سکیرو و سایههایی که انگار قصد مردن ندارند
بازی جدید میازاکی، یک بازی جهان باز و غیر نقشآفرینی است. ولی شخصیت و روایت شینوبی سکیرو ملهم از چه چیزهاییست؟
«چقدر ای3 امسال ژاپنی بود»، جملهایست که در این چند روزهی اخیر در فارومها و شبکههای مجازی مختلف، کم به گوشم نخورده است. و سوای آن اغراق زادهی هایپ، شمار آن بازیهایی که باعث شود طیف خاصی از مخاطبین عنان از کف داده، کاتاناهای خود را از زیر تختهای زهوار در رفتهشان بیرون بکشند و روغن زنند و برای دفاع از سیئی تایشوگان به مرزها بتازند، به مراتب از سالهای پیش بیشتر بود. نخست یک دنبالهی دور از انتظار، و شاید هم کمی ناخواسته، بر بازی نیوه. و بعد هم که سونی آمد و خبر از اقتباسی آزاد و دارکفانتزی بر قتل عام سوشیما داد. ارواحی که گویا قرار است به سبک آن پروتاگونیستهای ضد ضربهی یوبیسافت، دمار از روزگار اردوی مغول درآورند. با این حال، هیچکدام این دو اثر، آنطور که شاید، گوی رقابت را در عرصهی القای هایپ بر مخاطبین آثار ژاپنی تملک نکردند. دلیل این ناکامی نسبی، به روز قبل برمیگشت و کنفرانس مایکروسافت. و آن لحظهی بکر خودنمایی لوگوی فرامسافت.
چند ماه پیش بود که فرامسافت تیزری از پروژهی جدیدش، موسوم به سایهها دو بار میمیرند، منتشر کرد که البته تیزر هم نبود و فقط قریب به ده ثانیه جسم مجهولی را نشان میداد که در خودش میپیچد تا بشکند. که بعضی میگفتند فانوس است و بعضی دیگر میگفتند استخوان است و عدهای هم ندا سر میدادند که نه اشتباه میکنید و فانوسی است استخوانی. و علیایحال، هر سه بر این متفقالقول بودند که پس از ورق خوردن آخرین برگ سری دارکسولز در بستهی الحاقی رینگد سیتی، دیگر همه چیز برای دنبالهی بلادبورن مهیاست. و حضور تریلر و یا دیگر لااقل تیزری از دنبالهی اثر درخشان گوتیک-لاوکرفتی میازاکی، در ای3 امسال تضمین شده است.
دستهی دیگری از بازیبازها هم بودند که زندگی برایشان در سولزبورن خلاصه نشده بود و میدانستند که فرامسافت به جز آن سولزها و بورن، عناوین دیگری را هم در چنته خود دارد. و از آنجا که آن جسم استخوانی مذکور چندان شباهتی به وسایل یافتشده در آثار مکا(Mecha، ژانر مربوط به سازههای رباتیک غولپیکر و یکی از بیشمار فتیشهای سکنهی ژاپن) ندارد و بنابراین بعید است شاهد سیکوئلی بر سری آرمورد کور باشیم، بنا را بر این گذاشتند که میازاکی بالاخره قرار است به آن علاقهی دیرینهاش بپردازد و تنچو را ادامه دهد. روی هم رفته، این دسته از آن افراد پیشین منطقیتر به نظر میآمدند؛ منتها از آنجا که تعدادشان کمتر بود و صدایشان هم نازکتر، آنقدر نظراتشان در اسپاتلایت قرار نگرفت.
و البته جا هم دارد یادی کنیم از گروه سومی که گفتند از کجا معلوم میازاکی به کل در پی خلق عنوانی جدید و بیشباهت به سولزها و بورنها و آرمورد کورها و تنچوها نباشد؟ و هنوز نطفهی این پرسش عقلانیشان بسته نشده بود که در قتلعامی خونین به دست دو گروه پیشین، مظلومانه از میان رفتند.
و در نهایت، ای3 رسید و فرامسافت هم در جریان کنفرانس مایکروسافت از عنوان جدیدش پرده برداشت؛ تا که روح آن دستهی سوم شاد شود. و شاید هم تا حدی دستهی دوم، چرا که سریکو، در بطن، تمام آن ویژنی است که هیدتاکا میازاکی، برای مدتها از تنچو، در ذهن پرورانده.
سکیرو شالودهای دارد کلاسیک؛ ستینگی که در آشوبزدهترین عصر ژاپن کهن، دورهی سنگوکو میگذرد. سالهایی که از بیعدالتی و وحشت جنگ، اسطورهی شینوبی زاده شد. تم ویرد و طراحیهای کیآتیک دشمنان سکیرو، که در تریلر شاهدشان بودیم، مبین همین آنتاگونیستسازی از ساموراییها و لردهای فئودال عصر سنگوکوست در میان فولکلور رعایای ژاپنی. که نمودش را در آثار سینمای ژاپن دهه 60، و به گونهای برجسته در سازههای کارگردانانی مثل کوبایاشی و کوروساوا میبینیم. آثاری که ردپای تماتیکشان، در ویژن خالقانهای که میازاکی برای سکیرو نقش زده، به خوبی پیداست.
قهرمان بازی همانطور که انتظارش میرود، شینوبی بینامیست که در صحنهی آغازین، در دشتی مملوء از گلهای سفید، یادآور دو کلوزیوم پایانی از سولزبورن، با یک سامورایی و یا دیامو، دوئل میکند و دستش را از دست میدهد و همچنین اربابش را. و بعد هم به سنت دیرینهی آثار میازاکی، در آلونکخرابهی پیرمردی مرموز بیدار میشود تا که بفهمد مرگی در کار نیست؛ سایهها به این راحتی نمیمیرند.
سکیرو قرار است تجربهای جدید باشد؛ چه برای مخاطبین و چه برای میازاکی. و نه فقط از این نظر که در آن قادریم از دیوار راست بالا برویم و دیگر آن جاذبهی دوستداشتنی سری سولز قرار نیست تمام پرشها را با آن حروف سرخ، خاتمه دهد. نه فقط از این جنبه که ریتم مبارزات بازی حتی از بلادبورن هم ضربآهنگی وحشیانهتر دارد و شمشیر دیگر تنها وسیلهی تهاجم نیست. و نه از این سو که سایهها، تنها یک بار نمیمیرند و بار دوم برخاستن از مرگ، توانایی بالقوهی بازیبازان خواهد بود. سکیرو تجربهای بکر است؛ از این جهت که قرار است روایتی باشد بیشباهت به هر آن چیزی که پیشتر از هیدتاکا میازاکی شاهد بودهایم. سکیرو خردهداستانهایی را روایتخواهد کرد که در عین بیزاریتهشان، قرار است تمثیلی باشند رئال بر آن وقایعی که روزگاری پیش، مجمعالجزایر ژاپن را سوزانده و خاکستر کردهاند. و البته که تمرکز میازاکی هم بر همین بخش است؛ بر روایت. تا آنجا که از آن عادت همیشگی خود خارج زند و در مصاحبهاش با فامیتسو ادعا کند که سکیرو قرار نیست بخش آنلاینی داشته باشد؛ هدف، ارائهی تجربهی روایی تمامعیاریست به مخاطبین.
سکیرو سال 2019، در تاریخی هنوز نامعلوم، توسط خود فرامسافت در ارض شرقی و اکتیویژن در سایر نقاط ارض، عرضه خواهد شد. صرفاً میتوان انگشتها را بر هم انداخت و امیدوار بود که عمرمان تا آن زمان قد دهد. که البته اگر هم نداد، چندان مهم نیست؛ مگر سایهها، قرار است فقط یک بار بمیرند؟