بازی: Nobodies
جنایتهای سازمانیافته همهجا را فرا گرفته و افراد تشکلی سِرّی، مشغول انجام پروژهها و تحقیقاتی خطرناک بر روی افرادی خاص هستند. رسانهها و حواشی پیرامون آن، موجب توقف این قضیه میشوند اما این پایان ماجرا نیست. آنتاگونیست اصلی بازی گروهی تازهتأسیس بهنام Q-100 بوده که دانشمندان و محققین پروژهی قبلی را برای تولید و گسترش سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی بهخدمت گرفته است.
دولت برای از بین بردن مخفیانهی این نفرات، آدمکشهایی حرفهای را استخدام کرده تا دوباره امنیت را به جامعه برگرداند. این مقدمات اولیه که در ابتدای بازی توضیح داده میشوند، دستمایهای هستند تا بدانید تکلیفتان در بازی چیست. Nobodies نه اختیار کشیدن ماشه را بهتان میدهد و نه میز رئیس عملیات را برایتان تدارک میبینید.
شما باید صحنهی جرم را پاکسازی کنید تا مبادا افراد حاضر یا پلیسها چیزی بفهمند. در واقع قرار است محل قتل را بازسازی و مقتول را گموگور کنید. ایدهی کلی با اینکه کلیشهای بهنظر میرسد اما در فرمت یک بازی اشاره و کلیکِ پازلمحور بیاندازه جذاب و هیجانانگیز است.
در هرکدام از مراحل ابتدا صحبتهای کارفرما یا رئیستان را میشنوید که اطلاعات مقتول و محل قتل را بازگو میکند. نکتهی کلیدی و مهم تمام این پیغامهای صوتی تنها یک چیز است: «از بین بردن مقتول و پاکسازی دقیق محیط». بهعنوان مثال در یکی از مراحل، همکارانتان دخل یک پروفسور جغرافیدان و زیستشناس که روی گونههای بشری و آناتومی حیوانات منقرضشده کار میکرده را آورده و او را با بدنی بیجان روی صندلی اتاقِ کارش رها کردهاند؛ حال شما باید در نقش پاککنندهی صحنهی جرم و در قالب بازدیدکنندهای کنجکاو وارد موزهی باستانشناسی دورهی نئاندرتال شوید.
مأموریت اصلی پنهان کردن مقتول و تغییر صحنهی جرم بهحالتیست که کمترین شک و شبهه را باقی بگذارد؛ اما آزادی عمل نسبی و امتحان راهکارهای مختلف بهعنوان عنصر پیشبرندهی گیمپلی خودنمایی میکند.
سازندگان دست بازیکن را باز گذاشتهاند تا با روشهای شخصی خود بهسراغ پاکسازی محیط پیراموناش برود. میتوانید کاملاً منطقی و طبق راهنمای موجود در بازی مأموریت را به تمیزترین شکل ممکن انجام دهید یا کمی شیطنت کنید و در نهایت شاهد نتایجاش باشید. مأمور امنیت موزه مانع آزادی عمل همهجانبهتان شده و نمیگذارد آیدیکارت اتاقها را بردارید.
انتخاب با شماست؛ برقها را قطع کنید و یواشکی کارت را بدزدید یا اگر اعصاب و حوصلهی گشتوگذار در طبقات را ندارید، پیچگوشتیتان را در سینهی مأمور فرو کنید تا نیروهای پلیس مثل مور و ملخ وارد موزه شوند. بازی در اینگونه مواقع پیغام Mission Failed به مخاطباش نمیدهد و دوباره از قبل آن اتفاق بارگذاری میشود. در واقع سازندگان قصد داشتند به تجربهای شخصی در امر «لاپوشانیِ جنایت» دست یابید و نتیجهی اعمالتان را ببینید.
پازلهای Nobodies چندان دشوار و فسفرسوز نیستند اما تنوع بالایی دارند. رمز قفلها اغلب در نامههای روی میز یا میان صحبتهای NPCها نهفته است و قرار نیست خیلی عرق بریزید اما چندگانگی انتخابها و پیدا کردن مسیر درست برای پنهان کردن اجساد (بدون در نظر گرفتن راهنمای خودکار مراحل) پروسهی جذاب و چالشبرانگیزیست.
ارزش تکرار بالا و تنوع بینظیر مراحل و لولدیزاین فوقالعاده، باعث شده تا بازی یکنواخت و الکن نباشد. در هر مرحله وارد مکانی تازه خواهید شد که پر از جزئیات ریز و درشت است و چالشهای خفنی را پیش رویتان میگذارد.
اگر روزی بازی را تجربه کردید از آن مینیگیمِ لعنتی مرحلهی پنجم سرسری نگذرید. پس از انجام تمام کارها و تلفیق آیتمهای مختلف با یکدیگر (که نمیخواهم بهشان بپردازم) وارد قبرستان ماشینهای اوراقی میشوید تا مقتولِ محبوس در ماشین را با دستگاههای مخصوص پِرِس لِه کنید و ناگهان چشمتان به آن دوربین ایزومتریکِ رترومانند میافتد؛ تا این مینیگیم جذاب را تجربه نکنید متوجه منظورم نخواهید شد.
در مجموع اگر به مخفی کردن مقتولین و از بین بردن آثار جرم علاقه دارید، عاشق محیط و شخصیتهایی که بهصورت هَندپِینتینگ تصویرسازی شدهاند هستید و از تمهای جنایی-پلیسی در بستر بازیهای مستقل لذت میبرید، Nobodies میتواند گزینهی بسیار خوب و سرگرمکنندهای باشد و رگ نئونوآرپسندتان را نیز تقویت کند.