بازی: آخرین در The Last Door

0
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد
سازنده و ناشر: The Game Kitchen
ژانر: Psychological Horror, Point and Click Adventure
پلتفرم: Microsoft Windows, Android, iOS, Linux, Windows Phone, macOS
سال‌های انتشار: ۲۰۱۶- ۲۰۱۳

حفظ خطوط نامرئیِ روایی در عناوین اپیزودیک، کار چندان ساده‌ای به‌نظر نمی‌رسد. دشواری نگه‌داری از قوامِ قصه و اتفاقاتی که بتوانند پس از ساعت‌ها کماکان مهیج جلوه کنند باعث شده تا آثار دارای فصول مختلف، یکی در میان رو به افول زاده شوند و آن‌هایی که از استثناعات‌اند، به‌جمع درحال کثرتِ تکان‌دهندگان این مدیوم بپیوندند. «آخرین در» نیز مانند خیل عظیمی از مستقل‌های هزاره‌ی سوم، مسیر کیک‌استارتر را در راستای تولید نهایی و انتشار طی نمود. استودیو The Game Kitchen در طی بازه‌ای سه‌ساله، مجموعاً هشت اپیزود را در قالب دو فصل روانه‌ی بازار کرده است. در این سال‌ها روند انتشار تمامی قسمت‌ها به‌صورت واحد و مستقل شکل گرفته اما بعد از اتمام پروژه، شرکت نسبتا نام‌آشنای Phoenix Online Studios نسخه‌های Collector’s Edition فصول بازی را به‌همراه رفع مشکلات مختلف اعم از باگ‌ها، صدا و گرافیک منتشر کرد تا این اثر کمی بیش از پیش دیده شود.

اول

اِرمیا دِویت که با بارانی‌ و کلاه انگلیسی‌اش ساکن لندن است، حین روزمرگی‌های اصوات ارابه‌ها و چین دامن ملکه‌ها و رعایایی با گیسوان بلند، نامه‌ای مرموز دریافت می‌کند. نامه‌ای از سوی دوست قدیمی و هم‌کلاسی‌اش که آنتونی بیچوُرث نام دارد. اما این توضیحات را پس از واقعه‌ی ابتدایی خواهید فهمید و در بدو ورود به دنیای بازی، معمایی عظیم به‌سان هیولاهای «سایه‌ی کلوسوس» به‌وجودتان یورش برده و مدام علامت سوال ترسیم می‌کند. همراه با آنتونی گام‌های آهسته‌ای برمی‌دارید، تصاویر مدام کات‌شده و سپس صحنه‌ای دیگر پدیدار می‌شود، موسیقیِ هولناک و بتهوون‌وار خبر از حادثه‌ای ناگوار می‌دهد، با آنتوتی جلوتر رفته و روی چهارپایه‌ای چوبی که صدای محیط را دوچندان می‌کند می‌ایستید، سازندگان خودکشی شخصیتی را مقابل چشمان‌تان ترسیم می‌کنند و طبقِ عنصر تعامل در بازی‌ها(که این‌جا شدیدا هم پررنگ است) انجام این امر به‌عهده‌ی شماست. جسمی معلق میان آسمان و زمین، شروعی غیرمنتظره و تیتراژ آغازین بازی. هولناک است!

این تعاریف را اسپویل ندانید زیرا هیچ‌چیزی از درون قصه را لو نداده و خودکشیِ آنتونی، اساسا حکم پرولوگ یا پیش‌درآمدی شوکه‌کننده را دارد. «آخرین در» پس از این مرحله تازه شروع شده و حال زمان پرده‌گشایی از جریانِ نامه و پلات ثابت بازی است. حال ارمیا را هدایت خواهید کرد که به محل زندگی دوست دیرین خود که دهکده‌ای در انگلستان است بازگشته و با انبوه چرایی‌ها، در پی کشف حقایق گام برمی‌دارد. نکته‌ای اساسی در درون‌مایه «آخرین در» وجود دارد و آن نزدیکی بسیارِ نوع روایت و شکل‌گیری ماجرا با رمان‌های کلاسیک است. سازندگان بازی خودشان نیز به این امر معترف‌اند و بارها راجع‌به تاثیرپذیری از نویسندگان ادبیات علمی تخیلی/ترسناک نظیر ادگار آلن‌ پو و اچ پی لاوکرفت صحبت کرده‌اند. حتی سایت Penny Arcade هم از این اثر به‌عنوان «نامه‌ای عاشقانه به لاوکرفت» یاد کرده است که نشان از نزدیکی بسیار «آخرین در» به ادبیات دارد.

چهار اپیزود فصل اول به ارمیا و گذشته‌ی مشترک وی با آنتونی اختصاص دارد که علاوه‌بر تفحص پیرامون علل مرگ این دوست قدیمی، وقایع تازه و مرموزتری را هم شامل می‌شود. ارمیا به مدرسه‌ای که در آن مشغول تحصیل بودند می‌رود و با دوستان قدیم و ناآشنایان حال حاضر هم‌صحبت می‌شود. گاه این سفرها به یافتن قطعه عکسی کهنه منتهی می‌شوند که رازهای زیادی درون خود دارد و برخی اوقات نیز تا نزدیکی ارمیا به مرگ خطرناک‌اند. شاید اگر مقدار پول بیشتری دست سازندگان را در کمپین کیک‌استارتر می‌گرفت، می‌توانستند چندی از گوینده‌های معقول این حوزه را استخدام کنند و بازی را از صامت بودن رها سازند. البته عدم وجود این بخش صدمه‌ای به قدرت بار روایی وارد نکرده و داستان به‌صورت متنی روایت می‌شود. مراوده‌های فردی یا جمعی ارمیا با خود و دیگران، گرچه از درون حنجره‌ی انسان نمی‌آیند اما کاملا درونی و انسانی‌اند. قصه در لابه‌لای متونِ زیرنویس‌شده، بسیار خوب روایت می‌شود و چیز خاصی نسبت به دیالوگ‌های گویندگان کم ندارد.

درصد زیادی از کلیت «آخرین در» را فضاسازی و محیط قصه‌گویش تشکیل می‌دهند. بازی روی مبحث «عصر ویکتوریایی‌» حساب ویژه‌ای باز کرده(خصوصاً در فصل دوم) و با پیش‌روی داستان و کنکاش در محیط، نزدیکی با آثار خواهران برونته یا چارلز دیکنز هم احساس خواهد شد. هم‌چنین به‌رسم کلاسیک‌ ادونچرهای قدیمی، بخش اعظمی از شخصیت‌پردازی و حفره‌های داستانی در دل محیط قرار دارد. اگر از خیر یادداشت‌های خاک‌خورده‌ای که روی زمین هستند یا برخی دیوارنویسی‌ها به‌راحتی بگذرید، احتمالا بخشی از لذت حاصله را سر بریده‌ و از فهمیدن لایه‌های پنهان قصه بازمانده‌اید.

دوم

کلاسیک ادونچرها شناسنامه‌ای قطور دارند و مشخصه‌هایی ثابت. عموماً می‌گویند که این ژانر را برای افراد تنبل نساخته‌اند و اصطلاحا یک اثر ماجرایی اصیل باید تا حد اعلایی رُس مغزتان را بکشد. بازی‌های ماجرایی غالبا اوپن ورلد نیستند و خطی دنبال می‌شوند اما در راهرویی که با چندین قدم به‌پایان می‌رسد، انبوهی از آیتم‌های عمدتا مخفی را روی سرتان خراب می‌کنند تا دقایقی در یافتن هرکدام و ارتباط‌شان با یک‌دیگر گیج بزنید.

«آخرین در» یک کلاسیک ادونچر محض(مانند چند دهه قبل که این دسته‌ از عناوین کاملا در گرو متون یا اصطلاحاً Text Based و متن‌محور بودند) نیست اما رگه‌هایی اصیل دارد. فرم معین بازی و تأکید بر جستجو در محیط، یافتن انواع آیتم‌ها، ترکیب با یک‌دیگر و استفاده کردن از آن‌ها در مکان‌های مختلف باعث شده تا گیم‌پلی بازی، ساختار صحیحی داشته باشد. پازل‌های طراحی‌شده برای مراحل هم از چالش‌های استخوان‌داری برخوردارند و به پیدا کردن کلیدهای داخل گلدان یا یافتن کبریت در سیاه‌چاله‌ای مخوف ختم نمی‌شوند. گاهی باید با استفاده از صدای محیط و تکه کاغذی آغشته به چند بیت شعر، مسیر درست را حدس بزنید یا برای ثبت فرم صور فلکی از داخل تلسکوپ، آن‌را ترسیم نمایید.

اگر از دوست‌داران سبک گرافیکی پیکسل‌آرت باشید، از مناظر و طراحی شخصیت‌ها ذوق‌زده خواهید شد زیرا علاوه‌بر زیبایی، نوعی جدیتِ هولناک در تصاویر موج می‌زند که کاملا در خدمت قصه بوده و اهمیت جلوه‌های بصری را به‌چیزی فراتر از پیکسل‌های ساده تبدیل می‌کند. حتما لازم نیست تا با موشن‌کپچرینگ قدرتمند و استخدام بازیگرهای هالییودی، دست به خلق سکانس‌های احساسی زد و فهمیدن انزوا یا غمی پنهان را در کشاکش خطوط صورت و چشم‌های باکیفیت شخصیت‌ها یافت. گاهی پیکسل‌ها هنرمندانه حس را برمی‌انگیزانند و شاید ایستادن ارمیا زیر باران با چتر یا شومینه‌ای که پشت قفسه‌ی کتاب‌ها را گرم نگه‌داشته‌ و قطرات پشت پنجره را به‌سخره می‌گیرد، جدی‌تر از مثال اول احساسات‌مان را تحریک کند.

آهنگ‌سازی و ساخت قطعات موسیقی هم بر عهده‌ی کارلوس ویولا بوده که مجددا کارهای غریبی نواخته و نبود صدای گویندگان را با نواهای محزون ویالون و قطعه‌های پیانو پر کرده است. ‌‌علاوه‌بر ساندترک‌های اصلی بازی، افکت‌هایی که در میان مراحل شنیده می‌شوند نیز در دوچندان کردن حس دلهره نقش مهمی دارند و پیش‌روی در محیط را مهیج‌تر می‌سازند.


چرا باید این بازی را تجربه کرد؟

«آخرین در» در زمره‌ی آن تجربه‌هایی قرار می‌گیرد که تا سال‌ها در خاطر نقش می‌بندد. نمی‌توان این اثر عجیب را به همگان پیشنهاد داد زیرا ممکن است که قدرت داستان و نزدیکی زیادش به رمان‌های کلاسیک، به مذاق بسیاری خوش نیاید. اما اگر تجربه‌ای را می‌خواهید که حرف‌های جدی می‌زند، آن‌ها را در دل قصه بیان می‌کند و می‌تواند دنیایی غریب را ترسیم نماید، به‌سراغ «آخرین در» بروید حتی اگر کلیدی در کار نباشد.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • سرد

    نویسنده: النا رهبری