بازی: Knights of Pen & Paper
قسمت دومِ «شوالیههای قلم و کاغذ/Knights of Pen and Paper» بینهایت خلاقانه و مفرح است. (با اینکه قسمت اول را بازی نکردم اما تعریف و تمجید زیاد شنیدهام.) اگر اهل بازیهای RPG (نقشآفرینی) و خصوصاً مدلِ D&D Dungeons and Dragons مانند The Original Sin یا The Pillars of Eternity هستید، احتمالاً با این بازی خیلی بهتان خوش بگذرد.
تفاوتِ شوالیههای قلم و کاغذ با باقیِ عناوینِ نقشآفرینی اینجاست که شما به معنای واقعی کلمه D&D بازی میکنید؛ یعنی دور یک میز میشینید و یک نفر که دانجن مستر (Dungeon Master) است همه چیز را برایتان توصیف میکند.
بنظرم ترکیبِ بامزهی واقعیت و تخیل مهمترین عنصر قابل توجهِ شوالیههای قلم و کاغذ محسوب میشود. مثلاً ممکن است در حین مبارزه با یک اژدهای قدرتمند و نجات دنیا، یکی از بازیکنها برای رفتن به دستشویی، میزِ بازی را ترک کند. یا اگر بچهی خوبی باشید و داجن مستر را اذیت نکنید، اکسپی و پول مٌفت گیرتان میآید.
فارغ از شکستنِ دیوار چهارم، داستان بازی هم پُر است از تیکههای کلفت به Campaignهای مشهور عناوین RPG. برای مثال یکی از اولین ماموریتهایی که به شما سپرده میشود توسط یک خانمِ وِگان است که خیلی گرسنه شده و دنبال سیب میگردد؛ حالا شما برای بدست آوردن سیب مجبورید یک سری هیولای بی شاخ و دم را به بکشید!
خلاصه بازی سعی دارد یک Self-parody خندهدار باشد و در این راه هم موفق واقع میشود.
سازندگان سعی کردهاند کارکرد بازی را خیلی شبیه به D&Dهای رومیزی طراحی کنند: شخصیتتان را با استفاده از کلاسها و نژادهای مختلف میسازید و تواناییها و عناصر مختلفی که انتخاب کردهاید به اضافهی شانس (براساس یک تاس بیست وجهی)، تعیین کنندهی میزان موفقیت یا شکست شما در انجامِ یک عمل (مثلاً حمله کردن به دشمن در هنگام مبارزه) خواهند بود.
در ابتدا شاید بازی کمی ساده و آسان بنظر برسد اما هرچقدر که جلوتر میروید، جادو جمبلهای جدیدتری آنلاک میکنید و با افزایش تنوع ماموریتها و دشمنان، همه چیز پیچیدهتر و بالطبع دشوارتر میشود. البته باید بگم که انتظارتان را در حد Final Fantasy نباید بالا ببرید، فراموش نکنید که هدف اصلی بازی بیشتر از هرچیز خنداندن شماست.
در آخر باید این موضوع را هم اضافه کنم که استایل 16 بیتی و دیزاین دهه نودی بازی، خیلی دلنواز و دوست داشتنی است. استفادهی طنزآمیزش از امکانات کمی که دارد من را به یاد سکانس اولیهی فیلم “مونتی پایتون و جام مقدس/Monty Python and the Holy Grail” میاندازد که بخاطر کمبود بودجه، شاه آرتور مجبور شده بود بجای اسب واقعی از نارگیل استفاده کند.