انیمه: گینتاما Gintama
صحبت از انیمه که به میان میآید، ذهن یک مخاطب مدیای غرب ناخواسته به سمت زرق و برقهای شوننی ناروتو و وانپیس و بلیچ و امثالهم میرود، و یا آن فیگورهای تاریک و در هم تنیدهی سیننی که در آکیرا و پاراسایت، کابوس به پا کرده بودند. البته که مخاطب غربی در این منش فکری هر چند پر ایراد، آنقدر هم مقصر نیست. سیر تکامل انیمهی جریان اصلی در مدیای غرب که سالها قبل از فیست آو نورثرناستار و برزرک شروع شد و از گاندمها گذشت و به آن تثلیث شوننی نامقدس رسید و اکنون نیز رخ در قالب آثاری مانند مایهیروآکادمیا و اتکآنتایتان مینمایاند، به گونهای خود را در ذهن یک هوادار غیرژاپنی انیمه تثبیت کرده که برای اکثریت، عبارت «انیمهی کمدی»، اندکی غیرقابل پردازش است.
با وجود این، هر قدر هم که در قیاس با خلق و خوی بوشیدوئی سازندگان انیمه، خارج از منطق به نظر آید، کمدی مفهومی است که رد پایش بیش از آنچه فکرش را کنید در مدیای تصویری سرزمین آفتاب تابان به چشم میخورد. در همان دورهی پیششوننی، کابویبیپاپ داشتیم و اکنون نیز وانپانچمن و بیایید کمی دستودلباز باشیم؛ در همان وانپیس و پاراسایت و حتی برزرک هم، گاه و بیگاه سر و کلهی لحظات کمدیک پیدا میشود.
در نهایت اما، هیچکدام از انیمههای فوق، برای کمدی، کمدی نیستند. به بیان دیگر، کمدی نیست که بطن اثر را دست گرفته و آن را پیش میبرد. برای پیدا کردن چنین اثری، کمی باید بیشتر در عمق آثار مدیای ژاپنی فرو رفت و آن منجلاب سوندرههای خنک و یوندرههای سوهان روح را کنار زد تا که در نهایت، به سبکی بسیار دور از انتظار برای بیان کمدی در انیمه رسید؛ سیتکام.
تعریف جامع سیتکام شاید از ریتم این نوشتار خارج شود و بنده هم ترجیح میدهم برای زمان و مکانی دیگر نگهش دارم؛ با این حال به زبان ساده، سیتکام یعنی شما گروهی شخصیت ثابت با خصوصیات اخلاقی معین را، هر بار در موقعیتی قرار دهید و اگزجرهی زادهی تضاد یا ترادف میان آن موقعیت و صفات شخصیتها، در نهایت کمدی ایجاد کند.
سیتکام عموماً با مظاهر غربیاش شناخته میشود؛ سریالهایی مانند فرندز و سینفیلد. و حال ادعای آنکه نوع ژاپنی، آن هم انیمهاش، نهتنها وجود دارد بلکه بسیار هم خندهدار است، مسلماً خود برای مخاطب غربی به یک گزارهی کمدی تبدیل میشود. با این حال، ژاپنیها استاد خلق موقعیتند و زبردست در آفرینش شخصیتها. دو و دو را که کنار هم بگذاریم، ساختن سیتکام هم نباید برایشان چندان کار دشواری باشد. و انیمههایی مانند Monthly Shoujo Nozaki-Kun و Daily Life of Highschool Boys، با وجود تعداد کم اپیزودهایشان، خود بر این گواهند که ژاپنیها، سیتکامشان را خوب میشناسند. و اثری مانند KonoSuba هم نشان میدهد که نهتنها در ستینگهای امن زندگی روزمره، بلکه در اتمسفرهای نامتجانسی مانند فانتزی هم قادر به پیادهسازی کمدی موقعیت میباشند.
و در این میان، یک اثر است که سنگ بنای سیتکام را میزند، با 12 اپیزود تمام نمیشود و در تمامی جنبههای ممکنه، از دیگر همژانریهای خودش پیشی میگیرد. کاراکترهایش را استادانه در موقعیتها قرار میدهد و به جلو میبرد که یک لحظه خود را لب ورطهی سقوط از شدت خندیدن میبینید و آنی دیگر، به دنبال دستمالکاغذیای میگردید تا سیل بیپایان اشکهایتان را پاک کنید. گینتاما، که ترجمهی مودبانهاش میشود روحنقرهفام. (و البته که ترجمههای دیگرش بیشتر حق مطلب را ادا میکنند)
گینتاما روایتی است تاریخبدیلوار: فضاییها در اواخر دورهی ادو به زمین حمله کردهاند و با از میان برداشتن قدرت ساموراییها و شوگان، و تثبیت خود به عنوان اربابان سیاسی و اقتصادی ژاپن، فضایی تلفیقی و ابزورد از سنت و مدرنیته پدید آوردهاند. چه، ساموراییهایی بدون شمشیر و شینوبیهایی بدون ارباب را در نظر بگیرید که بر سر آخرین شمارهی شوننجامپ و بر فراز یک کامیون در حال حرکت، با یکدیگر تا لب مرگ دوئل میکنند.
با این حال، فقط ابزوردیته نیست که گینتاما را منحصربهفرد میسازد. بیاعتنایی عامدانه به آن ابزوردیته است تا جایی که به مرور، منظرهی ژاپن تحت اشغال فضاییها برای مخاطب به صحنهای عادی و اتمسفری نرمال تبدیل میشود؛ به این حد که حتی جای آن ژاپن فئودال را در ذهن بیننده میگیرد و تصویر یک کاخ عصر ادو در چشمانداز ژاپن فئودال، برای مخاطب عجیبتر خواهد بود تا ابر برجی سیلیکونی.
شخصیتهای گینتاما، کمدی را از به این در و آن در زدن نمیسازند؛ پروتاگونیست گینتاما، آن جوان ابله و سادهلوحی نیست که به صرف بالا زدن دامن هماتاقیش، بینندگان را وادار به پوزخند زدن کند. آن پروتاگونیست به ظاهر ابلهی است که تمام جنبهها و تروپهای کمدی را درمینوردد و در نهایت هم پا فراتر میگذارد تا با زیر پا انداختن ظاهر غالبش، آنسوی انتظارات خرد شدهی مخاطبین، یادآوری کند که حتی در سیتکام هم، قرار نیست تمام موقعیتها کمدی باشند. نه، در یک سیتکام خوب، هرگز تمام موقعیتها کمدی نیستند.
گینتاما انیمهای ساختارشکن است؛ که البته تنها به شکستن ساختارها و گاهاً دیوار چهارم هم بسنده نمیکند. از سطحی به بعد، گینتاما خود ساختار میسازد؛ تروپها را نه فقط از مدیای شرق، بلکه از غرب هم وام میگیرد و خم میکند و مطابق میل خودش درمیآورد. نه فقط به آثار رسانهی ژاپن، بلکه به مدیومهای سایر نقاط جهان و حتی به آرکتایپهای ژانری نیز رفرنس میدهد. به عبارتی، گینتاما برای انیمههای سیتکام، سطح استاندارد تعریف کرده است. مانند عالیترین نمونههای سیتکام غرب، هر بار کاراکترهای طنازش را در موقعیتی منحصر به فرد قرار میدهد و کمدی میسازد و در آن لحظهای که کمتر انتظارش میرود، این خردهروایتها را استادانه به هم وصل کرده تا روایتعظیمهی اثر نمایان شده و آرکهای اصلی داستانی شکل بگیرند.
گینتاما، اثری است کامل. قالبی از کمدی نیست که در آن پا نگذارد. چه برای آنهایی که کمدی را در قالب موقعیتهای اپیزودیک دوست دارند و چه کسانی که اپیکی را با تمام آن خردهروایتهایش میپسندند. ختم کلام، گینتاما برای هر کس مبدل به تجربهای خواهد شد که به این آسانیها فراموش نمیشود.