فیلم:‌ High Life

0
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

نگاهی به فیلم حیات والا

High Life 2018

نگاهی به فیلم حیات والا

High Life 2018

سگ‌های زنده به گور

فیلم­های سینمایی دنیای گلادیاتور­ها را خیلی هیجان انگیز نشان می­دهند همینطور آمریکای غرب وحشی و ارتش­های جنگ جهانی دوم را. فیلم­هایی که دنیای سخت و کثیف و دردناک این مبارزان را نشان دهد، شانس کمتری برای جذب تماشاگران در گیشه دارند مگر اینکه به دست فیلمساز هنرمندی ساخته شده باشند.

فیلم­های فضایی هم همینطور هستند. اسکای واکر و دوستانش با چنان سرعتی بین سیاره­ها و منظومه­ها حرکت می­کنند که ما از شهری به شهر دیگر می­رویم. پیشتازان فضا مثل کاشفان دوران استعمار سوار بر کشتی­هایشان در کهکشان شناور هستند و هر از گاهی در جایی پیاده می­شوند. فرمول­های فیزیک که بر اساس دانش امروز این جابه­جایی­ها را غیر ممکن می­داند به دانشگاه­ها مربوط هستند نه سینما. اما همین باعث شده است که جهان سینمایی فضایی خیلی «خوشبین» باشد. وقتی می­توانیم همه چیز را به سلیقه خود بسازیم چرا داستان قهرمان­هایی را تعریف نکنیم که در جهان پرسرعت و زیبای منظومه شمسی به هر طرف می­تازند و دست آخر پیروزمندانه به وطن خود «زمین» برمی­گردند؟

این نوشته داستان فیلم­ حیات والا را لو می­دهد. اگر هنوز این فیلم یا فیلم‌های۲۰۰۱: ادیسه فضایی،  سولاریس، سولیس، جاذبه، بین ستاره‌ای و مریخی را ندیده­اید، مراقب اسپویل باشید

فیلم حیات والا (High Life 2018) درباره گروهی مجرم جوان زن و مرد است که برای سفر به سمت سیاهچاله اعزام شده­اند. آن­ها جنایتکاران محکوم به مرگ هستند ولی سفر طولانی به سوی نیستی باعث شده است که نه تنها خشن نباشند بلکه به صورت دست­جمعی دچار نوعی افسردگی مزمن شوند. ماموریت آن­ها تقریبا همان حکم اعدام است چون هیچ نقشه­ای برای برگشت وجود ندارد. حتی فرمانده­ای هم در کشتی وجود ندارد تا رفتار سرنشین­ها را کنترل کند. تنها کسی که در بین آن­ها «با انگیزه» به نظر می­آید پزشک زنی با مو­های بلند سیاه است که روی این زندانیان آزمایش می­کند و سعی دارد با تلقیح مصنوعی کودکی از آن­ها به وجود بیاورد.

چیزی که فیلم حیات والا را از دیگر آثار فضایی متمایز می‌کند حجم سنگین «ناامیدی» و «تنهایی» در آن است.

High Life 2

در برخی فیلم‌های سینمایی مانند ۲۰۰۱: ادیسه فضایی (2001: A Space Odyssey – 1968) یا سولاریس (Solaris – 1971) با دیدگاه فلسفی درباره معنای زندگی انسان و گذشته و آینده او روبه‌رو هستیم. در فیلم‌هایی مانند سولیس (Solis –  2018) یا جاذبه (Gravity 2013) حادثه‌ای فنی رخ داده و روال کاری و ایمنی فضانوردان را به خطر انداخته است. در دیگر فیلم‌ها جنگ یا حمله موجودات فضایی یا خطرات ناشناخته علیه بشر باعث شده است که جان انسان‌ها در معرض خطر قرار داشته باشند. در بین ستاره‌ای (Interstellar -2014)  یا مریخی (The Martian 2015) نقشه‌ای برای سفر در فضا وجود داشته است که در بعضی قسمت‌ها دچار مشکل شده و به شکل کامل پیش نرفته در نتیجه فضانوردان در خطر مرگ قرار دارند. در حیات والا اینطور نیست. در این فیلم گروهی انسان را در یک جعبه قرارداده و به سوی سیاهچاله پرتاب کرده‌اند. در تمام فیلم‌های قبلی (به ترتیب) انسان‌ها یا به رستگاری می‌رسند یا درک عمیق‌تری از خود و گذشته خود پیدا می‌کنند یا از دیگر انسان‌ها کمک روحی و جسمی دریافت می‌کنند یا با کمک دیگران زنده می‌مانند، یا در جنگ با دشمنان پیروز و شهید می‌شوند یا با عبور از زمان بشر را نجات می‌دهند یا حداقل خودشان زنده می‌مانند. در حیات والا همه شخصیت‌ها بدون اینکه اختیاری از خود داشته باشند می‌میرند و ماموریت آن‌ها هم به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسد زیرا زمینی‌ها آن‌ها را مثل سگ رها کرده‌اند. حتی اگر داستان این فیلم را یک روایت اسطوره­ای از آفرینش یا سفر خدایان حساب کنیم باز هم ناامید کننده است. شروع فیلم بازی­کردن و رشد یک کودک را نشان می­دهند اما زمانی که می­خواهیم این بچه را نشانه امید به آینده محسوب کنیم؛ جسد­ها را می­بینیم که در فضا رها می­شوند. می‌توانیم گلخانه یا آزمایشگاه با جعبه نگهداری از کودکان نارس یا دستگاه نمونه‌گیری را باغ عدن حساب کنیم ولی از جسد تچرنی سیاهپوست چیزی به وجود نمی­آید. دکتر شباهتی به «مده‌آ» دارد که فرزندانش را قربانی عشق ناکام خود می‌کند اما او بعد از هر مرگ؛ در میان طعنه و ناسزای زنان که می‌گویند «درون ما هیچ چیزی رشد نمی‌کند» به کار خود ادامه می‌دهد.

«کلر دنی» کارگردان فرانسوی این فیلم قبلا در حوزه علمی تخیلی فیلمی نساخته اما شاید بشود مشابهت‌هایی بین حیات والا و سینمای خاص اروپا پیدا کرد و آن را در مقابل جریان غالب هالییود تفسیر کرد.

البته که این فیلم هم صحنه‌های خشونت آمیزی دارد اما میزان خشونت خیلی کمتر از چیزی است که قاعدتا در یک زندان بین گروهی زن و مرد جوان محکوم به مرگ رخ می‌دهد. در این فضا باید گروه‌های متحد، سنگربندی، خیانت و … به وجود بیاید اما محکومان به مرگ «حوصله‌اش را ندارند»

می­شود گفت سرنشین­ها باید برای رسیدن به سیاهچاله­های بعدی نسل بعدی خود را بسازند اما آن‌ها حتی آنقدر طبیعی نیستند که به شکل طبیعی و بدون دارو‌ها بخوابند. «میا گات» بازیگر نقش «بویزی» که نقش نهایی مادر به او می‌رسد به دلیل شکل فیزیکی خود به نظر ضعیف و بیمار می‌آید از طرف دیگر تچرنی، قوی‌ترین مرد سفینه؛ همیشه سرگرم کاشت محصولات جالیزی در گلخانه است.

در فیلم جاذبه سرنشینان یک ایستگاه فضایی کوچک بر اثر برخورد قطعات سرگردان یک ایستگاه دیگر کشته و زخمی می­شوند و بازماندگان باید خود را نجات دهند. در فیلم سولیس، مهندس یک سفینه باری در حالی بیدار می­شود که سوار بر یک سفینه خالی به سرعت به سمت خورشید حرکت می­کند. این شخصیت‌ها هیچ‌کدام مقصر شرایطی که درآن قرار گرفته‌اند نیستند. در حیات والا سرنشینان سفینه شماره 7 آنقدر مجرم هستند که چیز درستی از گذشته خود به یاد نمی‌آورند. «مانتی» با بازی «رابرت پتینسون» به خاطر یک سگ چندنفر را کشته است و دکتر «دیبز» با بازی «ژولیت بینوش» همسر و فرزندانش را به قتل رسانده است. سفینه­ شماره 7 به شکل مکعب مستطیل و بدون هیچ جزییاتی است. چند تصویر که سرنشین‌ها از زمین به یاد می‌آورند سیاره مادری را هم سرد و سفید و خالی نشان می‌دهد. در واقع آن‌ها دلیلی برای برگشت ندارند.

از آنجا که انسان به امید زنده‌است سرنشین‌ها به این خیال واهی هستند که شاید نقشه‌ای برای نجات آن‌ها وجود داشته باشد. آن‌ها هنوز چیز­هایی از زمین دارند مثل فیلم­های سینمایی قدیمی که بعد از قطع ارتباط با زمین تا مدتی گاهی ارسال می­شد و گزارش­هایی که به زمین می­فرستند و در آینده به مقصد خواهند رسید. مانتی حتی سعی می کند که به کودکش چیز­هایی بیاموزد. اما دیدن سفینه مشابهی با سگ‌های آزمایشگاهی که همدیگر را خورده‌اند ضربه آخر را وارد می‌کند. ما نمی­دانیم که مانتی چطور به دخترش توضیح می­دهد که در یک جعبه معلق در فضا به دنیا آمده است و قرار است در بهترین سال­های زندگی را بی­هدف و بی­نتیجه در تاریکی بین ستاره­ها بگذراند اما فرزندش او را برای خودکشی با سیاهچاله همراهی می­کند.

طراحی هنرمندانه پوچی و ناامیدی مطلق، امتیاز فیلم حیات والا است.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • مجله سفید ۱: هیولاشهر

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • مجله سفید ۳: پری‌زدگی

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید