۵ نقطه‌ی قوت و نقطه‌ی ضعف از فیلم انتقام‌جویان: جنگ ابدیت

0
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

بر خلاف انتظار خیلی از هواداران و منتقدان، خیلی هم بد نبود. حتا می‌شود گفت که دیدن فیلم لذت‌بخش بود و نوید آینده‌ی متفاوتی برای سینمای مارول در خود داشت.

ده سال و هجده فیلم طول کشید تا به این‌جا برسیم. ده سال تمام و هجده فیلم بد و خوب ساخته‌ی برادران روسو و جاس ویدن و کوین فیژ و خیلی‌های دیگر که بالاخره به انتقام‌جویان: جنگ ابدیت برسیم و حاصل کار بر خلاف انتظار خیلی از هواداران و منتقدان، خیلی هم بد نبود. حتا می‌شود گفت که دیدن فیلم لذت‌بخش بود و نوید آینده‌ی متفاوتی برای سینمای مارول در خود داشت.

از همان لحظه‌ی اول و اکران تیزرهای این فیلم، سوال‌های بسیاری در ذهن طرفداران ایجاد شد. از این که هاوک‌آی کجاست تا این که چه‌کار کنیم کاپیتان آمریکا ریش‌هایش را کوتاه نکند. حالا که مهم‌ترین حضور افتخاری تاریخ سینما را بالاخره به چشم دیدیم (محافظان کهکشان و انتقام‌جویان) چیزهای زیادی هست که باید با هم مرور کنیم. از جمله این‌که از چه بخش‌هایی از این فیلم خوشمان آمد و چه چیزهایی به نظرمان نقطه ضعف بود‌ه‌اند.

  • هشدار لو رفتن! اگر فیلم را ندیده‌اید، بهتر است ادامه‌ی این مطلب را نخوانید.

اما نقاط ضعف و قدرت فیلم چه بودند؟


نقطه‌ی ضعف ۱- تغییر لحن مداوم:

سرآغاز فیلم بی‌نظیر است. لحنش نشان می‌دهد که برادران روسو فیلم را جدی گرفته‌اند. در همان ابتدا دو نفر از شخصیت‌های اصلی داستان می‌میرند (یالااقل هایمدال که می‌میرد. در مورد لوکی نمی‌شود مطمئن بود). ولی این ناراحتی دوامی ندارد و خیلی سریع دوباره فیلم لحنی شوخ به خود می‌گیرد. البته می‌توان مدعی شد که همه‌ی فیلم‌های مارول همینطور هستند. از یک طرف فیلم‌ها اتفاقات واقعاً دردناکی در خود دارند ولی دقیقاً در سکانس بعد با دیالوگ‌های رفت‌وبرگشتی سریع طنز میان شخصیت‌های سرخوش روبه‌رو هستیم. البته چطور می‌شود رابرت داونی جونیور و بندیکت کامبربچ را در یک فیلم گذاشت و شاهد تمسخر و طعنه‌های پی‌در‌پی نبود.

نقطه‌ی قوت ۱ – طنز فیلم بی‌نظیر است!

با وجود تغییر لحن پیاپی، نمی‌شود منکر استعداد نویسندگی و طنز دیالوگ‌های جهان سینمایی مارول شد. برخلاف فیلم‌های زک اسنایدری دی‌سی که در نهایت یا سفت سفت هستند و یا شل شل، فیلم‌های مارول تا اینجا طنز قدرتمندی را به نمایش گذاشته‌اند و ترکیب بازیگرهایشان با هم شیمی خوبی برقرار کرده‌اند.


نقطه ضعف ۲ – انت‌من و هاوک آی جایشان خالی بود

فیلم قبلی، جنگ داخلی، هر دو شخصیت حضور داشتند و با وجود این که خیلی محوری نبودند، نقششان را به خوبی ایفا کردند. در فیلم اشاره شده که این دو ابرقهرمان، در واقع با خانواده‌هایشان مخفی شده‌اند. یعنی پایان جهان برایشان به اندازه‌ی کافی اهمیت نداشته که از مخفیگاه خود بیرون بیایند؟ عجیب است که هاوک آی برای جنگ داخلی از بازنشستگی بیرون آمد. ولی در مورد اسکات، باید صبر کنیم و انت‌من و واسپ را ببینیم و بفهمیم دلیل غیبت او از انتقام‌جویان چه بوده است.

نقطه قوت ۲: شخصیت ثور بی‌نظیر بود!

شخصیت ثور همیشه یکی از جذاب‌ترین قهرمانان مارول بوده و بازی کریس همزورث هم به آن رنگ‌وروی طنزی دوست‌داشتنی داده است. در جنگ ابدیت، این حس طنز خیلی رو شده و به خوبی کار می‌کند. در ضمن در این قسمت بالاخره مشخص می‌شود که ثور قدرتمندترین انتقام‌جو است.

داستان ثور در این فیلم یکی از بهترین آرک‌های شخصیت است. بعد از این که چکشش را از دست می‌دهد، مجبور است به سرزمین دورف‌ها برود و از رهبرشان بخواهد که برایش اسلحه‌ای دیگر، درخور آخرین آسگاردی بسازد. در ضمن رابطه‌ی جالبی که بین راکت و ثور ایجاد می‌شود، مهم است. به هر حال هرکسی که بتواند نظر راکت را جلب کند، یعنی خیلی کارش درست است.


نقطه ضعف ۳: کاپیتان آمریکایش کم بود!

استیو راجرز واقعاً آدم خوبی است. یکی از مثبت‌ترین شخصیت‌های کل داستان است. برای همین سخت است که عاشق سادگی و خوبی خوش‌دلانه‌اش نشد. برای همین هم این که در جنگ ابدیت فقط در چند صحنه حضور دارد، کمی ناامید کننده است. ویژن و واندا را نجات می‌دهد و در نهایت در واکاندا دربرابر ارتش جهنمی تانوس می‌ایستد. این همه شخصیت را با هم در فیلم آوردن، کلاً سخت است و انتقادی متوجه برادران روسو نیست. ولی کاش کاپیتان آمریکایش کمی بیشتر بود.

نقطه قوت ۳ – شخصیت‌های فرعی فیلم‌های گذشته

بازگشت هوگو ویوینگ در نقش رد اسکال، یکی از لذت‌بخش‌ترین صحنه‌های جنگ ابدیت بود. هوگو ویوینگ در نقش محافظ سنگ روح، به خوبی عمل می‌کند. صدای قدرتمند او کاملاً مناسب چنین فضاییست و البته صحنه‌ی دلخراشی که پس از آن برای گموراه رخ می‌دهد.


نقطه ضعف ۴ – پیتر کوئیل واقعاً افتضاح بود

کلاً مرد ستاره‌ای در این قسمت شخصیت جالبی از خودش به نمایش نگذاشت. پیتر در همه‌ی قسمت‌های دیگر، رهبر خوبی بود و لااقل بانمک بود. ولی در این فیلم زیر سایه‌ی دکتر استرنج و رابرت داونی جونیور، نیمه‌ی کودکانه‌ی وجودش بیشتر رخ می‌نماید و تا حد زیادی آزاردهنده می‌شود.

نقطه‌ی قوت ۴: مبارزه‌ی دکتر استرنج و تانوس دیدنی است!

یکی از بهترین صحنه‌های کل سری و به نظرم یکی از خلاقانه‌ترین صحنه‌های مبارزات جادویی در طول تاریخ سینما. تانوس و دکتر استرنج دو نفر از قدرتمندترین شخصیت‌های جادویی دنیای مارول وقتی در نهایت دربرابر هم قرار می‌گیرند، دیگر موضوع این نیست که قدرت چه کسی بیشتر است. حتا با وجود این که تعداد سنگ‌هایی که دارند یکی نیست. موضوع حالا این است که کدام یک باهوش‌تر هستند و از این هوش و خلاقیت چطور استفاده می‌کنند. این مبارزه نهایت هوش و توانایی استراتژیک دکتر استرنج را به نمایش می‌گذارد.


نقطه ضعف ۵ – سه شخصیت اصلی داستان زنده ماندند.

در تب و تاب آخرین درگیری، وقتی متوجه می‌شویم که دقیقاً چه اتفاق وحشت‌ناکی دارد می‌افتد، خیلی‌ها دعا دعا می‌کردند که اتفاق بدی برای شخصیت محبوبشان نیفتد. آیرون‌من، دکتر استرنج، راکت، کوئیل، اسپایدرمن، کاپیتان آمریکا، بروس بنر و البته، ثور.

ده سال است که بازیگران آیرون‌من و ثور و کاپیتان آمریکا در قرارداد با شرکت مارول هستند و راستش بعد از ده سال مطمئناً دارند دنبال راهی برای پایان قرارداد می‌گردند. درست است که عاشق این سه شخصیت هستیم ولی نمردنشان در فیلم خیلی چیزها را لو می‌دهد. مثلاً می‌توانیم مطمئن باشیم که اسپایدرمن و بلک پنتر قرار است برگردند. چون ممکن نیست دیزنی روی ساختن فیلم‌های بعدی این دو شخصیت سرمایه‌گذاری نکرده باشد. در نتیجه مرگ این شخصیت‌ها، آنقدرها هم تأثیری روی طرفداران سری ندارد.

نقطه قوت ۵ – فرهنگ عامه نقش اصلی را در این فیلم بازی می‌کند

فیلم ارجاعات متعددی به آثار دیگر دارند. از ارجاعات پیتر پارکر به فیلم‌های قدیمی‌ای که دیده تا صحنه‌ی پایانی فیلم که مشخصاً برای خواننده‌های کمیک درست شده و هیچ هم از این قضیه خجالت نمی‌کشد. این فیلم در واقع اولین فیلم سری انتقام‌جویان است که اصلاً نمی‌خواهد ارجاعاتش را فدای طرفداران عمومی کند. بلکه با خیال راحت هرقدر می‌خواهد به کمیک‌ها و به فرهنگ عامه اشاره می‌کند.

این نقطه‌ی قدرتیست که جهان سینمایی مارول همیشه نسبت به دیگر فیلم‌های فانتزی و علمی‌تخیلی اقتباسی داشته است ولی در این فیلم به مرحله‌ی دیگری می‌رسد. حالا باید صبر کرد و دید کاپیتان مارول بالاخره این مدت کجا بوده و چرا برای نجات زمین نیامده؟ اصلاً نیک فیوری چرا در جریان همه‌ی این قضایا نبوده و زودتر او را فرا نخوانده؟ باید صبر کرد و دید.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • سرد

    نویسنده: النا رهبری
  • مجله سفید ۳: پری‌زدگی

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن