گوهرشناسی از نوع بی‌نهایتِ مارولی

0
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

پارسال در مراسم اعلام فیلم‌های فاز سوم جهان سینمایی مارول بود که کوین فاگی، سرپرست مارول استودیوز، ادعا کرد هدف او و تیمش از همان اولِ کار رسیدن به داستان جنگ بی‌نهایت و ثانوس بوده. حتی اگر فرض را بر این بگیریم که حرف فاگی بلوف بوده و موقع ساخت «آیرن من ۱» یا «هالک شگفت‌انگیز» چنین نقشه و برنامه‌ای در ذهن مارول نبوده، می‌توان کمابیش مطمئن بود که وقتی کار به فیلم «کاپیتان آمریکا» و «اونجرز» رسید و «تسراکت» به عنوان مکعب کیهانی و یکی از سنگ‌های بی‌نهایت معرفی شد، دیگر این طرح کمابیش در ذهن “فاگی و شرکا” شکل گرفته بود. جنگ بی‌نهایت از مهم‌ترین و عظیم‌ترین داستان‌های مارول است که در روایت‌های مختلف آن در کمیک‌ها، جهان چندباری نابود می‌شود. این نابودی جهان البته چندان هم مسئله‌ی مهمی نیست. در واقع اگر کمیک‌خوان باشید به تجربه یاد می‌گیرید که منفجر شدن چند گیتی جای نگرانی زیادی ندارد و بیشتر نوعی نظافت و پاک‌سازی از طرف ناشر است. مثل وقتی شبکه‌ی فاکس قرار است یک سریال قابل دیدن را کنسل کند که جا برای همه‌ی سریال‌های غیرقابل دیدنش فراهم باشد. خلاصه اوضاع این‌طور است که مثلاً مرگ یک کاراکتر مکمل خیلی اتفاق ترسناک‌تر و مهم‌تری از انفجار یکی دو جهان از جهان‌های موازی دی‌سی یا مارول است، چراکه واقعه‌ای تأثیرگذارتر در آینده‌ی کاراکترهاست. ولی به هر حال یارویی که نابودی جهان در رزومه‌ی کاری‌اش باشد کم کسی نیست. از طرفی از آنجا که برنی سندرز قرار نیست رئیس جمهور آمریکا شود و بنابراین دیر یا زود قرار است خودمان هم از نزدیک شاهد نابودی جهان باشیم، و از سوی دیگر به این خاطر که فیلم سوم اونجرز و پایان فاز سوم و آرک داستانی جهان مارول از ابتدا تا پایان حول سنگ‌های بی‌نهایت و داستان ثانوس رخ می‌دهد، بد نیست حالا که فاز سوم با فیلم «کاپیتان آمریکا:جنگ داخلی» شروع شده، نگاهی داشته باشیم به سنگ‌های بی‌نهایت، موقعیت کنونی‌شان در جهان سینمایی، تاریخچه‌شان و اینکه اصلا ثانوس چه از جانشان می‌خواهد؟

پارسال در مراسم اعلام فیلم‌های فاز سوم جهان سینمایی مارول بود که کوین فاگی، سرپرست مارول استودیوز، ادعا کرد هدف او و تیمش از همان اولِ کار رسیدن به داستان جنگ بی‌نهایت و ثانوس بوده. حتی اگر فرض را بر این بگیریم که حرف فاگی بلوف بوده و موقع ساخت «آیرن من ۱» یا «هالک شگفت‌انگیز» چنین نقشه و برنامه‌ای در ذهن مارول نبوده، می‌توان کمابیش مطمئن بود که وقتی کار به فیلم  «کاپیتان آمریکا» و «اونجرز» رسید و «تسراکت» به عنوان مکعب کیهانی و یکی از سنگ‌های بی‌نهایت معرفی شد، دیگر این طرح کمابیش در ذهن “فاگی و شرکا” شکل گرفته بود. جنگ بی‌نهایت از مهم‌ترین و عظیم‌ترین داستان‌های مارول است که در روایت‌های مختلف آن در کمیک‌ها، جهان چندباری نابود می‌شود. این نابودی جهان البته چندان هم مسئله‌ی مهمی نیست. در واقع اگر کمیک‌خوان باشید به تجربه یاد می‌گیرید که منفجر شدن چند گیتی جای نگرانی زیادی ندارد و بیشتر نوعی نظافت و پاک‌سازی از طرف ناشر است. مثل وقتی شبکه‌ی فاکس قرار است یک سریال قابل دیدن را کنسل کند که جا برای همه‌ی سریال‌های غیرقابل دیدنش فراهم باشد. خلاصه اوضاع این‌طور است که مثلاً مرگ یک کاراکتر مکمل خیلی اتفاق ترسناک‌تر و مهم‌تری از انفجار یکی دو جهان از جهان‌های موازی دی‌سی یا مارول است، چراکه واقعه‌ای تأثیرگذارتر در آینده‌ی کاراکترهاست. ولی به هر حال یارویی که نابودی جهان در رزومه‌ی کاری‌اش باشد کم کسی نیست. از طرفی از آنجا که برنی سندرز قرار نیست رئیس جمهور آمریکا شود و بنابراین دیر یا زود قرار است خودمان هم از نزدیک شاهد نابودی جهان باشیم، و از سوی دیگر به این خاطر که فیلم سوم اونجرز و پایان فاز سوم و آرک داستانی جهان مارول از ابتدا تا پایان حول سنگ‌های بی‌نهایت و داستان ثانوس رخ می‌دهد، بد نیست حالا که فاز سوم با فیلم «کاپیتان آمریکا:جنگ داخلی» شروع شده، نگاهی داشته باشیم به سنگ‌های بی‌نهایت، موقعیت کنونی‌شان در جهان سینمایی، تاریخچه‌شان و اینکه اصلا ثانوس چه از جانشان می‌خواهد؟


ثانوس، بانو مرگ و سنگ‌های بی‌نهایت


اگر مخاطب کمیک‌های مارول باشید حتما خدمت جناب ثانوس ارادت دارید؛ تایتان مرگ‌باری که روی قمر تایتان از سیاره‌ی زحل متولد می‌شود و مادرش همان روز تولدش سعی می‌کند او را بکشد(که خب بعدا خود او مادرش را می‌کشد). ثانوس کلا ید طولایی در ویرانگری در جهان مارول دارد. مثلا اینکه یک بار نصف جهان را به فلان می‌دهد تا صرفا معشوقه‌اش را تحت تاثیر قرار دهد.این معشوقه البته یک دختر عادی نیست و اسمش «بانو مرگ» است که تجسم ظاهری خود مرگ در جهان مارول است(چیزی مثل کاراکتر دث در سندمن نیل گیمن). اکثر کارهایی که ثانوس می‌کند هم به عشق همین بانو مرگ است. در واقع ثانوس در کودکی و نوجوانی پسری صلح طلب و آرام بود. ولی کمی که گذشت نیچه خواند و درگیر نهیلیسم شد و نهایتا شیفته‌ی مرگ گردید و بدل به یکی از پرستندگان بانو مرگ شد و نهایتا عاشق او شد(البته بعدا تشکیل خانواده هم می‌دهد. ولی به محض اینکه بانو مرگ را مجددا ملاقات می‌کند، خانواده‌اش را برای او سلاخی می‌کند). پس از آن ثانوس تلاش می‌کند توجه مرگ را به خود جلب کند و در این راه نقشه‌ها و برنامه‌های زیادی می‌کشد و عملی‌شان می‌کند. مهم‌ترین این نقشه‌ها اما شاید جمع‌آوری سنگ‌های بی‌نهایت در سری کمیک «دست‌کش بی‌نهایت» باشد. نقشه‌ای که از قضا در آن موفق هم می‌شود و نیمی از جهان را هم نابود می‌کند و تبدیل به ایزدی قدرقدرت و وجودی اومنی پوتنت می‌شود که از خود مرگ هم قدرتمندتر است. ولی نهایتا تمام این‌ها هم برای راضی کردن بانو مرگ کافی نیست و حتی در چند روایت از داستان (مثل سری محدود «جستجوی ثانوس») خود مرگ به شورای کیهانی ملحق می‌شود تا ثانوس را شکست دهند. رابطه‌ی ثانوس و بانو مرگ در کل نوعی رومنس تاریک و سرد خواندنی است(که البته بعدا ددپول هم با چند تجربه‌ی نزدیک به مرگ با دث آشنا می‌شود و عاشقش می‌شود و نتیجه یکی از عجیب‌ترین و سرگیجه‌آورترین‌ مثلث‌های عشقی مارول می‌شود).

photo_2016-10-24_12-26-36

اما چیزی که اینجا در مرکز توجه قرار دارد سنگ‌های بی‌نهایت است. داستان سنگ‌ها در جهان سینمایی آن‌طور که کالکتور تعریفش می‌کند خیلی ساده است: ابتدا 6 سنگ وجود داشتند و بعد از دل این‌ها جهان به وجود آمد، پایان! در کمیک‌ها روایت‌های مختلفی وجود دارد و موضوع کمی پیچیده‌تر است، ولی مورد قبول ترین داستان این است: قضایا از آنجا آغاز می‌شود که یک روز موجودی خداگونه به اسم نمسیس تصمیم می‌گیرد جهانی خلق کند که نتیجه‌اش می‌شود همین مولتی‌ورس مارول. ولی بعد خود نمسیس تجزیه می‌شود و اجزای مختلف قدرتش در قالب 6 سنگ درون جهان مارول پخش می‌شود(بعداً سنگ هفتمی به اسم «ایگو» نیز معرفی می‌شود که در بردارنده‌ی شخصیت و خودآگاه نمسیس است. هرچند خیلی زود این سنگ در کارهای بعدی فراموش می‌شود). پس سنگ‌ها به قولی دربرگیرنده‌ی روح نمسیس هستند(اصلاً در ابتدا به این سنگ‌ها، «گوهرهای روح» گفته می‌شد، ولی ثانوس تصمیم گرفت که اسم «بی‌نهایت» برایشان با مسماتر است و این اسم رویشان ماند). بنابراین مجموع قدرت این سنگ‌ها برابر با قدرت خود نمسیس است و از آنجا که نمسیس به نوعی خدا و خالق جهان مارول است، کسی که تمام سنگ‌ها را در اختیار داشته باشد و کنترل کند، عملاً‌ قدرتی خداگونه دارد و از هر موجود دیگری قدرت‌مندتر می‌شود و می‌تواند با یک بشکن سیاره‌ای را محو کند یا تاریخش را تغییر دهد یا آن را بدل به چیز دیگری کند یا هر بلایی دیگری سر هرچیزی در جهان بیاورد. البته لمس کردن هریک از سنگ‌ها اقدام خطرناکی است. در جهان سینمایی برای مثال می‌بینید که «رد اسکال» با لمس تسراکت به آن منطقه‌ی توریستی اعزام می‌شود یا مثلاً در نگهبانان کهکشان، هرکسی سنگ قدرت را لمس می‌کند منفجر می‌شود. بنابراین ثانوس از وسیله‌ای به اسم ‌«دست‌کش بی‌نهایت» استفاده می‌کند تا قدرت تمام سنگ‌ها را مهار کند و به اختیار خودش کنترلشان کند.

در جهان سینمایی مارول در حال حاضر 4 سنگ از 6 سنگ معرفی شده‌اند و درباره‌ی دوتای دیگر هم می‌شود نظریه‌پردازی کرد. بیایید نگاهی به تک تک سنگ‌ها، قدرتشان در کمیک‌ها و وضعشان در جهان سینمایی داشته باشیم. فقط قبل از شروع درباره‌ی رنگ سنگ‌ها این نکته قابل ذکر است که از آنجا که هم در فیلم‌ها نسبت به کمیک‌ها رنگ‌ها متفاوتند و هم اینکه حتی در خود کمیک‌ها رنگ سنگ‌ها چندباری تغییر می‌کنند، در ادامه وسواس زیادی سر رنگ‌ها به خرج نخواهیم داد و تمرکزمان بیشتر روی قدرت‌های سنگ‌ها و وضعشان در جهان سینمایی خواهد بود.


Space gem – سنگ فضا


گوهر فضا قدرتِ بایش در هر مکانی یا حتی حضور همزمان در چند مکان را به مالکش می‌دهد. با این سنگ می‌توان هر شیئی را به هر گوشه‌ی دیگری از فضا منتقل کرد. با گوهر فضا می‌توانید خود ساختار فضا را خم کنید و دوباره از نو بسازیدش. در صورت آزاد شدن پتانسیل کامل این سنگ، مالکش به قدرت «اومنی پرزنس» می‌رسد، به این معنا که عملا مثل یک خدا همزمان در هر مکانی حضور دارد و بر هر چیزی ناظر است.

loki-sceptre-the-avengers

 در جهان سینمایی در فیلم اول کاپیتان آمریکا و در بحبوحه‌ی جنگ جهانی دوم، سنگ فضا برای نخستین بار پیدا می‌شود. در فیلم‌ها به این سنگ تسراکت گفته می‌شود. در فیلم اونجرز، لوکی از تسراکت برای باز کردن یک پورتال در فضا استفاده می‌کند تا ارتش چیتاری‌های ثانوس را بر سر نیویورک خراب کند و در عوض تسخیر زمین برای لوکی، تسراکت را تحویل ثانوس بدهد. گوهر فضا نهایتاً توسط اونجرها ضبط می‌شود و ثور آن را به ازگارد باز‌ می‌گرداند. ولی در انتهای فیلم ثور 2 می‌بینیم که لوکی خودش را به جای اودین جا زده و حالا حاکم ازگارد است. بنابراین سنگ فضا حالا در خزانه‌ی اودین و احتمالاً تحت مالکیت لوکی است. ثانوس برای گرفتن این سنگ لازم است به ازگارد حمله کند که خب چندان هم کار غیر ممکنی نیست. به هر حال هم الف‌های تاریک و هم غول‌های یخی یوتنهایم یک بار این کار را کرده‌اند و براندازی نظامی در ازگارد در حد ترکیه ساده است(و شکست خوردنش هم همان‌قدر کشکی). ولی با این فرض که لوکی به خزانه‌ی اودین دسترسی کامل داشته باشد و با این فرض که تا زمان وارد عمل شدن ثانوس همچنان همه‌ کاره‌ی ازگارد باشد، ممکن است نیازی به حمله نباشد. لوکی اهل معامله است و ثانوس هم کاراکتری استراتژیست و حقه‌باز است که ترجیح می‌دهد در سایه نقشه‌هایش را پیش ببرد. باید منتظر ماند و دید در فیلم ثور:راگناراک اوضاع چطور می‌شود. شاید اصلاً ثانوس در همان فیلم وارد داستان اصلی شود. در هر صورت، به دست آوردن این سنگ نباید کار خیلی سختی برای ثانوس باشد.


Reality gem – سنگ واقعیت


احتمالاً قدرتمندترین سنگ باشد. چندین بار پیش آمده که افرادی فقط با کمک این گوهر، مالک 5 سنگ دیگر را شکست داده‌اند. این سنگ به بیان ساده غول چراغ جادو است. یعنی عملاً هرچیزی که مالکش آرزو کند را به واقعیت بدل می‌سازد، حتی اگر خلاف قوانین فیزیک یا هر قاعده‌ی دیگری در جهان باشد. به جز این، قدرت خلق کردن یک واقعیت موازی را هم دارد و اگر قدرتش با سنگ‌های دیگر همراه شود، می‌توان با استفاده از آن خود ساختار واقعیت را در مقیاس جهانی تغییر داد. با سنگ واقعیت می‌توان هرچیزی را از واقعیت و وجود اخراج کرد، طوری که موجود مذکور کان لم یکن تلقی شود. سنگ واقعیت حتی قدرت خلق کردن سنگ‌های جدید را هم دارد. مثلاً در یکی از تای-این‌های سری جدید «سکرت وارز»، مالک سنگ، یک سنگ جدید موسوم به «سنگ مرگ» و به شکل خود سنگ واقعیت خلق می‌کند و ثانوس را فریب می‌دهد که این همان سنگ واقعیت است. ثانوس سنگ را روی دستکش سوار می‌کند و در آن نسخه از واقعیت نابود می‌شود.

 در جهان سینمایی، با وجود آنکه این موضوع هنوز تایید نشده، احتمالاً «اتر» از فیلم ثور 2 سنگ واقعیت باشد. در آن فیلم ملکیث می‌خواهد از سنگ استفاده کند که واقعیت جدیدی ایجاد کند و تاریکی را به جهان بازگرداند. اودین هم در فیلم توضیح می‌دهد که اتر قدرت تبدیل کردن ماده به ماده‌ی تاریک را دارد. پس مشخصاتش بیش از هرچیز با سنگ واقعیت می‌خواند. اما نسخه‌ی سینمایی سنگ واقعیت با نسخه‌ی کمیکی‌اش خیلی متفاوت است،چراکه در واقع یک سنگ یا گوهر یا جواهر نیست، بلکه نوعی ماده‌ی جاری میان مایع و جامد است که می‌تواند وارد بدن موجودات مختلف شود و حتی در فیلم «جین» را تسخیر می‌کند. ولی به هر حال می‌توان نهایتاً در یک ساختار لوزی شکل قالب‌ریزی‌اش کرد و درون دستکش جایش داد. سرنوشت این سنگ کمی نامعلوم است. در سکانس پس از تیتراژ فیلم ثور 2 می‌بینیم که ازگاردی‌ها سنگ را تحویل کالکتور می‌دهند، به این بهانه که تسراکت از قبل در ازگارد است و نگه داشتن دو سنگ بی‌نهایت در کنار هم کار خطرناکی است. اما در فیلم «نگهبانان کهکشان»، کلکسیون کالکتور توسط سنگ قدرت منفجر می‌شود و مشخص نیست سنگ واقعیت هنوز همانجاست یا کسی آن را دزدیده. به هر حال به فرض اینکه سنگ هنوز در دست کالکتور باشد، ثانوس باید برای به دست آوردن این سنگ با یکی از «بزرگان جهان» پنجه در پنجه شود که راستش برایش کار خیلی سختی نیست.


Power gem – سنگ قدرت


تمام انرژی و قدرتی که تا امروز وجود داشته یا در آینده وجود خواهد داشت را به مالکش اعطا می‌کند. سنگ قدرت برای کسی که از آن استفاده کند، قابلیت کنترل انرژی در تمام فرم‌هایش و همچنین قدرت فراانسانی نزدیک به بی‌نهایت را به ارمغان می‌آورد. یعنی هر مفنگی معتادی با این سنگ، برای خودش هالکی می‌شود. بعضی‌ها به آن سنگ نابودی هم می‌گویند، چراکه می‌تواند سیارات و کهکشان‌ها را با یک اشاره نابود کند. از این سنگ برای کنترل قوای سنگ‌های دیگر و به حداکثر رساندن قدرتشان استفاده می‌شود و معمولا در کمیک‌ها، وسط دستکش و زیر 5 سنگ دیگر قرار می‌گیرد.

download

در جهان سینمایی به این سنگ اورب(یا همان گوی) گفته می‌شود. سنگ در فیلم‌ها یک گوی بنفش است و استارلرد نخستین بار آن را در فیلم «نگهبانان کهکشان» پیدا می‌کند. در واقع تمام دعوای آن فیلم سر همین گوهر است. ثانوس افرادی را به رهبری رونان مامور کرده که این سنگ را برایش بیاورند، ولی رونان می‌خواهد با این سنگ تمام زاندار را نابود کند و بعد خودش جلوی ثانوس بایستد و برایش گردنکشی کند. رونان نهایتا توسط گروه نگهبانان شکست می‌خورد و در حال حاضر سنگ تحت محافظت دولت زاندار قرار دارد. بنابراین ثانوس برای به دست آوردن این سنگ باید به زاندار حمله کند و با نیروهای نووا در بیفتد که احتمالا درگیری مستقیم نگهبانان با ثانوس از همینجا آغاز بشود.


Mind gem – سنگ ذهن‌


این سنگ در واقع شکل فیزیکی ضمیر ناخودآگاه خود جهان است. مالک سنگ ذهن می‌تواند قوای ذهنی‌اش را تا حد بی‌نهایت ارتقا بخشد. می‌تواند از هیچ، یک ذهن و هوش جدید بسازد، اشیا را با ذهنش کنترل کند، وارد خواب‌ها و رویاهای دیگران شود و آن‌ها را تغییر دهد و ذهن بقیه را تحت اختیار خود بگیرد.

در جهان سینمایی مشخص می‌شود سنگ ذهن درون عصای پادشاهی لوکی قرار دارد و تمام قدرت‌های عصا از این سنگ است. به همین خاطر است که لوکی با لمس کردن هرکسی با این عصا‌، می‌تواند ذهن او را کنترل کند و بدل به یک برده‌اش کند. بعدتر عصا به دست هایدرا می‌افتد که با استفاده از آن روی واندا ماکسیمف آزمایش‌هایی انجام می‌دهند و به این ترتیب اسکارلت ویچ را می‌سازند که قدرت‌هایش مثل ایجاد توهم در ذهن دیگران و حرکت دادن اشیا با ذهن از همین سنگ نشات می‌گیرند. نهایتا در فیلم اونجرز: دوران التران، با تلفیق سنگ ذهن، هوش مصنوعی التران و جارویس، ویژن خلق می‌شود که حالا عضوی از گروه اونجرها شده و سنگ ذهن روی پیشانی‌اش قرار دارد و تمام قدرت‌هایش را به او می‌دهد. بنابراین ثانوس برای به دست آوردن این سنگ، لازم است که به زمین حمله کند، سنگ بی‌نهایت را از روی پیشانی ویژن جدا کند و به این ترتیب عملا ویژن را نابود کند و احتمالاً درگیری زمین و اونجرها با ثانوس از همینجا شروع خواهد شد.


Time gem – سنگ زمان


این سنگ به مالکش قدرت اشراف کامل بر گذشته،حال و آینده را می‌دهد. مالک سنگ زمان می‌تواند تصاویری از آینده‌های محتمل گوناگون و همچنین تصاویری از گذشته را تماشا کند. می‌تواند جریان گذر زمان را سریع‌تر یا کندتر کند. می‌تواند در زمان سفر کند و بدون هیچ نگرانی بابت پارادوکس‌های احتمالی، تاریخ را تغییر دهد. برای مثال در یکی از داستان‌ها، ثانوس که تنها سنگ زمان را در اختیار دارد و به دنبال به دست آوردن بقیه‌ی سنگ‌هاست، هر دفعه توسط درکس شکست می‌خورد، ولی در آخرین لحظات به کمک سنگ زمان به گذشته سفر می‌کند و با یک استراتژی جدید دوباره جستجویش را شروع می‌کند. سنگ زمان به جز این‌ها این قابلیت را هم دارد که سن هر چیزی را زیاد یا کم کند و به این ترتیب می‌توان اشخاص و اشیا را به کمک آن پیر یا جوان کرد. یکی دیگر از استفاده‌های جالب این سنگ این است که مالک آن می‌تواند دشمنش را در یک چرخه‌ی ابدی زمانی گیر بیاندازد و به این ترتیب بدون کشتن او، برای همیشه از شرش خلاص شود. حتی سابقه داشته که یک جهان تماما توسط این سنگ درون یک چرخه‌ی ابدی زمانی گیر انداخته شود.

soul

این سنگ و سنگ بعدی هنوز رسماً در جهان سینمایی معرفی نشده‌اند. مکان احتمالی آن‌ها در فیلم‌ها را بعد از معرفی سنگ روح بررسی خواهیم کرد.


Soul gem – سنگ روح


به کمک این سنگ می‌شود ارواح تمام اموات و زندگان را بازی داد، دزدید، کنترل کرد، نابود کرد و قس علی هذا. به جز این با این سنگ می‌توان قدرت‌ها و قابلیت‌های آدم‌های دیگر را هم-که از روحشان سرچشمه می‌گیرد- دزدید و مال خود نمود. از این سنگ به کرات به عنوان زندانی برای ارواح استفاده شده و روح بسیاری از کارکترها که به گمان خواننده مرده بودند، از درون این سنگ سر درآورده. خود سنگ هم عطش شدیدی برای ارواح دارد و به همین خاطر اغلب خطرناک‌ترین و فاسدترین گوهر میان سنگ‌های بی‌نهایت خوانده می‌شود. یکی از قابلیت‌های جالب دیگر این گوهر نیز قدرت باز کردن دروازه‌ای به یک جهان جیبی است که احتمالا ورژن مارولی بهشت عدن باشد.

سنگ روح و سنگ زمان هنوز رسما در جهان سینمایی مارول معرفی نشده‌اند. ولی مهم‌ترین کاندید برای فیلمی که دنبال سنگ بعدی در آن بگردیم، دکتر استرنج است. اگر بخوایم دقیق‌تر باشیم باید گفت گردن‌بند دکتر استرنج. خودِ این گردن‌بند «چشم آگاماتو» نام دارد که سرمنشا بسیاری از قدرت‌های بزرگ‌ترین جادوگر جهان مارول است، ولی نکته‌ی مهم این است که در پوستر‌ها و تریلرهای منتشر شده در فیلم، گوهری سبز رنگ درون گردن‌بند به چشم می‌خورد. بسیاری معتقدند که این گوهر باید سنگ روح باشد. به هر حال دکتر استرنج به جهان‌های جیبی سفر می‌کند، با ماورا الطبیعه و ارواح سر و کار دارد، روح خودش را از بدنش جدا می‌کند و از همه مهم‌تر،درکمیک‌ها این سنگ واقعاً در تملک دکتر استرنج بوده است. ولی بعضی هم فکر می‌کنند شاید سنگ زمان بر گردن دکتر استرنج آویزان باشد. به این دلیل که اخیراً کوین فاگی در مصاحبه‌ای درباره‌ی فیلم دکتر استرنج، به همین گردن‌بند اشاره می‌کند و لفظ دقیقی که به کار می‌برد این است که او می‌تواند به کمک این سنگ‌، “زمان را بازی بدهد”. به هر حال فقط باید 3 ماه دیگر تا اکران دکتر استرنج صبر کنیم و ببینیم کدام سنگ بی‌نهایت در این فیلم معرفی می‌شود. شاید اصلاً در خود فیلم صحبتی از سنگ‌ها نشود و بعداً مشخص شود که درون گردن‌بند یکی از سنگ‌های بی‌نهایت وجود دارد. فراموش نکنید که 3 سال طول کشید تا مشخص شد درون عصای پادشاهی لوکی یک سنگ بی‌نهایت مخفی شده. درباره‌ی سنگ ششم هم باید صبر کرد و دید. جیمز گان گفته سنگی در فیلم دوم نگهبانان کهکشان وجود ندارد و بعید است که در فیلم ثور 3 با آن داستان شلوغش مجالی برای معرفی یک سنگ جدید باشد. شاید سنگ ششم در پارت اول اونجرز: جنگ بی‌نهایت معرفی شود یا شاید هم در یکی از فیلم‌های دیگر فاز سوم. باید منتظر عمو ثانوس ماند تا با ورودش به داستان تمام سوالات را جواب بدهد.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • شومنامه‌ی تبر نقره‌ای

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • مجله سفید ۳: پری‌زدگی

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • مجله سفید ۱: هیولاشهر

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید