به دنبال هیولای لاکنس ولی این بار از طریق یافتن دیانای آن!
حتا اگر نسی را نتوانیم پیدا کنیم، جستوجوی زیستشناسان اطلاعات جالبی در مورد موجوداتی که در دریاچهی لاکنس زندگی میکنند به دست خواهد داد.
آدمهایی هستند که همهی زندگیشان را صرف پیدا کردن آدمفضاییها و یتیها و همهی چیزهای عجیبغریب دیگر میکنند. بهشان کریپتوزوئولوژیستهای آماتور میگویند که شاید تا به حال گذرتان به این آدمها افتاده باشد. روی سرشان فویل آلومینیوم میکشند و معتقدند که دولتها در یک توطئهی جهانی، دارند سعی میکنند جادوی جهان را کاهش بدهند. نمیدانم چرا اگر جهانی جادویی وجود داشته باشد، دولت باید رویش پتو بکشد. به نظرم جهان جادویی سرگرمی خوبی است که آدمها را از چیزهای دولتیتر مثل برنامهبودجه و بحران مهاجرت دور کند. ولی جام مقدس آدمهایی که دنبال موجودات جادویی میگیردند و یکی از قدیمیترین هیولاهای فرهنگ عامه، هیولای دریاچهی لاکنس است. ولی این همه سال جستوجو بهدنبال نسی(اسمی که روی هیولای لاکنس گذاشتهاند) هیچ فایدهی واقعیای نداشته.
باشد، قبول، میدانم که معنیاش این است که هیولای لاکنسی وجود ندارد. الان ولی جستوجوی تازهای برای یافتن نسی آغاز شده. آنهم با استفاده از آخرین تکنولوژیهای در دست. جمعآوری دیانای محیطی.
دیانای البته ملکول پیچیدهی زیستی است و به طور خاص در درون سلولهای یوکاریوتی و پروکاریوتی با حجم زیادی وجود دارد و پیدا کردن این ملکول در محیط کار سختی است. به خصوص در محیطهای ایزوله و ضد عفونیشده. ولی بیشتر محیط اطراف ما پر است از سلولهای زیستی که ردپای دیانای خود را در محیط به جا میگذارند.
وقتی یک ماهی یا هیولای اسرارآمیز، در محیط شروع به پخش اسپرم یا تخمک میکند، بخشی از بدنشان را به خاطر برخورد با سنگهای تیز در محیط برجا میگذارند، فلسهایشان را از دست میدهند، بخشی از مواد زیستی خود را درون محیط برجا میگذارند. همهی این تودههای زیستی، بخشی از دیانای موجود زنده را در خود دارند. زیستشناسها میتوانند با جمعآوری نمونههایی از آب، این دیانایهای پخش در محیط را جمعآوری کنند. با تکنیکهای توالییابی ژنتیکی هم میتوانند تشخیص دهند که چه موجوداتی در آن محیط زندگی میکنند یا گذرشان به آن محیط خورده است.
با استفاده از همین روش، جمعی از دانشمندان بریتانیایی، آمریکایی، دانمارکی و استرالیایی، میخواهند دریاچه را شخم بزنند تا شاید بتوانند دیانای نسی را پیدا کنند. قرار است از هر جایی که میشود نمونهی آب تهیه کنند و هیچ سنگی را قلنخورده رها نکنند. اگر بهالفرض یک توالی ژنتیکی پیدا کنند که قابل شناسایی نباشد یا ربطی به دیانایهای پلئوسورهای منقرضشده داشته باشد(میلیونها سال است که این گونه در زمین منقرض شده است)، آنوقت شاید میشود بگوییم که نسی وجود دارد و اسطوره نیست؟
راستش مطمئنم که نسی وجود ندارد. ولی جدای از آن نفس این جستوجوی ژنتیکی به زیستشناسها اطلاعات قابل ملاحضهای در مورد موجوداتی که در لاکنس زندگی میکنند به زیستشناسها میدهد.
واقعیت دیگر در مورد دنیای ما این است که اطلاعات ژنتیکی ما در مورد محیطزیستهای منزویتر کم است. شعار دههی ۱۹۶۰ این بود که ما دیگر زمین را میشناسیم و سرحدات بعدی اکتشافات فضا خواهد بود. ولی شاید ما همهی زمین را هم به خوبی نگشتهایم. شاید دایناسورها واقعاً یک جایی در اعماق منتظر ما هستند که با نیشخندهای دنداننما بهمان خوشآمد بگویند و ما پستانداران را یک بار دیگر در زنجیرهی غذاییشان وارد کنند؟ لااقل میتوانیم امیدوار باشیم، جهان کمی جادوییتر از آن است که بهش امید بستهایم.