نگاهی به تلخترین مرگهای تاریخ سینما
مرگ چیزی است که فارغ از هر آمادهسازیای همیشه غافلگیرکننده است و هرگز ممکن نیست که یک شخص زنده کاملاً با مفهوم آن کنار بیاید. مردن آنقدر عجیب است که اگر تصویر صورت یک آدم در حال مردن را ببینیم نقشی از نگاه آخرش در ذهنمان حک میشود که محال است به این راحتیها پاک بشود.
این طور میشود که دیدن مردن کاراکترها روی پردهی جادو هم از همان ابتدایش، افسون مخصوص سینما بود. گاهی به اشک میانجامید، گاهی به پرخاش و گاهی فقط تسلیم میشدیم. تسلیم مفهوم عمیقی به نام نبودن…
۱. «ناگهان بالتازار» اثر “روبر برسون”
بالتازار الاغی است که از زمان تولدش با او همراه میشویم. او در طول عمرش در کنار انسانهای زیادی زندگی میکند و ظلم انسان را از نزدیک با چشمانش میبیند.ظلمی که انسانها به یکدیگر و البته به خود بالتازار روا میدارند.در نهایت نیز همین پستیهای انسان او را از پای در میآورد.
۲. «سانشوی مباشر» اثر “کنجی میزوگوچی”
سانشوی مباشر مرثیهای غمناک و دلخراش از استاد سینمای ژاپن میزوگوچی خانوادهای را به نمایش میگذارد که به پاس درستکاری پدر مورد بیمهری قرار میگیرند و تبعید آنها را آواره میکند. فرزندان نیز با رنج بزرگ میشوند و سرنوشتی تلخ انتظار آنان را میکشد تا شاید مرگ رهایی بخش دختر خانواده باشد.
۳. «آلمان سال صفر» اثر “روبرتو روسلینی”
پس از پایان جنگ جهانی دوم از آلمان جز ویرانهای باقی نمانده است. مردم با فقر دست و پنجه نرم میکنند. در این میان خانوادهای به سختی برای حیات خود میجنگد و پدر بیمار خانواده باری بر دوش آنان است. پسر کوچک خانواده بیش از توان خود بار دیگران را به دوش میکشد و حتی گورکن میشود. اما در نهایت تصمیمی مرگبار میگیرد. پدر را میکشد و خود را خلاص میکند.
۴. «فیلمی کوتاه درباره کشتن» اثر “کریستوف کیشلوفسکی”
یکی از قسمتهای ده فرمان نوجوانی یاغی را دنبال میکند که به جرم قتل محکوم به اعدام است. کیشلوفسکی نقدی بر حکومت و اجرای اعدالت نیز دارد و در پایان اشکهای یک محکوم به اعدام میخکوب کننده است.
۵. «لئون» اثر “لوک بسون”
بعضی انسان جنسی متفاوت دارند. بعضیها روی صندلی میخوابند به یک گلدان محبت میکنند و زندگی دختر بچهای را نجات میدهند در حالی که میتوانند یک قاتل بیرحم باشند. لئون و فداکاریهایش و مرگش در پایان همواره در ذهن علاقمندان سینما باقی میماند.
۶. «موشت» اثر “روبر برسون”
موشت دختری تنها، رنج کشیده و بیگانه با دنیای اطرافش است. او روح بزرگی را در کالبدی کوچک دارد همانند کفشهای بدقواره و بسیار بزرگی که به پا دارد. دختری که از مادر مریضش پرستاری میکند، از کودک خانواده مواظبت میکند، از پدرش سیلی میخورد و دوستی در مدرسه ندارد. دختری که برای ذرهای محبت هر کاری میکند اما تنها تلخی میبیند.
۷. «عزیز میلیون دلاری» اثر “کلینت ایسوود”
وقتی از اوج فرود میآیی. وقتی میتوانستی قهرمان بوکس باشی و حالا روی تخت بیمارستان انتظار مرگ را میکشی در حالی که نمیتوانی بدنت را هم حرکت دهی دیگر امیدی برابت باقی نمیماند. باید خودت را خلاص کنی، نه فقط از این زندگی، از دست رویاهایی که نابود شدهاند.
۸. «پنهان» اثر “میشائیل هانکه”
پنهان نگاهی ویژه به سیاست غرب نسبت به کشورهای ضعیفتر دارد و غرب را متهم میکند که بسیاری از زندگیها را نابود میکند. مرگ مجید شخصیت الجزایری فیلم که مورد انتقادهای شخصیت فرانسوی و اصلی فیلم است هولناک است.
۹. «آخرین تانگو در پاریس» اثر “برناردو برتولوچی”
آخرین تانگو در پاریس با بازی “مارلون براندو” به خوبی شخصیتی در آستانهی فروپاشی را تصویر میکند. رابطهای عجیب و بر پایهی روابط جنسی بین یک مرد و زن شکل میگیرد و از همان ابتدا پوچ بودن رابطه پایانی تلخ را متصور میشود. در پایان نیز مرگ دردناک “براندو” هر بینندهای را غافلگیر میکند.
۱۰. «تروی» اثر “ولفگانگ پترسن”
مرگ هکتور برای هر بینندهای تلخ است. برادری که شخصیتی دوست داشتنی در فیلم ایفا میکند چوب خطای برادر کوچکتر را میخورد و به دست آشیل به کام مرگ فرستاده میشود.
-
اتفاقی با سایتتون آشنا شدم، باید بگم خیلی خوبه و بوکمارکش کردم
موفق باشید-
باعث خوشبختی ماست
-
علی منم همینطور..
آرزوی سلامتی و موفقیت روز افزون برای پرسنل سایت ♥
-
-
سایتی ساده و بی پیرایه و بسیار مفید.امید به تداوم کارو آرزوی موفقیت