بازی: جاده کنتاکی صفر Kentucky Route Zero
اگر قرار باشد بازیهای محبوب زندگیمان را به دو دسته تقسیم کنیم که اولی بازیهایی که مدام به آنها برمیگردیم و دومی بازیهایی که تجربه بازی کردنشان برای همیشه در خاطرمان زنده شود. جاده کنتاکی صفر برای من دومی است.
جاده کنتاکی صفر از یک پمپ بنزین قدیمی شروع میشود
بازی ماجرای رانندهای میانسال به نام کانوی است که قرار است محمولهای را با کامیونش به مقصد داگوود درایو برساند. بازی در یک پمپ بنزین قدیمی شروع میشود و کانوی در آنجا با پیرمردی کور آشنا میشنود و آدرس را از او میپرسد و بازی مکانیزم های بازی را به مخاطب نشان میدهد و کانوی در آنجا مسیری را آغاز میکند که سرانجامی نامعلوم دارد.
شیوه روایت بازی متنهایی است که به شکل دیالوگ بین کانوی و سایر شخصیتهای بازی شکل میگیرد، انتخابها و تصمیمهایی که در طول بازی میگیرید پیشزمینه و شرایط دیالوگها را پیش میبرد.
بازی یک بازی نقشآفرینی نیست و داستانی مشخص دارد اما فضاسازیهای بازی در گرو انتخابهای شماست. شما میتوانید شخصیت یک شاعر باشید یا یک شکست خورده و عصبی از زندگی، این شما هستید که تعیین میکنید اخلاق شخصیت شما و گفتگوی میان شخصیتها به کدام سو برود.
بازی: جادهی مرگ به کانادا Death Road To Canada
این انتخابات محدود به شخصیت کانوی نمیشود بلکه شما باید به سایر شخصیت ها نیز با انتخابهایتان هویت ببخشید و از این جهت بازی شبیه به پازلی میشود که هر کدام از قطعات پازل به خودی خود هویتی جداگانه دارند و در کنار هم یک اثر هنری کامل را تشکیل میدهند. اثری که شما راوی آن هستید.
روایت و گیمپلی
بازی از پنج پرده تشکیل شده که هر پرده شامل صحنههای مختلفی است. شیوه روایت متن محوربازی و دیالوگهای پی در پی و تو در تو، جاده کنتاکی صفر را شبیه به یک تئاتر زنده میکند. بازی هیچ پیش زمینه داستانی در اختیار شما قرار نمیدهد و در طول مسیر بازی این شما هستید که با انتخابهایتان تصمیم میگیرید شخصیتهای این تئاتر از کدام سو آمده باشند.
جلوههای بصری و فضاسازیهای بازی کمنظیر است، قابهای عریض و مینیمال، موسیقی آرام، انسانهای تکافتاده میان سنت و مدرنیته، یادآور قابهای فیلمهای تارکوفسکی و فضاهای حزنآلود درمانده از حضور انسانهاست.
بازی از نظر گیمپلی یک اثر جادهای است و بازیکن با جابجایی روی نقشه بازی به نوعی این امکان را به شخصیت میدهد که مدام در جادهها سرگردان شود و به دنبال مسیرهای نامعلوم بگردد و به جاهای مختلف سرک بکشد و در مکانهای مختلفی گم شود و با آدمهایی عجیب که انگار در رویایی دراز گم شدهاند حرف بزند و به زیبایی داستان بازی را پیش ببرد.
هر مکان بازی هویت و تنوع رنگی جذاب خود را یدک میکشد و به بازی رنگ و بوی خاص خود را داده. گاهی از شدت غم، یک مکان آنقدر تاریک میشود که حجم زندگی را بر آدم سنگین میکند و گاهی آنقدر شفاف و زلال که بازیکن دوست دارد مدتها در فضاهای رنگارنگ به اشیا زل بزند و به موسیقی دور گوش دهد.
بازی هر چند دیالوگمحور است اما هر از گاهی پازلهایی نیز در سر راه بازیکن قرار میگیرد که پیچیدگی خاصی ندارند و بلکه در جهت تکمیل این فضاسازی شاعرانه در بازی قرار گرفتهاند، پازلی چند تکه که هر قطعه با وجود هویت ثابت بازی، بیانگر جزیی از یک کل عمیقتر است.
بازی: جادوگر اسطورهای Wizard of Legend
جاده کنتاکی صفر فرصتی است تا در قبرستانی قدیمی لای مردگان بگردید یا در میان کلیسای گمشده با اسکلتهایی برخورد کنید که «دیگران» هستند و یا در یک کافه خسته موسیقی که یادگار رویاهای از دست رفته دو موتورسوار را بشنوید و بعد در جنگل گم شده به دنبال مردمانی باشید که روزگاری از اینجا گذاشتهاند.
فصاسازی
بازی همه چیز را به اندازه برای درگیر شدن در فضاهای مغموم و حرف زدن با ارواح گم شده مهیا میسازد تا کانوی از خرابهها گرفته تا ساختمانهای نو میان انسانها قدم بزند و با آنها وارد گفتوگو شود. گفتوگوهای میان شخصیتها گاهی بسیار شاعرانه است و گاهی در میان یک آیندهای علمیتخیلی و گاهی یادآور فضاهای داستانهای رئالیسم جادویی است.
آدمهای غریبی که سر راه شخصیت اصلی قرار میگیرند هر کدام پیچیدگی و هویت خاص خود را دارند و گفتوگویی که شخصیت در آن لحظه با او دارد قصههایی سرخوش را برای ما میسازد که یادآورد چیزهایی است که همزمان هم زیبایند هم غمانگیز، نوستالژیا، رنج ناشی از آرزوی ناکام مانده بازگشت.
آن نقاشیهای قدیمی کودکی یادتان هست که پر از شمارههای ریز بودند و باید با مداد آرام شمارههای روی کاغذ را به هم وصل میکردیم تا در نهایت تصویری معلوم شود؟ این بازی چنین تجربهای است. پیشنهاد میکنم از آن سرسری نگذرید. اگر حوصله خواندن متنهای طولانی و زل زدن به گفتوگوی میان انسانها در لابهلای مکانهایی خلوت و شگفتانگیز دارید این بازی برای شماست.