سریال: Years & Years سال از پی سال
ما همه عاشق پیشگویی هستیم. حتی اگر منطقیترین آدمهای روی زمین باشیم. عاشق سالنماها و جداول دایرةالبروج و پیدا کردن شب قمر در عقرب، جداول اعدادی که نشان بدهد در ماه آینده چه بلایی سر بازار بورس، مسکن، ارز، ماشین و کاغذ میآید، جداولی که مشخص کنند سود میکنیم یا ضرر، جداولی که بهمان بگویند کجا سرمایهگذاری کنیم، لکههای قهوهای که به ما بگویند با چه کسی قهوهی بعدی را بخوریم، نشانگانی که برایمان مشخص کنند امروز تیشرت سبز برایمان شانس میآورد یا آبی، تستهای تطابق شخصیتی که نشان دهد باید رابطهمان را با فلان آدم ادامه بدهیم یا نه و هر چیزی از نالهی کلاغ تا انداختن سکه درون آب که انگار ما را حتی شده برای زمان کوتاهی محرم کرده و شمهای از آینده را نشانمان دهد.
امروز با توجه به تحولات سیاسی و اقتصادی و زیستمحیطی، به پایان یک عصر نگاه میکنیم. پایانی که به اندازهی انتهای سریالی پر تنش و تعلیق برایمان جذاب است. هر قدر سعی میکنیم نمیتوانیم از آن صورت بگیریم. نمیتوانیم در وحشت و هول پایانش با اضطراب تماشا نکنیم. بالأخره بشر چطور به پایان خواهد رسید؟ یا لااقل این چیزی که به عنوان بشر مدرن در قرن بیستم میشناختیم چطور به پایان خواهد رسید و جهان شگفتانگیز نو به چه ترتیب خواهد بود و چه موجوداتی را در خود خواهد داشت؟ همهی پیشگوییها حاکی از این هستند که روش زندگیمان تا ده سال و نهایت سی سال دیگر به ترتیبی جز این خواهد بود. اقتصاد، پایان سیستمهای فعلی اجرای اقتصاد و تغییر قطبهای قدرت اقتصادی، پس جز این. سیاست، تغییر مرزهای کلاسیک چپ و راست، جز این. غذا خوردن و منابع غذایی، احتمالاً حشرات؛ در نتیجه جز این. محیطزیست و تنوع زیستی، احتمالاً شروع یکی از عظیمترین انقراضهای گروهی که در طول تاریخ حیات در زمین لااقل پنج بار رخ داده است؛ پس جز این.
گمانهزنی در مورد این چیزها دیگر به بازههای صد ساله یا پانصد ساله یا حتی پنجاه ساله مربوط نمیشود. اثرات تغییرات اقلیمی و اقتصادی و اجتماعی به قدری مشهود است که باید در مورد سی سال آینده یا حتی ده سال آینده صحبت کنیم. ده سال دیگر من هنوز چهل ساله هم نیستم. سی سال دیگر هنوز درست دههی پنجاه زندگیام به پایان نرسیده. تصور میکنم با توجه به دموگرافیک خوانندههای سفید، شما هم وضعیت مشابهی داشته باشید.
برای همین میزان دادههایی که از این گمانهزنیها وجود دارد کم نیست. برای همین وقتی بخواهیم تعبیری علمیتخیلی از این دادهها داشته باشیم و مثلاً جهانی را در طی سی سال آینده تصور کنیم و اصلاً یک وقایعنگاری سی سال آینده را تدوین کنیم، مثل کارهایی که هاینلاین برای هزار سال آینده میکرد یا آسیموف یا کلارک یا رفقایشان، احتمالاً میتوانیم تصویری دقیق ارائه دهیم. با توجه به اطلاعاتی که در دست داریم کارمان شبیه به کار پیشگوها نخواهد بود یا کارشناسان هواشناسی یا تحلیلگران اقتصادی و سیاسی. بیشتر شبیه دانشمندان علوم تجربی با ابزار شک و تصور بازههای بدترین حالت و بهترین حالت به پیش خواهیم رفت و در نتیجه تصویری که به دست میدهیم، احتمالاً شباهت زیادی به واقعیت خواهد داشت. جز این که نبوغ بشری را دست کم بگیریم یا حوادث غیر مترقبه را. که قابل چشمپوشی است. یادتان باشد ما ادعایی در مورد صحت هیچ گزارهی علمیای نداریم. گزارهها وجود دارند که شکسته شوند و خلافشان ثابت شود.
در نهایت میتوانیم تصور کنیم همهی اینها به صورت سریالی در بیاید که قرار است درام آیندهی نزدیک باشد. تصور میکنم به اندازهی کافی درام لحظهی حال و درام آیندهی خیلی دور داشته باشیم. درام لحظهی حال طرفداران خودش را دارد و درام آیندهی خیلی دور اگر بیش از حد بیگانه نباشد، همان کارکرد درام لحظهی حال را دارد. ولی درام آیندهی نزدیک کارکرد و جذابیتی اضافه دارد. شبیه یک لحظه محرم آینده شدن است. این که حس کنی بخشی از آینده را میبینی. این که ترامپ یک بار دیگر رئيسجمهور خواهد شد و اصلاً ممکن است آمریکا دیگر هرگز رئیسجمهوری داشته باشد که راست افراطی نیست؟ جنگ اقتصادی بین چین و آمریکا بالأخره به جنگ هستهای منجر میشود؟ تغییرات اقلیمی به چه ترتیب زندگی ما را متأثر میکند؟ اگر هشتاد درصد حشرات و نیمی از پرندگان از بین بروند؟ زیستشناسها و تکنولوژیستها دنیا را به چه ترتیبی تغییر میدهند و اصلاً چه فایده دارد پیشرفت علم اگر دیگر جامعهی بشری و سیستم اقتصادیای وجود نداشته باشد که پیشرفتش را پشتیبانی کند؟ تغییر بازار کار به قدری خواهد بود که شغلهای جدیدی میآیند و شغلهای قدیمی بیفایده میشوند. آدمهایی که تمام عمرشان را صرف یاد گرفتن حرفهای کردهاند حالا از کار بیکار میشوند و باید با موضوع افسردگی دست و پنجه نرم کنند. اتفاقی که با هر تغییری رخ میدهد. در گذر از عصر ویکتوریا به قرن بیستم رخ داد. حالا تقریباً ماهی یک بار رخ میدهد. چطور باید با چشمانداز نیروی کار شناوری که مجبور است مدام تواناییهای تازه یاد بگیرد کنار آمد؟
بیشتر بخوانید: آیندهی شغلی ما در تصرف رباتها
آینده به نظر تکینهترین چیز میرسد. وحشت و اضطراب از بیثباتی و سایهی جنگ و تغییر که همهی بشریت را (نه فقط من و شما را در ایران) در همهی جهان در بر گرفته و چشمانداز دیجیتالی که بخشی از بشریت با آن اختتر هستند، جابهجایی مفهوم قدرت از زور به ارز به قدرت نرم به متأثر کردن دادهها به تودهی زیستیای که مرگ و زندگیاش دست خودش باشد، همه و همه، باعث میشود دیدن سال از پی سال، که درام آیندهی نزدیکی در مورد سه نسل از خانوادهای بریتانیایی است، هم آشنا و هم غریبه (در نتیجه پر از هیجان) به نظر برسد.
داستانهایی که در مورد حماسههای (ساگا) خانوادگی باشند کم نیستند. کتابهایی مثل خانوادهی تیبو یا مرغان شاخسار یا سریالهای سوپاپرای تاریخی مثل دانتون ابی. داستانهایی در مورد خانوادههایی که جنگ جهانی دوم را پشت سر میگذارند. یا بحرانهای مختلف قرن بیستم را. حالا تصور کنید بحران این باشد که بچهی خانواده میخواهد ترنسهیومن بشود و آگاهیاش را به ابر اطلاعاتی منتقل کند تا به صورت مجموعهای داده در ابر زندگی کند. جذابیت این مدل داستانها به همین دینامیک و شیمی خانوادگی است که تقریباً هر کسی میتواند با آن ارتباط برقرار کند و رشتههای حساس و باریک و شکنندهای که آدمهای یک خانواده را به هم وصل میکند را تشخیص دهد. دیگر چه اهمیتی دارد بحران فعلی بمبهای آلمانی است یا سایهی تبدیل شدن آمریکا به گیلیاد مارگارت اتوود و ورشکستگی کامل سیستمهای بانکی؟ نوشتن داستان خوب برای این فضا سخت نیست. به خصوص که سازندههای سریال سایمون کالن جونز و راسل تی دیویس باشند.
میتوانید بازیگران سریال را اینجا ببینید.