مقدمه شماره ۳: چرا پریان؟
در این شمارهی سفید به سرزمین پریان میرویم، پریان را راه میدهیم، مطالعه میکنیم و شمرده شمرده از وهمها و ترسهای پریزدگی میگوییم.
اگر دقیقاً به مکانیزم افسانهی پریان نگاه کنیم، متوجه میشویم که قصههای پریان چیزی نیست جز تلاشی سیستماتیک برای خلق پاسخهایی که منجر به خفه ماندن و عقیم شدن تمام پرسشها میشوند (همانطور که Doris-Louise Haineault و
Jean-Yves Roy دربارهی مکانیزم تبلیغات چنین گفتند).
قبل از اینکه به مسئلهی بلوغ، پدر یا جامعه فکر کنیم، پاسخها به حلقوممان میرود. با خواندن هر داستان شاه پریانی، این احساس به ما دست میدهد که خودمان هم در میانهی داستان به ماجرا فکر کردهایم، ولی هرگز چنین اتفاقی نمیافتد.
افسانههای پریان راهنمای «فیت شدن » با قوارهی جامعه هستند. راهنمایی که پر از پاسخهای فراوان است که میخواهند درزهای سرمنشأ پرسشهای ما را تعمیر کنند و بخیه بزنند. بنابراین بیخود نیست که سرزمین پریان پر از طفلان یتیم و پرسشگر است که راهی سفری آیینی برای بلوغ میشوند. سفری که در واقع مکانیزم انکار است. مصرف کردن داستان پریان به همان اندازه ما را یکدست میکند که تبلیغات بازرگانی ابربرندها. کوکاکولا، اپل، قرصهای درمانگر و چایی هندی، همگی متاعهای انکارند.
جای سؤالها و خلأها را پر میکنند و به جایش تصویری شبه هذیانی از «نبود » میگذارند؛ انکار تفاوت، انکار ندانستن.
***
اخیرا تحقیقی نشان داد که یک فرد معمولی ۱۶ ساله در آمریکا اقلاً شش میلیون پیام بازرگانی دیده است. وقتی تبلیغی اصطلاحاً «وایرال » میشود، ما همگی ماشین تکرار «اسلوگان » میشویم. اما نه اینکه فقط چالشمان در مقدار آشنایی بیش از حد با تبلیغات باشد. ما اصلاً راه حلی به جز تبلیغات بلد نیستیم. ما خوشحال شدنمان وابسته به مصرف چیزیست، لاغر شدنمان؛ حتی موفق شدنمان هم با خرید چیزی باید شروع بشود.
هر پیامی تبلیغی برای کاهش هزینه، روی به مکانیزمهای آشنا یا «کلیشهها » میآورد. نحوهی انتقال پیام، هدفها و محدودیتها باعث شده است که همان کلیدی که گاوصندوق قصههای پریان را باز کرده، میانبر تبلیغاتچیها هم باشد. ترانههای شبهفولکلور، همان تعاریف سیاه و سفید، همانقدر جادوزده، همانقدر پر از پرسشهای متداول و پاسخهای آسان و همانقدر توانا در ایجاد رابطه با مخاطب.
دستگاه تبلیغات (از خیابان مدیسون تا تبلیغات قبل از برنامهی نود) درست مثل قصههای پریان مدام به ما وعده میدهد. مدام به ما حس انتخاب میدهد ولی انتخاب را ازمان میگیرد. ما در پس آرزوی شبیه چیزی بودن گم میشویم. سیندرلاهایی وعدهداده شده و دلبرهایی در انتظار برائت دیو؛ فرصتی برای آمرزیدگی و گریز.
***
نه در تبلیغات و نه در قصههای پریان خبری از پایان بد نیست. کسی از مرگ چیزی نمیگوید. نباید بیش از حد دربارهی جزئیات بدانیم. ماشین سازندهی آگاهی، به خوبی تشخیص داده که باید در فاصلهی مطمئنهای با ما بایستد. ما نباید فکر کنیم.
صرفاً باید فکر کنیم که فکر میکنیم. مشکلات ما قرار نیست حل بشوند، ولی میتوانیم جا یشان را با چیزی پر کنیم. ما الزاماً خریداران و خوانندگان نیستیم، ما پناهندگانیم. به همین خاطر دنیایی بدون قصههای پریان و بدون تبلیغات و بدون پروپاگاندا، برایمان مأیوسکننده به نظر میرسد. ما بیش از حد بر روی این نوع حواسپرتی مقطعی حساب باز کردهایم. ما برای یک لحظه جدایی مکرر از تلخی واقعیت مدام بلیت لاتاری پریان را میخریم، عین قندی بر گوشهی لبی.
ما قصههای پریانمان و برنامههای تلویزیونی مورد علاقهمان را عین «پوکمونها» توی کوله میگذاریم، ازشان قدرت پیشروی و یکدستی میگیریم و هر آیینی که مربوط به مصرف، تطبیق با جامعه و انکار تعقل باشد را به راحتی انجام میدهیم. ما در محراب قصههای پریان (تبلیغات/پروگانادا) یاد میگیریم که به جای من «ما » باشیم، یاد میگیریم که تفاوتهایمان را بساییم. تیزیها را بگیریم. سؤال نپرسیم تا سریعاً تعمیر شویم و اجازهی «هپی اند » بودن را کسب کنیم. پس در این شمارهی سفید به سرزمین پریان میرویم، پریان را راه میدهیم، مطالعه میکنیم و شمرده شمرده از وهمها و ترسهای پریزدگی میگوییم.
خرید نسخهی الکترونیکی فیدببو (به زودی)
خرید نسخهی الکترونیکی جار (به زودی)
جهت مشاورهی خرید میتوانید با شمارهی ۶۶۹۷۰۲۷۰ (۰۲۱) تماس بگیرید.
در این شماره میخوانید:
فصلی از رمان گرد ستاره + داستان کوتاه دوک و خفته اثر نیل گیمن
رمان گرد ستاره داستانی پریانیست که ماموریت اصلیاش توصیف سرزمین پریان است. در این داستان، سرزمین پریان و سرزمین انسانها در جاهایی به هم میرسند و مرزهای مشخص و صلب میانشان در اینجاها، اندکی نازکتر میشود و ساکنان دوجهان اجازه پیدا میکنند در موعدهای مشخصی از این مرز عبور کنند و با هم حشر و نشر داشته باشند.
علاوه بر این در این شماره داستان کوتاه دوک و خفته را هم از نیل گیمن میخوانیم که در این داستان نویسنده به سراغ داستانهای سفید برفی و زیبای خفته میرود و روایتی جدید از این داستانها ارائه میکند. روایتی غافلگیرانه و کمی تاریک.
منتخبی از رمان مشهور جاناتان استرنج و آقای نورل اثر سوزانا کلارک
داستانی درباره جنگهای بریتانیا و فرانسه در دورهی ناپلئون که از سنت ادبی ویکتوریایی چنان پیوری میکند که به نمونهی اعلایی از طنز و طعنه و داستان طبقه اجتماعی و دورهی زمانی تبدیل میشود. داستانی رنگین و جذاب، پر از ظرافت و مشاهدهگری با چاشنی و ادویهی جادو.
داستان ذرهای حقیقت از مجموعه ویچر اثر آندره ساپکوفسکی
سری کتابهای لهستانی ویچر نوشتهی آندره ساپکوفسکی به خاطر سری بازیهایی به همین نام و البته سریال تازه نتفلیکس، معروف شدهاند. غالب این داستانها، فولکلورهایی هستند که این بار در لباس فانتزی برین (High Fantasy) عرضه شدهاند. داستان پیش رو از کتاب اول سری (Last Wish) انتخاب شده و یک نمونهگیری از طعم این جهان است. جهانی که خود البته به مثابه تمثیلی از ناخودآگاه بر سرگذشت بلوک شرق و لهستان مدرن عمل میکند.
داستان ترول زیر پل اثر تری پرچت
تری پرچت فانتزینویس شهیر بریتانیایی را به بیشتر با کتابهای جهان تخت (Disk World) میشناسیم. البته پرچت داستان ترول زیر پل را در مجموعهای به عنوان «بعد از پادشاه، داستانهایی به یاد جی آر آر تالکین» قرار داده بود. این داستان قصهی تلاش کوئن بربر برای کسب افتخار شکار یک ترول ات و مثل همهی کارهای مشهور پرچت، روایت فروپاشی سنتهای قدیمی و آدمهاییست که در میانهی دوران گذر به جهان مدرن، گیر افتادهاند. البته این داستان نوعی پارودی بر آثار تالکین هم به شمار میرود و اعتراضیست به پایان کتاب «بازگشت پادشاه».
با ترجمههایی از:
فرزین سوری، سعید سیمرغ، زهره قلیپور و فربد آذسن.
و البته یادداشتها و داستانهایی از تحریریهی سفید:
محمد سوری ، ارس یزدانپناه، مهدی بنواری، سیما تقوی، فرنوش فدایی، رکسانا درویش، کیانا رحمانی، علیرضا فتوحی سیاهپیرانی و آرش میراحمدیان.