گری کاسپاروف در پادکست گیک از شباهت پوتین و تایوین لنیستر می‌گوید

0
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

پادکست راهنمای گیک‌ها به کهکشان یکی از پادکست‌های مجله‌ی وایرد است که در یکی از قسمت‌هایش مصاحبه‌ای با گری کاسپاروف داشته که در آن، کاسپاروف، پوتین را به تایوین لنیستر تشبیه می‌کند.

گری کاسپاروف، قهرمان سابق شطرنج جهان، در سال ۲۰۱۵ در کتابی به نام «زمستان در راه است»، زنگ خطری را راجع به رژیم فعلی ولادیمیر پوتین به صدا درآورد. عنوان کتاب اما به هیچ عنوان شباهتی عادی و اتفاقی به شعار خاندان استارک در سریال گیم آو ترونز و سری کتاب‌های نغمه نیست.

کاسپاروف در اپیزود ۳۲۱ پادکست راهنمای گیک‌ها به کهکشان اذعان داشته که: «همان طور که حدس زده‌اید من طرفدار پر و پاقرص سریال هستم. همین اواخر به همراه همسر و دخترم، که از قضا آن‌ها هم طرفداران سریال هستند، سفر لذت‌بخشی به بلفاست و مناطقی که در آن فیلم‌برداری انجام شده بود، داشتیم.»

کاسپاروف اما شباهت‌های زیادی بین زندگی در وستروس و سیاست‌های دنیای خودمان می‌بیند. او معتقد است آمریکایی‌ها – درست مانند وستروسی ها- آنچنان مشغول درگیری‌های کوچک خودشان هستند که خطر بزرگ‌تری که دارد نزدیک می‌شود را نمی‌بینند.

کاسپاروف می‌گوید: «مردم برای این چالش و اهریمنی که از سمت شمال در حال حرکت است آماده نیستند. ما باید آماده باشیم؛ چرا که میزان آسیب این زمستان طاقت فرسا رابطه‌ی مستقیمی با  توانایی یا عدم توانایی ما در رابطه با دفاع از ارزش های دنیای آزاد دارد.»

کاسپاروف باور دارد شبیه‌ترین شخصیت به ولادیمیر پوتین، کسی جز لرد تایوین لنیستر نیست. او می‌گوید: «گمان نکنم در رابطه با جا‌به‌جایی پول و ثروت کسی حتی نزدیک پوتین- و شاید گروهش- بشود.»

اما بر خلاف تایوین لنیستر پوتین قدرتمند و ثروتمند به دنیا نیامده بود. راستش را بخواهید پوتین در ابتدای دوران قدرتش بیشتر به لیتل فینگر شباهت دارد؛ نقشه‌کش و سیاس ماهری که از پشت پرده همه چیز را اداره می‌کند.

«لیتل فینگر به راحتی با افراد قدرتمند مکالمه می‌کرد و با مهارت نقاط ضعف این افراد را پیدا می‌کرد و به افکارشان جهت می‌داد؛ و این دقیقاً کاری بود که پوتین در سال‌های اولیه ریاست جمهوری‌اش انجام داد.»

کاسپاروف


کاسپاروف در رابطه با شطرنج حرفه‌ای


بهترین بازیکنان شطرنج همیشه بازی خودشان را می‌کنند؛ بنابراین علیرغم  آگاهی داشتن بر این حقیقت که ماشین‌ها امروزه خیلی قوی‌تر شده‌اند (و حتی در اکثر مواقع باید به قضاوت ماشین‌ها اتکا کرد)؛ قبول کردن این موضوع برای بازیکنان حرفه‌ای آن هم درست در اواسط بازی که احساسات در قوی‌ترین حالت خودشان هستند، از لحاظ روانی دشوار و حتی در بعضی موارد غیر ممکن است. بنابراین پیدا کردن این توازن طلایی متعلق به بازیکن حرفه‌ای، یعنی بازیکنی که متوجه نحوه‌ی بازی کردن شده است و در عین حال متوجه نیازهای ماشین ذکر شده نیز هست، مهم است. تا در نهایت از ماشینی اطمینان حاصل شود که قادر به کنترل این مشکلات با یک رابط کاربری انسانی است.


کاسپاروف در رابطه با روبات‌های قاتل


خبر دادن از قیامت و پایان دنیا بیزنس موفقی است؛ مردم شیفته‌ی تصویر دیسوتوپیایی آینده هستند. اما من تنها به حقایق و آخرین پیشرفت ماشین‌ها نگاه می‌کنم. ترجیح میدهم که به افرادی مثل دمیس هاسابیس، دوست خوبم و مردی که یکی از سازندگان برنامه‌ی «آلفا زیرو»ست، اطمینان کنم. دمیس و افرادی که نوآوران علم کامپیوتر هستند هیچ تهدید جدی‌ای نسبت به انسانیت نمی‌بینند؛ این موضوع راجع به انقراض انسان‌ها نیست بلکه راجع به ارتقای مغز آن‌هاست. من هیچ دلیلی برای ورود به این بحث‌های بیهوده نمی‌بینم چرا که در نهایت باید با تکنولوژی‌های جدید کنار بیاییم؛ همانطور که در قرون گذشته با آن‌ها کنار آمدیم. سندرم گرگ گریان‌(نشانگانی که در آن بنا بر چند پیشگویی تحقق نیافته؛ جامعه پیشگویی نسبت به تهدید‌های آینده را باور نمی‌کند) پارامتر‌های این مسئله را عوض نمی‌کند.


کاسپاروف در رابطه با دیکتاتور‌ها


وقتی به طرف دیگر دنیا، همان طرفی که آزادی‌های چندانی ندارند، نگاه می‌کنی متوجه حضور بازیکنانی می‌شوی که از قوانین پیروی نمی‌کنند؛ چه دیکتاتوری چین، چه پوتین و… [بیداد ظالمان شما نیز بگذرد]. این دسته از قدرت‌ها همیشه منتظرند که راهی پیدا شود تا اطلاعاتمان را بدزدند و در نهایت به خودمان صدمه بزنند. جمع‌آوری داده‌های مردم به دست گوگل شاید ناخوشایند باشد اما به‌هیچ‌وجه با جمع‌آوری اطلاعات حفاظت اطلاعات چین و KGB قابل مقایسه نیست. بنابراین مهم است که فعلاً به جای هدر دادن وقتمان سر بحث‌هایی راجع به ماتریکس و ترمیناتور و تهدیداتی که ممکن است هرگز واقعی نشوند، روی این موضوع تمرکز کنیم.


کاسپاروف در رابطه با بیل مار


خیلی از آمریکایی‌ها به گمانه‌زنی‌های من راجع به حمله‌ی پوتین به قلب دموکراسی آمریکا خندیدند. در ماه می سال 2015 که مهمان برنامه‌ی بیل مار در HBO بودم راجع به تهدیداتی که از جانب پوتین به سمت آمریکا روانه خواهد شد صحبت کردم؛ مار اما در جواب گفت وقتی که پوتین لهستان را گرفت خبرم کن. دقیقاً همان لحظه من از صندلی خودم بلند شدم و گفتم این دقیقاً همان چیزی بود که ما از نویل چمبرلین در سال 1938 شنیدیم. در نهایت انتخابات ۲۰۱۶ موفق شد تا نظر عده‌ی کثیری از آمریکایی‌ها -از جمله بیل مار- را عوض کند تا به پوتین بابت دخالتش در انتخابات اعتراض کنند. صد البته که من هم در توئیتر به شوخی به مار گفتم که «به نظر میاد پوتین تصمیم به پرش از روی لهستان گرفته و داره مستقیم به سمت ویسکانسن میاد.»

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
مترجم: کسرا اشرفی
مشاهده نظرات

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • سرد

    نویسنده: النا رهبری
  • شومنامه‌ی تبر نقره‌ای

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • یفرن دوم

    نویسنده: فرهاد آذرنوا
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی