چیزی که مهاجران را در جامعهی بعدی به هم نزدیک میکند، فرهنگی مشترک نیست. مهاجران به خاطر پاسداشت جشنهایشان نیست که مجبور میشوند در کمپی درونشهری در محاصرهی نیرویی نامرئی که ظاهراً سیمان و بتن و شیشه است قبضه شوند. نیرویی که واقعاً جدایشان میکند بیشتر نوعی خصومت زمین است.
آن چیزی که به مهاجرها یادآوری میکند که: «تو برای اینجا نیستی.» جدای از ساختمانها و آدمهایی که به واسطهی مرزی زبانی و فکری «بهتر» هستند و «واقعیتر» و «مرفهتر» (چون اینها همه خاصیتهایی ذهنی هستند) این است که: تو نه فقط برای اینجا نیستی که قلابی هستی و در ضمن واقعیتت از یکجایی بریده شده و تداوم تو به واسطهی هجرت از جایی که کاشته شدی، متوقف شده. تو حالا خوابگردی هستی که به اجبار، کمپ مهاجران/گتو/محلهی نژادیات را جنزده کردهای. تا وقتی مهاجری، همهی چیزهایی که میسازی اشباح است.
از ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۴ باد گلیک Bud Glick عکاسی بود که پروژهی NYCHP را به پیش برد. پروژهای که شامل ثبت بخشی از تاریخ محلهی چینیهای نیویورک به واسطهی عکس و فیلم و گزارش بود. عکسهایی که میبینید حاصل کار اوست. از پرترههایی که از فاصلههای مختلف گرفته شدهاند تا ثبت لحظاتی شخصی در آپارتمانهای بعضاً کنسرویشان و عکسهای نیمهمستندی که حدودی از نمایشگونگی درشان به چشم میخورد.
باد چینی بلد نبود برای همین مجبور بود همکار مترجمش را با خودش همهجا ببرد. بعد از سوژههایش بخواهد که ازشان عکس بگیرد. مرحلهی بعد این بود که عکسها را ظاهر کند و به صاحبانشان نشان دهد و ازشان بخواهد که این بار در محیط خصوصیتری ازشان عکس بگیرد. داخل خانههایشان. محل کارشان که اکثراً کارگاههای تولید مصنوعات عمده بود و شلوغ و زیرزمینی. خانهها معمولاً کثیف و خسته. محلهی چینیها در امتداد خیابان بایارد شاید بیرونش همیشه رنگ و لعابی توریستپسند و غریب و جادویی داشت ولی نیویورک یکدستکنندهی عظیمی بود که داخل آپارتمانهایش از عرض جغرافیایی خاصی به پایین، خموده و توی خود فرورفته بود.
همهی کامیونیتیها(اجتماعها بهعلاوهی زیستبوم قابل لمس یعنی ساختمان و محل کار و خیابان و ناحیههای رفتوآمدی با کامیونیتیهای بیرونی) تغییر میکنند. ولی عکس گرفتن از یک کامیونیتی، یعنی ثبت کردن آنی از این تعادل زیست و سازه، شبیه عکسبرداری از ارواح ghost photography، است. یک جور تسخیرشدن و جنزدگی در پسزمینه است که در ضمن تمامی تصویر را در آغوش کشیده است. انگار برهمکنش زندگان با ذرههای دود در هوا و سازههای مستحکمتر به علاوهی آبی که در کنار خیابان دپو شده و جایی برای رفتن ندارد، نوعی از فنگشوئِی است که جریانی را صلب میکند که شبیه اژدهایی اثیری روی پدیدههای جامدتر چنباتمه زده.