پیوند اجتماعی دلیل اصلی هولیگانیسم و خشونت فوتبالی است
اگر طرفدار فوتبال هستید و هولیگانیسم را درک میکنید، اگر طرفدارش نیستید و نمیفهمید این همه بلوا برای چیست، محققان آکسفوردی توضیحی برایتان دارند که شاید جالب باشد.
همزمان با شدت گرفتن تب فوتبال، افزایش هولیگانیسم (خشونتطلبی افراطی طرفداران فوتبال) و خشونت فوتبالی به نگرانیهای جدی در سطح بینالمللی تبدیل شدهاند. پژوهشهای پیشین حاکی از این هستند که هولیگانیسم ورزشی با «ناسازگاری اجتماعی» (مثلاً سابقهی خشونت خانگی و عضویت در خانوادهای پرالتهاب یا رفتارها و شرایط مشابه در مدرسه و محل کار) ارتباط دارد. با این وجود، طبق نتایج بهدستآمده از پژوهشهای جدیدی که دانشگاه آکسفورد منتشر کرده، برقراری پیوند اجتماعی و تمایل به محافظت کردن و دفاع کردن از طرفداران دیگر ممکن است یکی از انگیزههای اصلی برای هولیگانیسم فوتبالی و حتی فراتر از آن، رفتارهای افراطآمیز گروهی در مقیاسی کلی باشد.
در این پژوهش، که در نشریهی Evolution & Human Behaviour منتشر شده، 465 طرفدار برزیلی که همه هولیگانهای شناختهشده بودند، بررسی شدند و نتیجهی بهدستآمده نشان میدهد طرفداران دوآتشهی فوتبال خارج از دنیای فوتبال رفتار ناهنجاری از خود نشان نمیدهند و خشونت فوتبالی رفتاری مجزا و استثنایی است.
دکتر مارتا نیوسان[1]، نویسندهی اصلی و پژوهشگر پسادکتری مرکز «انسانشناسی و ذهن» آکسفورد گفت: «مطالعات ما نشان میدهد هولیگانیسم رفتاری تصادفی نیست. اعضای گروهکهای هولیگان لزوماً خارج از جوامع فوتبالی رفتار ناهنجار از خود نشان نمیدهند. رفتار خشونتآمیز تقریباً به طور کامل روی اشخاصی متمرکز میشود که تهدید به حساب آیند. این اشخاص معمولاً طرفداران تیم مقابل و بعضی مواقع نیروهای پلیس هستند.»
«عضو بودن در جوامع هواداری فوتبالی که اعضای آن علاقهی دیوانهواری به این ورزش دارند، یکی از عوامل تعیینکننده در افزایش خشونت فوتبالی است. یک دلیل تعهد بیشتر این طرفداران به جامعهی هواداریشان است و دلیل دیگر این است که بیشتر در معرض محیطهای تهدیدآمیز قرار دارند (مثلاً احتمال بیشتری وجود دارد قربانی رفتار زورگویانهی هواداران تیم حریف شده باشند). برای همین این هواداران بهانهی بیشتری دارند تا رفتاری «تدافعی» و «ستیزهجو» داشته باشند.
با وجود اینکه این پژوهش روی طرفداران فوتبال برزیلی انجام شده، پژوهشگران اعتقاد دارند این یافتهها علاوه بر تمامی جوامع هواداری فوتبالی و خشونتهای ورزشی دیگر، به گروهکهای غیرورزشی چون گروهکهای مذهبی و افراطیهای سیاسی نیز قابل تعمیم است.
مارتا اضافه میکند: «با وجود اینکه ما روی گروهی از طرفداران برزیلی تمرکز کردیم، این یافتهها میتواند به ما کمک کند فرهنگ هواداری و گروههای غیرورزشی چون افراطیهای مذهبی و سیاسی را بهتر درک کنیم. زیرلایههای روانشناسانهای که در مجادلهی بین طرفداران مشاهده میشود، احتمالاً یکی از گامهای اصلی در فرایند فرگشت انسان بوده است. غلبه بر گروههای دیگر برای کسب منابعی چون غذا، قلمرو و جفت برای هر گروهی حیاتی است و ما ردپای این ذهنیت قبیلهای را در بین جوامع هواداری مدرن مشاهده میکنیم.»
این پژوهش ادعا ندارد که کاهش عضو در جوامع هواداری فوتبالی لزوماً جلوی خشونت فوتبالی را میگیرد، اما پژوهشگران معتقدند باشگاهها میتوانند سرسپردگی هواداران را بهنحوی مورد استفاده قرار دهند که تاثیرات مثبت داشته باشد.
یافتههای پژوهش روی صحت کار قبلی تیم پژوهشی که حول محور درک نقش همجوشی هویت (Identity Fusion) در رفتارهای افراطی میچرخید تاکید میکند. همچنین این یافتهها تاکید دارند مبارزه با رفتارهای افراطی از طریق کنترل افراطی (مانند استفاده از گاز اشکآور یا نیروهای نظامی) به احتمال زیاد تاثیر معکوس خواهد گذاشت و منجر به خشونت بیشتر خواهد شد، چون طرفداران دوآتشهی دیگر به نیت «دفاع کردن» از طرفداران دیگر به پا میخیزند.
پروفسور هاروی وایتهاوس[2]، مدیر پروژه میگوید: «خشونتهای اینچنینی نیز مانند تمام رفتارهایی که از همجوشی هویت نشات میگیرند، از میل مثبت به «محافظت کردن» از گروه نشات میگیرند. درک این موضوع شاید به ما کمک کند از این پیوند اجتماعی استفادهی مثبت کنیم. به عنوان مثال، ما شاهد این هستیم که گروههای هواداری برای طرفدارانی که از بیماری مزمن رنج میبرند، بانک غذا یا صفحات سرمایهگذاری جمعی راهاندازی میکنند. امیدواریم این پژوهش از طریق ارائهی درک بهتر عوامل روانی و موقعیتیای که منجر به کشمکشهای درونگروهی میشوند، به کاهش کشمکشهای اینچنینی کمک کند.»
[1] Martha Newson
[2] Harvey Whitehouse