخیلینویسهای بسیاری را به خودش مجذوب کرده. اصلاً همین موضوع باعث شده که در سه دورهی نوفه با اقبال داورانی روبهرو شود که شاید سلیقههای متفاوتی دارند ولی خوانندهی پیگیر ادبیات بودهاند.
بگذارید در تکمیل بگویم که از خلال همین جایزهی ادبی و همین صد و خردهای داور متخصص (جامعهای از خوانندگان که قرار بود یک واحد عصبی را شبیهسازی کنند) بود که با نویسندههای جدیدی آشنا شدم که به صورت فعال در تلاش بودند در قالب رمان بنویسند. داستان خواندنی بنویسند. با خوانندههای خودشان در ارتباط باشند. این به نظرم فرصت جالب و متفاوتی است. به طور معمول در حیطهی ادبیات و انتشارات تألیفی ما با نویسندههایی محفلی طرف هستیم که نقد نوشتن در بابشان از هر سویی که باشد شبیه امضا کردن حکم اعدام حرفهای منتقد است.
برای کسی ارتباط بین نوفه و سفید پوشیده نیست. نوفه اگر تریبون ما برای اعلام سلیقهی ادبیمان در یک قالب عمومی و با همکاری جمعیتی بالغ بر ۱۲۰ نفر داور باشد، سفید جایی است که این سلیقه را مورد کنجکاوی و کندوکاو قرار دهیم ولی در یک لایهی خیلی فردیتر.
قبل از این سراغ ابوتراب خسروی رفته بودیم. بعد از آن آرمان سلاحورزی را زیر ذرهبین بردیم. بعد از آن سه سال پیش سراغ ضحی کاظمی رفتیم. نویسندهای که سه دوره از نوفه در شورت لیست نامزدهای ما حضور داشت و حتی دو بار موفق شد سنجاقک طلایی نوفه را از آن خود کند.
در آینده این کنجکاوی حتماً ادامه پیدا خواهد کرد. نویسندههای گمانهزنی هستند که برای سفید کنجکاوی برانگیزند. در این فرآیند هدف اصلیمان دو چیز است.
روحیهی یادداشتنویسی و نقد و کنجکاوی را لااقل بین و برای خودمان جا بیندازیم. اگر بیرون از این حیطهی ادبی موضوع محفلی بودن و «استاد» داشتن خیلی جدی شده است، بین ما که به ذات نویسندههای جدیدتر و احتمالاً کمتر درگیر زدوبندهای معمول محافل ادبی هستیم، جا انداختن این روحیه خیلی حیاتی است. یادداشت نوشتن خصوصاً یادداشتهایی که به صورت افقی و همسطح نوشته میشوند و به صورت تحلیلی هستند شبیه peer reviewنویسی در مورد مقاله و متون علمی هستند. این بیطرفی ذاتی هدفی غیر از پیشرفت ندارد. خاصیت مهمی که شاید مسیر دغدغه را هم مشخص میکند. دغدغه پیشرفت هویتی جمعی است که همانقدر برای من است که برای ضحی کاظمی و نویسندههای دیگر. هویتی که از اجتماع نویسندهها به وجود میآید و در نهایت باعث میشود خوانندههای بیشتری هم توجهشان به آن هویت و سلولهای سازندهاش جلب شود.
وقتی قلم به نوشتن چنین یادداشتی برمیداریم برای این مینویسیم که به واقع نسبت به اتفاقات مهم و ترندهایی که در ژانر و ادبیات ژانری فارسی رخ میدهد کنجکاویم. یک زمانی این کنجکاوی برای این است که بفهمیم ژانرهای فارسی چطور دارند تکوین پیدا میکنند و یک زمانی برایمان مهم است بفهمیم یک نویسنده برای نوشتنش در زبان فارسی چه فرآیندی را طی میکند.
دوم این است که تا جای ممکن فارغ از روحیههای معمول مجیزگویی و تمجیدنویسی آدمهای فعال در زمینهی ادبیات موردعلاقهی خودمان را زیر ذرهبین ببریم. رویکرد این پرونده هم این نیست. پروندههای بعدی هم با چنین رویکردی فاصلهی واضحی خواهند داشت. این پروندهها قرار است تریبونی برای شنیدن بدون فیلتر و دقیقتر و فارغ از عجلههای روزنامهنگارانه به همراه مفاهیم نیمههضمشده و شکستهبسته باشند. موقع خواندن مصاحبهی اصلی خواهید دید که اینجا گفتوگویی زنده در جریان است و هر دو نفر دوست دارند تا جای ممکن سر موضوعات مکث کنند.
سفید به عنوان یک نهاد متخصص در حوزهی ادبیات ژانری در این پروندهها از دید تخصصی به نویسندهها این فرصت را میدهد که مفاهیمی که یک نهاد خبری عمومی قادر به انعکاس آن نیست یا برایش محلی از اعراب ندارد را با خیال راحت جراحی و تشریح کنند.
و اما ضحی کاظمی نویسنده علمیتخیلی ۱۶ تیر ۱۳۶۱متولد شد و تا به حال رمانها و داستانهای کوتاه بسیاری نوشته است. داستانهایش به انگلیسی ترجمه شدهاند. رنسانس مرگ، کاجزدگی، سندرم ژولیت، بارانزاد و پاکسازی تز قاتل مهمترین آثار او هستند.
در نهایت بدون مقدمهچینی بیشتر؛ این شما و این سومین پروندهی سفید با موضوع نویسندههای ادبیات گمانهزن.
-
خوش برگشتيد
همتون