در جستجوی آینده ورای سایبرپانک‌های نئون و نوآر

0
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

از آفروفیوچریسم تا شگرف‌نو، ۹ زیرژانر جدید برای فهم آنچه در آینده‌ی سایبرپانک خواهد آمد

سایبرپانک مدت‌های مدیدی است که مرجعِ تصویری آینده بوده -داستان کوتاه بروس بتکی که اسم را برای ژانر به ارمغان آورد ۳۵ ساله است و «بلید رانر»ِ ریدلی اسکات سال ۱۹۸۲ منتشر شد. برای آن‌چه دارد از راه می‌رسد کلمات تازه‌تری نیاز داریم.

بنابراین سوالی را در توییتر مطرح کردم، و از هواداران و مولفان و آینده‌گرایانی که می‌شناختم خواستم تا آن‌چه می‌بینند که در متون گمانه‌زن سراسر جهان و (اغلب) بیرون کشورهای انگلیسی‌زبان در جریان است را با من در میان بگذارند. این‌ تصورات و شهودها در نهایت انعکاسی از آن‌ حایی هستند که آدم‌ها بارو دارند جهان رو به مقصدش در حرکت است، و سایبرپانک تنها چشم‌اندازی نیست که جهان پیش می‌گذارد -در واقع که هرگز هم تنها چشم‌انداز نبوده است.

چه ریزژانر‌هایی دارند سربرمی‌آورند، چه ترندها و تم‌هایی به بهترین شکل تصورات مولف‌ها از آینده را وصف می‌کنند؟ این‌ها نه پیشنهاد در همین راستاند:


۱- علمی‌تخیلی چین و «شائوهوان»، فرا-ناواقعیت

در پنج‌شش سال اخیر موجی از داستان‌های چینی به دنیای انگلیسی زبان رسیده -و خیلی‌هاشانهم از طریق ترجمه‌های تمام عیارِ کِن لیو- و خیلی از بزرگ‌ترین جایزه‌های علمی‌تخیلی (ع.ت) را هم به خود اختصاص داده.

اما چرا مولفان چینی و تایوانی دارند ع.ت می‌نویسند، و چرا این‌طور به خال هم می‌زنند؟ الک اش، نویسنده‌ای که در پکن زندگی می‌کند، در مجله‌ی «The New York Review of Books» می‌نویسد: «ادبیات رئالیستی اغلب نمی‌تواند با سرعت تغییراتی که در چین دارد اتفاق می‌افتد خود را وفق دهد.» نینگ کنِ نویسنده هم در مقاله‌ای که به سال ۲۰۱۶ برای «New England Review» نوشت با این حرف موافق می‌کند: «مثل این است که در چین زمان فشرده شده.»

نینگ در همان مقاله عبارت شائوهوان یا فرا-ناواقعیت ابداع کرده بود. (مقاله را می‌توانید در سایت لیت‌هاب تحت عنوان «چینِ مدرن آن‌قدر دیوانه‌وار است که یک ژانر ادبی جدید نیاز دارد» پیدا کنید.) در وصفِ او شائوهوان شتاب‌گیریِ چینی‌مآبِ رئالیسم جادویی آمریکای لاتین است: شائوهوان تلاش می‌کند واقعیتِ چین را ثبت کند، واقعیتی که اغلب غریب‌تر از داستان است، و در آن «اگر قدرت داشته باشید، چیزی به دست نمی‌آورید».

شائوهوان چهار خصیصه دارد:

با زمان حال سروکار دارد و با «مسائل اجتماعی که در لحظه مهم‌ترین موضوعات مباحث عامه هستند.»

«گمانه‌زنی فلسفی می‌کند،» و از نقدِ مستقیم وضعیت حال در چین دوری می‌کند و در عوض با تناقضات و عدم‌قطعیت‌ها بازی می‌کند.

«یک کیفیتِ افسانه‌ای یا تمثیلی دارد» چون «یکی از راه‌های آزادی دادن به داستان، حفظ کیفیتِ افسانه‌وارش است.»

در فرم خطر می‌کند: فرا-ناواقعیت یک «نظرگاه پیچیده» است، و این باید در نوشته‌هایی که از دل‌ش بیرون می‌آید هم منعکس باشد.

خواننده‌ی غربی انگلیسی‌زبان شاید توجه‌ش به یک‌جور غیرمستقیم بودن این اصول جلب شود. این به لحاظ سیاسیِ الزامی است. همان‌طور که آیزاک استون فیش در مقاله‌ای که برای نشریه‌ی «فارن پالیسی» در باب داستان آخرالزمانی نوشته، اشاره می‌کند «در چین برای حزب کمونیست خیلی سنگین است که بخواهند ازش انتقاد کنند، حتی اگر انتقاد در لفافه باشد.» او از لیو چیشینِ نویسنده نقل می‌کند، که گفته «نابود کردن دنیا، مشکلی ندارد.» اما نابود کردن چین خیلی مشکل‌دار است.

این به آن معنا نیست که شائوهوان می‌ترسد که تحریک‌کننده باشد. همان‌طور که «اش» در نیویورک ری‌ویو آو بوکز می‌گوید:

«ع.تِ جدید هم‌اکنون از بسیاری جهات زهردارترین شکل تفسیر سیاسی و اجتماعی در چین است. تشکلاتِ ادبی چین مدت‌های مدید از ع.ت می‌ترسیدند و به حاشیه می‌راندندش، اما حالا از چنگال سانسوری که به شدت داستان رئالیستی را محدود می‌کند، گریخته. و اگرچه بسیاری از داستان‌های ژانر همان سرگرمی‌های فرار-از-واقعیتی باقی می‌مانند که مخاطب‌شان دانشجویان مهندسی‌ند که در چین بیش از حد زیادند، اما نویسندگان ادبی‌تری هستند که جایگاه ع.ت را پیش‌قراولِ درون‌نگریِ ملیِ چین محکم کرده‌ند. ازش به عنوان اسب تروا استفاده می‌کنند تا حقایق را در پرده از دیوارها رد کنند، و پرت‌و‌پلاهای «حال خوب کن» ارائه نمی‌کنند، بلکه تصویری معوج پیش می‌گذارند از چین مدرنِ امروز است.»

چه بخوانیم:

هان سونگ / ۲۰۶۶: ستاره‌ی سرخ برفراز آمریکا / ۲۰۰۰

هان سونگ، روزنامه‌نگاری که برای خبرگزاری شین‌هوا کار می‌کند، معروف است که گفته قطعه‌های خبری که در ساعت اداری می‌نویسد علمی‌تخیلی‌تر از ع.ت‌هایی است که شب‌ها می‌نویسد- که خیلی ژستِ شائوهوان‌ای است. در ۲۰۶۶، در جهان چین‌محور، نماینده‌ای از بازیکنان حرفه‌ای «گو» به آمریکای آشوب‌زده و در حال فروپاشی‌ای می‌رود که در اثر حمله‌ای تروریستی به مرکز تجارت جهانی، سردرگم و ناآرام است. هر چیزی که اشاره‌ای به انقلاب فرهنگیِ ۱۰۰ سال پیش (انقلاب فرهنگی مائوییستی در دهه‌ی ۱۹۶۰ .م) دارد، آن‌قدر ظریف این‌کار را می‌کند که اگر لازم شد بشود حاشایش کرد.

لیو چیشین / مسئله‌ی سه جسم/ ۲۰۰۸

حماسه به تمام معنا – باراک اوباما رییس‌جمهور سابق ایالات متحده درباره‌ی این کتاب گفته بود که «خیلی خوندن‌ش حال می‌ده، که بخشیش هم به خاطر اینه که مشکلات روزمره‌ی من با کنگره در مقام مقایسه به نظر خیلی بی‌اهمیت میان.» کتاب که در دوره‌ی انقلاب فرهنگی اتفاق می‌افتد، قصه‌ی اخترفیزیک‌شناسی به نام «یه ونجیه» را دنبال می‌کند که، ناامید از اوضاع جهان، بیگانه‌ها را به زمین دعوت می‌کند تا آشوبی که بشریت به پا کرده را سر و سامان دهند. که خب خیلی نتیجه‌ی خوبی ندارد.

هائو جینگ‌فنگ / پکن خم می‌شود/ ۲۰۱۲

جنگ‌فنگ سال ۲۰۱۶ جایزه‌ی هوگوی بهترین رمان کوتاه را مال خود کرد. در «پکن خم می‌شود» شهری را می‌بینیم که آن‌قدر پرجمعیت است که مردم به سه طبقه قشربندی شده‌ند، طبقاتی که هرگونه آمیختن‌شان با هم به شدت ممنوع است. هر شباهتی به تضادِ اقتصادی در پکنِ معاصر، اتفاقی است و غیره ذلک.


۲- آفروفیوچریسم

این ژانر به هیچ عنوان جدید نیست – اما به هر حال بعد از موفقیت چشم‌گیر «بلک پنتر (۲۰۱۸)»، به یکی از اصلی‌ترین شاخه‌های ع.ت تبدیل شده و نمی‌شود از کنارش به تفاوت گذشت.

مثل علمی‌تخیلیِ چین که در بالا ذکرش رفت، آفروفیوچریسم مرکزِ گرانش کاملا تازه‌ای شده است برای داستان گمانه‌زن، مرکزی به دور از آنگلومحوریِ سفیدِ ع.تِ سنتی و قاطبه‌ی سایبرپانک‌ها. اگر بخواهیم یه توصیف کلی بکنیم می‌توانیم آن‌طور که فلورانس اوکویه نوشته بگوییم «یعنی که در آینده سیاه‌ها حضور دارند»- اما دلالت‌های ضمنی مشخصی هم وجود دارد که می‌گوید این آینده‌ای‌ست برآمده از زمینه‌ی فرهنگی متفاوت با آنِ حاضرِ ما. این‌ها جهان‌هایی هستند به محوریتِ تاریخ و فرهنگ و کیهان‌شناسی آفریقا و مهاجران آفریقایی در سایر نقاط جهان. بسیاری از نویسندگان (و از زمره‌شان به خصوص مادر این ژانر یعنی اوکتاویا باتلر) به سراغ ضدتاریخ‌ها رفته‌ند و ع.ت را با فانتزی درآمیخته‌ند، تا آینده‌هایی خیالی بسازند -نه فقط برای زندگیِ سیاهانِ امروز، بلکه برای زندگیِ همگان.

در سال ۲۰۱۳ آلوندرا نلسون و رنالدو اندرسن سعی کردند تا تعریف این ژانر را به جلو، به «آفروفیوچریسم ۲» هل بدهند. در «مانیفستِ هنر گمانه‌زن سیاه» اندرسن می‌نویسد:

«محققان و هنرمندان و فعالانِ سیاهِ آینده‌سان نه تنها حق‌ِ گفتن قصه‌ی خودشان را بار دیگر به چنگ می‌آورند، بلکه همین‌طور طبقه‌ی متخصصانِ مدرن و دیجیتال‌دان‌های سفید اروپایی/آمریکایی را به خاطر روایت‌شان از دیگران، گذشته و حال و آینده نقد می‌کنند -و این فرض ایشان را به چالش می‌کشند که تنها مفسران زندگی‌ سیاهان و آینده‌ی سیاهان‌ آن‌هاند.»

آفروفیوچریسم ۲ به ورای داستان می‌ورد و راهی می‌شود برای نگاه کردن به علم و مطالعات علمی -مثل مطالعه‌ی عظیمی که خودِ نلسن در صنعتِ آزمایش ژنتیکی به عمل آورده بود و در کتاب «زندگی اجتماعی دی‌ان‌ای: نژاد، اصلاح و تلفیق پس از ژنوم»ثبت شد کرد. همچنین راهی‌ست برای سنجیدن علوم انسانی دیجیتال، نظریه انتقادی، و زیبایی‌شناسی. آفروفیوچریسم و تظاهراتِ آفریقاگرایانه‌ش «حول گمانه‌زنی و امر طراحی‌شده روی هم می‌لغزند و حول محورِ تکنولوژی و اخلاق، با هم مراوده می‌کنند.»

در این‌جا اما برای ساده‌کردن کار، تنها به داستان می‌پردازیم و سه کتابی را معرفی می‌کنیم که ارزش توجه زیادی دارند.

چه بخوانیم

ان. کی. جمیسن / فصل پنجم / ۲۰۱۵

جمیسن به شکل خارق‌العاده‌ی سه جایزه‌ی هوگو برده و در همین حین سروشکلِ نهادِ ع.ت را تغییر داده. همه‌چیز با این کتاب فصل پنجم شروع شد، که در ابرقاره‌ای به نام «سکون» اتفاق می‌افتد، قلمرویی که دچارِ «فصل» فاجعه‌‌ی تغییرات اقلیمی شده است. جمیسن در سخن‌رانی‌ش بعد از پذیرش جایزه‌ی هوگو ۲۰۱۸ گفت: «برای بعضی از ما، اوضاع همیشه دشوار بوده، و من سه‌گانه‌ی زمین شکسته را نوشتم تا خطاب به آن دشواری‌ها حرف بزنم، و در باب این‌که زنده ماندن -و نه حتی بالیدن- در دنیایی که انگار مصمم است تو را بشکند، چه هزینه‌ای داشته.»

نیسی شال / تصفیه‌خانه / ۲۰۰۸

مجموعه‌ی چهارده داستان کوتاه که آینده و افسانه، خدایان نرینگ‌باز آفریقایی و بهره‌کشیِ استعماری، اژدها و سفر فضایی را به‌هم‌بافته. اورسولا کی. لوگویین تنوع مجموعه را تحسین کرده، «از پیچیدگی‌های اگزوتیک و باروکِ <در کپرهای آجالا> گرفته تا قصه‌ی عامیانه‌ی محضی که <مهره‌های کو> است.»

انِندی اوکورافور / چه کسی از مرگ می‌ترسد / ۲۰۱۰

اونیِسونوو زن جوانی‌‌ست از قبیله‌ی سرکوب‌شده و ستم‌دیده‌ی اوکه‌که در جهانِ آفریقای صحرایی. مردم خودش نفی‌ش کرده‌ند چون کودکِ تجاوز است -اما او بزرگ می‌شود و قدرت‌های ساحری خودش را باز می‌شناسد و طی‌الارض می‌کند و با طبیعت و سنت و تاریخ پنچه‌به‌پنجه می‌اندازد، و عشق نه تنها زندگی خود او، بلکه حیات قبیله‌ش را هم نجات می‌دهد. اوکورافور برای این رمان جایزه‌ی «ورلد فنتزی» را برد، و جورج آر.آر. مارتین به عنوان تهیه‌کننده با او قرارداد بسته تا رمان را به سریالی برای شبکه‌ی اچ‌بی‌او اقتباس کنند.


۳- فیوچریسمِ خلیجی

این کانسپت مجادله‌برانگیز و حساس هم به زیبایی‌شناسیِ معماریِ «ابَرتوسعه»‌ در منطقه اشاره دارد (یعنی آن‌طور که ناتالی اُلا در مقاله‌‌ش برای «وایس» در سال ۲۰۱۴ می‌گوید به آن «فانتزی‌های بلیدرانریِ شاهزادگان نفت») و هم به نقدی که بر این زیبایی‌شناسی وارد می‌شود.

دو هنرمندِ این ژانر، سوفیا الماریا و فاطمه القدیری در مقاله‌ای که سال ۲۰۱۲ برای «دِیزد» نوشتند، توضیح می‌دهند که «چطوری تم‌های فیوچریسم خلیجی پدید آمد‌ه‌ند: ایزوله‌‌شدن افراد از طریق فن‌آوری، ثروت و اسلامِ ارتجاعی، تاثیرات فرسایشی که مصرف‌گرایی بر روح و صنعت بر زمین دارد، پاک‌شدن تاریخ از خاطره‌هامان و از محیط اطراف‌مان، و در نهایت، رسیدنِ جمعی و سرگیجه‌آورمان به آینده‌ای که کسی برای‌ش آماده نبوده.» کارهای خودِ الماریا و القدیری مملو است از تصاویر مال‌ها، تلویزیون‌های ماهواره‌ای و بازی‌های رایانه‌ای -مسائل زندگی نوجوانانه، جهانی که از پس صفحه‌های نمایش دیده می‌شود، همیشه با واسطه.

فیوچریسم خلیجی، مثل ژانر موسیقیِ اواسط دهه‌ی ۲۰۱۰ «vaporwave» که القدیری بخشی از آن هم دانسته می‌شود، رابطه‌ای دمدمی و دوپاره با «فزون‌سرمایه‌داری» دارد- تا حدی دست‌ش می‌اندازد اما در نهایت واقعا محو و شیدایش شده. راحل ایما، نویسنده و منتقد، در این باب می‌‌نویسد:

«فیوچریسم خلیجی هیچ تخیل و تصویر تازه‌ای را پیش نمی‌کشد تا به جای تصاویر هژمونیکِ قدرت بنشاند- در عوض تنها داربستی مستقر می‌کند برای بازتولید بی‌عدالتی، افول ساختاری، و پاک‌سازی نژادی که در حال حاضر در جریان است. حتی در زمینه‌ی قوم‌آینده‌گرایی هم به نظر لنگ می‌زند. پس اشتیاق‌ها، آوارگی‌ها، و ناممکنیِ بازگشت کجاست؟ انسان افغان و فیلیپینی، هندی و ایرانی، سومالیایی و پاکستانی و بنگلادشی و عراقی، و آن اعراب غیرخلیجی دیگر کجایند که همگی در این بدنِ بیمار‌پنداشته‌ی قهوه‌ای به هم گره‌خورده‌ند؟ […] در بنیان‌ش، فیوچریسمِ خلیجی فیوچریسمِ دربرهمان‌پاشنه‌ است، که در آن‌چه دوستی به‌ش می‌گفت میدان‌‌نیروهای پرانِ نئو-عرب‌بودن قنداق شده. […] چطور می‌تواند ع.ت باشد بی‌که به مسئله‌ی عدالت اجتماعی بپردازد؟»

چه مصرف کنیم

فیوچریسم خلیجی به آن معنی رمانی ننوشته. در عوض می‌توانید این‌ها را نگاهی بیندازید:

سوفیا الماریا / خیرگی سای‌فای وهابی / ۲۰۰۸

کتاب‌ش چاپ‌ محدود و خصوصی شد، اما ویدیوها و مقاله‌ها هنوز در بلاگ scifiwahabi.blogspot.com بالا هستند، و بهترین منابع برای معرفی پروژه‌هه هستند.

فاطمه القدیری / «حمله‌ی صحرایی» / ۲۰۱۲

در سال ۱۹۹۱ عراق به کویت حمله کرد و اتحادی به رهبری ایالات‌متحده در عملیاتِ طوفان صحرا به این حمله پاسخ داد. یک سال بعد، القدیری کپیِ بازیِ کنسولی را خرید به اسم «حمله‌ی صحرایی: بازگشت به خلیج»، که بر اساس همان جنگی که او خود تجربه‌ش کرده بود، ساخته بودندش. زمان برای‌ش فروپاشید و واقعیت محو شد- و بیست سال بعد یک ای‌پیِ سردِ الکترونیک ساخت که وحشت و کودکی، جنگ و بازی را سیتنی‌سایز می‌کند، و ملهم از فیوچرییسم نظامی‌ای است که در «گرایم» اولیه وجود داشت.

رضا نگارستانی / سیکلونوپدیا: هم‌دستی با موادِ لاادری/ ۲۰۰۸

اصلا یادم نبود که این یکی رمان است- چون واقعا اثرِ عجیبی‌ست. ایران از جمله‌ی «دوَل خلیج» نیست، اما القدیری و الماریا فیلسوف ایرانی نگارستانی و تاریخ‌ گمانه‌زن (یا نظریه‌داستان) ژانرگریزش را نزدیک به خودشان تلقی می‌کنند، چرا که او هم در باب وحشت نفت، ماشین‌های جنگ و صحرا می‌نویسد. (البته به سیاق و سبکی به‌غایت متفاوت با آن دو .م) خارق‌العاده و درخشان.


۴- اقلیم‌تخیلی

«همه‌ی رمان‌هایی که امروزه نوشته می‌شوند باید رمان‌های تغییرات اقلیمی باشند، مگر این‌که به نوعی رمان فانتزی باشند. رمان‌های رئالیستی که تغییرات اقلیمی را به عنوان بخشی از چشم‌انداز معاصر نادیده می‌گیرد، رمان‌های فانتزی‌ند، ژانرند.»

این را نویسنده‌ی استرالیایی جین راوسن می‌گوید.

نظریه‌پرداز رسانه، مک‌کنزی وارک هم به همین سیاق در باب «منسوخ‌شدنِ رمان بورژوا در عصر آنتروپوسین» نوشته است. می‌گوید «تغییرات اقلیمی از دست‌رسِ فرمی که رمان بورژا می‌تواند بیان کند، خارج‌ند.» به عنوان ژانر توصیه‌ی او این است که زمان «اقلیم‌تخیلی» فرارسیده، هرچند اشاره هم می‌کند که «بیشتر کتاب‌هایی که در این ژانرند، خیلی بدند،» مثل «خورشیدی» اثر ایان مک‌ایوآن، که در آن «فروپاشیِ عن‌قریبِ تمدن صنعتی» با دم‌دستی‌ترین موضعی که می‌شود در این رابطه تصور کردنقشه‌کشی‌شده، با «مشکلاتی که یک مرد سفید میان‌سال با آلت‌ش دارد.»

گزینه‌های بهتر اما شامل این‌هاست:

مارگارت اتوود / سه‌گانه‌ی مَدآدام (که جلد اول‌ش «تیزشاخ و زاغ» در سال ۲۰۰۳ منتشر شد)

بیماری واگیرداری به نام «سیل بی‌آب» نوع بشر را منقرض کرده و آخرین انسان هنوز‌زنده، که صدای می‌کنند «آدم‌برفی»، باید به سفری برود و در این راه از «فرزندان زاغ» کمک بگیرد، گونه‌ی جدیدِ آرامی که به لحاظ ژنتیکی مهندسی‌شده‌ند و زمینِ پرآبِ نوصحرایی را به ارث برده‌ند.

کورمک مک‌کارتی / جاده / ۲۰۰۶

در این رمان به تغییرات اقلیمی مستقیما اشاره‌ای نمی‌شود. اما آخرالزمان از راه رسیده: چیزی سیاره‌ی زمین را به صخره‌ای مرده در فضا کاهیده، و انسان‌ها -و انسانیت‌شان- به ورطه‌ی نابودی افتاده‌ند. کتابی‌ست در باب بقا، وحشی‌گری، رنج، و شکنندگیِ هولناک«تمدن». اندرو اُهِیگینِ نویسنده به جاده می‌گوید «اولین شاهکار بزرگِ نسل گرمایش جهانی.» دیدن اقتباس سینمایی‌ش که سال ۲۰۰۹ ساخته شد، بی‌نهایت دلخورم کرد، هرگز چیزی به آن بدی ندیده‌م، و هیچ وقت دیگر نمی‌خواهم دوباره ببینمش.

باربارا کینگسالوِر / رفتار گریز/ ۲۰۱۲

دومنیکه براونینگ در نقدی که برای نیویورک تایمز بر رفتار گریز نوشته، می‌گوید «گنیگسالور می‌پرسد در این زمانه‌ی ترادیسیِ عظیم سیاره‌ای همچنان که به سوی ورطه می‌رویم، به چه سیاقی زندگی می‌کنیم و نتایج روش زندگی‌مان چیست؟» خانم‌خانه‌دار بی‌قراری اهل تنسی به نام دلاروبیا ترن‌باو روزی می‌بیند که دره‌ی پشت خانه‌ش مملو است از میلیون‌ها پروانه‌ی شهریار، که دیگر برای کوچ زمستانی‌شان نمی‌توانند به مکزیک بروند. آیا زمستان سرد تنسی را دوام خواهند آورد؟

دو جنبش‌ داستان‌ گمانه‌زنی که از پی می‌آیند، زیرگونه‌های اقلیم‌تخیلی‌ند، اما به هر حال آن‌قدر به نوبه‌ی خودشان جالب توجه و برجسته هستند که محق باشند در راستای هدف این راهنما، با اقلیم‌تخیلی برابر دانسته شوند. بیاید ابتدا با گونه‌ای شروع کنیم که به شکل نامنتظره‌ای خوش‌بین است.


۵-سولارپانک

«زندگی خوب در جامعه‌ای در وضعیت ثبات، با رشد اقتصادی تقریبا صفر و پایایی مطلق، چگونه خواهد بود؟»

بنا به گفته‌ی مقاله‌ای با نام «نیاز به آینده‌های تازه» که در سال ۲۰۱۲ در سولارپانک[دات]نت منتشر شده، این سوالی‌ست که این جنبش -که داستان گمانه‌زن را با هنر و مد و اکتیویسم محیط‌زیست در می‌آمیزد- به دنبال پاسخ‌هایش است. در همان پست، بنیان‌گذاران ناشناسِ سولارپانک هشدار می‌دهند که «ما تشنه‌ی الهامات و تخیلاتی هستیم که از آینده‌ای پایا خبر می‌دهند، و ما را به چیزی امیدوار نگه می‌دارند.» با این‌حال اگر رویای دیگری ببافیم چه؟ اگر سعی کنیم سوال دیگری را جواب بدهیم: یک تمدن پایا چه شکلی خواهد داشت، و چطور می‌توانیم به آن‌جا برسیم؟

یا آن‌طور که الیویا روزان می‌گوید، چه می‌شود اگر تلاش کنیم «آخرالزمان را کنسل کنیم؟»

سولارپانک نقطه‌ی مقابل نیهیلیسم سایبرپانک است، و قصه‌هایی ارائه می‌کند که به قول بنیان‌گذاران‌ش در بابِ «ابتکار، خلقِ مثبت، استقلال و اجتماع است.» این روایت‌ها اغلب حول محور زیرساخت‌ها شکل‌بسته‌ند، زیرساخت‌هایی که هم نقش شکلی از مقاومت به خود می‌گیرند و هم بنیان‌های روش تازه‌ای از زندگی‌ند -و صفحه‌ها خورشیدی که اسم ژانر هم از آن آمده، همیشه حضور پررنگی دارند.

چه بخوانیم

کیم استنلی رابینسن /سه‌گانه‌ی مریخ (که جلد اولش، مریخ سرخ در ۱۹۹۲ منتشر شد.)

رابینسن می‌گوید «من همیشه علمی‌تخیلی آرمان‌شهری نوشته‌م.» او یکی از بهترین «جهان‌ساز»ها در علمی‌تخیلی معاصر است، و این قصه‌ها که درباره‌ی ترافورم‌کردن مریخ‌ند، هم به لحاظ فنی و هم سیاسی‌اجتماعی از جهان‌سازیِ پرجزییات و دقیقی بیرون آمده‌ند. آینده‌ای را تصویر می‌کنند که در آن انسان‌ها ممکن است بتوانند به تعادلِ اقلیمی برسند.

کوری دکتوروف / حذر / ۲۰۱۸

این از کار رابینسن خیلی کم‌تر آرمان‌شهری است، اما شاید مخفیانه همان‌قدر امیدوار باشد. در جهانی که تغییرات اقلیمی نابودش کرده و قدرت‌های فاسد همه‌جا نفوذ کرده‌ند، بیشتر مردم زندگی پر از رنج و دشواری را در شهر‌های «دیفالت» (قراردادی .م) سپریمی‌کنند. اما به خاطر چاپ سه‌بعدی، به دوره‌ی پشاکم‌یابی وارد شده‌ند، و بدین ترتیب گروه سه نفره‌ی شخصیت‌ها دکتوروف خیلی ساده کناره می‌گیرند و رومی‌چرخانند و به سرزمین‌های بی‌صاحب بین این شهرها می‌روند، و شروع می‌کنند به بازساختنِ جهان. کسی گفته: «نکته‌ی حذر، به تصویر کشیدن اولین روزهای شکل‌گیری یک ملتِ بهتر است.»

به جز این دو، همچنین می‌توانید نگاهی بیندازید به «خورشیدگاه: داستان‌های سولارپانک و گمانه‌زنی اقلیمی» (۲۰۱۷) که اولین مجموعه داستان سولارپانک است به زبان انگلیسی است. از برزیل و پرتغال، کتابی هست به اسم «سولارپانک: داستان‌هایی اقلیمی و خیال‌انگیز از جهانی پایا.» (۲۰۱۴)

همچنین می‌توانید به آدرس medium.com/solarpunks بروید و مقاله‌ها و مصاحبه‌های بیشتر بیابید.


۶- تریلرهای بحران آبی

دکتر کلود پیانتادوسی از دانشگاه دوک، ادعا می‌کند که اگر آب‌تان تمام شود، فقط ۱۰۰ ساعت زنده خواهید ماند. این مسئله تنش خاصی وارد رمان‌های علمی‌تخیلی‌ای می‌کند که در باب خشکسالی یا بحران آب‌ند.

سناریویی که وارسی می‌کند آن‌قدر‌ها اصلا «آینده» نیست. اوائل همین امسال کیپ‌تاون در آفریقای جنوبی خطر «روز صفر» از بیخ گوشش گذشت، یعنی روز یا نقطه‌ای که در آن منابع آب یک شهر تا درجه‌ی خطرناکی پایین می‌آید و مسئولان مجبور می‌شوند تامین آب برای چهارمیلیون نفر را متوقف کنند. گزارش‌های آب سازمان ملل حاکی از آن است که یک سوم بزرگ‌ترین منابع آب زیرزمینی جهان همین‌ حالا هم در خطر خشکی کامل‌ند، و این‌که تا سال ۲۰۳۰ کمبود آب در مناطق بایر یا نیمه‌بایر چنان خواهد بود که ۷۰۰ میلیون نفر آواره خواهند شد.

چند نفر نویسنده‌ی علمی‌تخیلی و چندتایی فیلم هستند که این واقعیت قریب‌الوقوع را وارسی کرده‌ند.

چه بخوانیم

کلِر وِی واتکینز / مرکبات قاب‌طلایی (۲۰۱۵)

سال‌هاست در لس‌انجلس باران نیامده. لوز، ری و بچه‌ای غریب به نام ایگ به دل ماسه‌های همیشه در گسترش و تغییرِ دریای تلماسه‌ی آمارگوسا می‌زنند چرا که در شایعات از شهر ناممکنی خبرهای شنده‌ند و همین‌طور از پیامبری که برای آب گمانه می‌زند. انعکاس‌های غریبی از فرقه‌ی منسون هم در داستان بروز می‌کند -پدر و مادر واتکینز توی دهه‌ی ۷۰ عضو فرقه بوده‌ند.

پاوئولو باچیگالوپی / چاقوی آبی / ۲۰۱۵

آریزونا تبدیل به «داست بُل» (کاسه‌ی خاک .م) جدید شده است، و ایالاتِ قحطی‌زده‌ی جنوب‌غربی نیروهای شبه‌نظامی تشکیل داده‌ند و مرزهاشان را بسته‌ند. آنخل ولاسکز یک عضو گانگستر سابق است که به «چاقوی آبی» تبدیل شده، و برای اداره‌ی آب فاسد نوادای جنوبی عملیات نظامیِ سیاه اجرا می‌کند، و بین منافع شرکتی که دارد هتل‌‌های عظیم لاکژری می‌سازد و آدم‌پران‌هایی که مردم را به امنیتِ کالیفورنیا می‌برند، گیر کرده است.

بنجامین وارنر / تشنگی / ۲۰۱۶

روز تابستانی گرم و خفه‌است در حومه‌های واشنگتن دی‌سی، و وقتی ادی چپمن شیر را باز می‌کند، هیچ آبی در کار نیست. همه‌ی آب‌ها همه‌جا مصرف شده، و وسایل مخابراتی و برقی هم خاموش شده‌ند. آن‌وقت چه می‌کنید؟ چطور زنده می‌مانید؟ در رمان کسی واقعا جواب این سوال را نمی‌داند، و شخصیت‌ها مدام بین میل مشترک به همکاری متقابل و رانه‌‌ای ترسیده و غریزی برای نگه‌داری از خود، نوسان می‌کنند.

کلاسیک‌های دیگر این ریزژانر شامل «جهان سوزان» جی. جی. بالارد می‌شود، همچنین فیلم‌هایی مثل «دخترِ تانک» (۱۹۹۵) و «مد مکس: جاده‌ی خشم» (۲۰۱۵).


۷-دیستوپیای آشپزخانه‌ای

می‌توانید به این ریزژانر این‌طور فکر کنید: «آینده‌هایی با حداقلِ گمانه‌زنی» -شکلی از قصه‌گویی که به نظر  کاملا این‌جهانی و عادی می‌رسد تا این‌که یک جایی از اوضاع قدری خراب می‌شود. داستان‌نویس برندن سی. بِرن به این ریزژانر می‌گوید «از سکهانداختنِ روزانه‌ی سرمایه‌داری متاخر.»

چه بخوانیم

مَدلین اشبی / «خشونت خانگی»/ (۲۰۱۸)

یکی از شخصیت‌ها می‌گوید «نمی‌تونم از خونه بیام بیرون. خونه -خب منظورم کاندوئه- نمی‌ذاره بیام بیرون. در باز نمی‌شه.» داستان کوتاه اشبی را که آن فن‌آوری‌های خانگی هوشمند توسط سواستفاده‌چی‌ها مسلح می‌شود، مجله‌ی «Slate» سه ماه قبل از آن‌کهنیویورک تایمز گزارشی در این مورد بنویسد واقعی‌ش کند، چاپ کرده بود.

تیم موگان / «سرزمین زیر پرواز» / (۲۰۱۶)

داستانی که موگان برای Vice نوشته دنیایی را وصف می‌کند که در آن حداقل دست‌مزد جهانی برای همه وجود دارد و آی‌فون‌ها در آمریکا تولید می‌شوند. در کارخانه‌ی تولیدی و تربیتی مشترک شرکت «فاکس‌کان» و جامعه‌ی «ائتلاف مسیحیان برای آمریکا»، میگل تراشه‌های خراب هد‌ست‌ها را عوض می‌کند. داستان باسلیقه و محکمی است که اگر جف بزوس بخواند یک‌سری نکته برای بهینه‌کردن خط مونتاژ بگیرد.

کریس مک‌کرادن / «حومه‌ی بتل‌استاری» / ۲۰۱۸

در رمان اول مک‌کرادن، که برداشت استهزاآمیز و خوشایندی‌ست از «دیستوپیای آشپزخانه»، ماشین‌ها حاکمیت را به دست دارند-نه در شکل هوش‌های مصنوعیِ ابرقدرتمند بلکه به شکل نان‌پز‌های شعورمند، تلفن‌های هوشمندِ ماکیاولیست، و یک سالن آرایش متحرک. حالا این انسان‌هاند که خدمت‌کار وسایل خانگی شده‌ند، و تنها به درد این می‌خورند که زمین‌ها را برق بیندازند و یک ذره با تلفن لاس بزند. به جای «راهنمای کهکشان مناسبِ اتواستاپ‌زن‌ها» به «راهنمای کاتولوگِ وسایل خانگی سیرز برای اتواستاپ‌زن‌ها» فکر کنید، رمان تقریبا یک همچین چیزی است.


۸-اپرای فضایی بیدار

اسمِ خودتحویل‌گیرانه‌ای است که تیم موگان، نویسنده‌ی سرزمین زیر پرواز و رمانِ دردست‌چاپِ «جزییات بی‌پایان» (۲۰۱۹)، پیشنهادش کرده.

در سوی دیگر و مخالف طیفی که یک قطب‌ش دیستوپیای آشپزخانه‌ای‌ست، این ریزژانر قرار دارد، که در خودش ویژگی‌های آشنای ع.ت سخت کلاسیک را دارد -سفر فضایی سریع‌تر‌ازنور، آینده‌های بعید (مثل به اندازه‌ی ۲۰ هزار سال)، و البته که بیگانه‌ها-به اضافه‌ی یک پیچش سیاستی‌اجتماعی معاصر.

خیلی از نویسنده‌هایی که تا این‌جا ازشان حرف زدیم، دارند در این مقیاس بیناکهکشانی هم کار می‌کنند، من‌جمله ان. کی. جمیسن (به شماره‌ی ۲، آفروفیوچریسم رجوع کنید) که سه‌گانه‌ی زمین شکسته را نوشته، و کیم استنلی رابینسن (به شماره‌ی ۵ سولارپانک رجوع کنید) که ۲۳۱۳ را منتشر کرده.

سه چیز دیگر برای خواندن

ان لکی/ عدل الحاقی/ ۲۰۱۳

شخصیت اصلی یک ناوفضایی جنگی است که قبلا بخشی از یک کندوذهنِ هوش‌مصنوعی بوده است، و حالا پویش‌ش آن است که انتقام بگیرد- تا بلکه برچسب ع.تِ سخت مناسب به نظر بیاید. با این‌حال کتابی فمنیستی هم هست، که در جهانی بی‌جنسیت (که در زبان‌هاش ضمایر مونث، ضمایر قراردادی‌ند)، و مملو از پرسش‌هایی در باب هویت، خود‌بودن و اختیار- که باعث می‌شود حسابی «بیدار» هم باشد. لکی در سال ۲۰۱۴ هم هوگو هم نبولا و هم جایزه‌ی آرتور سی کلارک را برای این رمان برد، و اولین نویسنده‌ای شد که برای یک کتاب، هر سه‌ی این جوایز را به خود اختصاص می‌دهد.

جیمز تیپ‌تری (اسم مستعارِ الیس شلدون)/ بالای دیوارهای جهان (۱۹۷۸) و روشنایی از آسمان می‌ریخت (۱۹۸۵)

این دو رمان که تنها رمان‌هایی‌ند که تیپ‌تری/شلدون نوشته، تله‌پاتی انسانی و گونه‌های بیگانه‌ای را پیش می‌گذارد که چیزی به انقراض‌شان نمانده -و هچنین بن‌مایه‌هایی از محبت بیناگونه‌ای، وحشی‌گری‌های استعمار فضایی علیه ساکنان بومی، و نتایج تراژیکِ نظام‌های اجتماعی‌اقتصادیِ ناعدالانه.

چاینا میه‌ویل / سفارت‌شهر/ ۲۰۱۱

بر سیاره‌ی آریِکا، یک کولونی از اسنان‌ها در کنار میزبان‌هاشان زندگی می‌کنند، و این میزبان‌ها گونه‌ای از بیگانگان فضایی هستند که زبان‌شان گنجایش انتزاع و دروغ را ندارد. چه شوربختانه و تراژیک تماس با انسان‌ها این کیفیت را در ایشان تغییر می‌دهد و میزبان‌ها به امید کمک انسان‌ها، دست به دامن ایشان می‌شوند تا منبع فساد را در میان‌شان براندازند. رمان در باب فرضیه‌ی سپیر-وورف، ماهیتِ غیربودگی، و جنگ‌های تریاک.


۹- شگرفِ نو

نوبتی هم باشد، نوبتِ شاخک‌هاست!

در واقع آن قدرها هم «نو» نیست -اسم‌ش در واقع مال سال ۲۰۰۲ است- اما در شگرف بودن‌ش شکی نیست. برخلاف باقی زیرژانرهای داستان گمانه‌زن که در این‌جا بحث‌ش شد، شگرفِ نو علاوه بر امکاناتِ فانتزی و ع.ت، به سراغ داستان‌های وحشت فراطبیعی هم می‌ورد و ازشان وام می‌گیرد. بدن‌ها معمولا کاملا انسانی نیستند: شخصیت اصلی ممکن است یک خرسِ جهش‌یافته باشد، یا به جای سر یک سوسک سرگین‌غلتان داشته باشد. گیاهان و قارچ‌ها معمولا کارهایی می‌کنند که خیلی فراتر از کارهایی‌ست که معمولا گیاهان و قارچ‌ها مرتکب می‌شوند. حال و هوا هم خیلی ناخوش و شوم است.

کارهای شاخص

چاینا میه‌ویل / زخم / ۲۰۰۲

ایستگاه قطار خیابان پردیدو (۲۰۰۰) اثر چاینا میه‌ویل را می‌توان احتمالا اولین رمانِ این زیرژانر دانست، اما به نظر من، خواندن زخم خوشایندتر است. اتفاقات رمان در شهر پران و غیرقانونی و وسیعِ آرمادا (ناوگان .م) رخ می‌دهند، بین حشره‌انسان‌ها هستیم، کاکتوس‌هایی که راه می‌روند، مجرمانی که به سبیل مجازات زیر جراحی «بازسازی» می‌شوند، و یک گروه هیولای خوب و دلشوره‌آور (از «گرایندی‌لو»ی قاتل تا «آوانک» که اصلا از حدود ادارک بیرون است.) حاکمان، که صداشان می‌کنند «عشاق»، زخم‌های مشابهی روی صورت هم می‌زنند -اما بریدگیِ دیگری در فضا-زمان هم انتظارشان را می‌کشد.

جان لنگان / «آسمان وسیع گوشت‌خوار و دیگر جغرافیاهای هیولایی» / ۲۰۱۳

لنگان را نویسنده‌ی وحشت می‌دانند- اما خب داستان گمانه‌زن که فقط ع.ت نیست. این مجموعه که از هفت داستان کوتاه و یک رمان کوتاه، «مادرِ سنگ»، تشکیل شده، محاکاتِ کلاسیک خون‌آشام‌ها و گرگینه‌ها و زامبی‌ها را می‌گیرد و پشت و رو و وارونه‌شان می‌کند، آن هم به سیاقی مبدعانه و کاملا اعصاب‌کُش.

جف وندرمیر / نابودی / ۲۰۱۴

آژانس علوم دولتی، هیئت‌های جست‌و‌جو را به منطقه‌ی X گسیل می‌کند، اما این‌ها به شکل غریب و ناخوشایندی ناپدید می‌شوند. نابودی هم با هراسِ واقعی از منطقه‌ی مسدود‌شده‌ی اتمی چرنوبیل بازی می‌کند، هم ترسی که در غیربودگیِ اساسیِ خودِ طبیعت وجود دارد.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مترجم: عاطفه احمدی
مشاهده نظرات

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم
  • شومنامه‌ی تبر نقره‌ای

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی