مقدمه شماره ۲: دربارهی گمانهزنی، دربارهی جنگ
داستان علمیتخیلی قرار نیست فقط در مورد انسان یا در مورد پیشبینی چندوچون پیشرفتهای علمی! باشد. داستانهای نویسندگانی چون بالارد، گیبسن و کیدیک در مورد شرایط زندگی انسان است.
در حوزهی ما این دوران، دوران جالبی است … به طرز واضحی میتوان به این نتیجه رسید که یک چیز مهمی در حال وقوع است (ولی ما نمیبینیم). چنانچه در تخصص ما، هیچوقت به این اندازه مطلوب نبوده که جوان باشی.
لوی برایانت، نیک اسرنیسک و گرااهام هرمان، دربارهی فلسفهی گمانهزن (۲۰۱۱)
معماری و جغرافیا و در نهایت محیطی که در آن زندگی میکنیم، همراه با خودش نظامی از باورها، آیینها و شیوههای فرهنگی میآورد و در واقع درک این محیط فقط به معنای درک جسمانیت محیط نیست. ما به راهی برای بررسی نظام نامرئی پیرامونمان و بررسی نظامبندیهای جایگزین نیاز داریم تا بلکه مختصات شرایط زندگی بهتر و یا بدتر را بفهمیم. گمانهزنی ممکن است به ما این اجازه را بدهد که در شرایطی ایمن به بررسی این جهان و به بررسی اثرات ناشی از یک سیستم با چارچوبهایی قدری متفاوت بپردازیم. با این تفاوت که برای گمانهزنی به هنرمند و داستاننویس نیازمندیم و اینها برخلاف نهادهای دانشمند یا سازمانهای تصمیمگیرنده، برای شبیهسازی و درک این واقعیت، نیازی به بودجه، سیاستبازی و کمک و … ندارد. یک نویسنده برای بررسی حال، آینده و تاریخ های بدیل نیازی به اجازه از هیچکسی ندارد.
داستان علمیتخیلی قرار نیست فقط در مورد انسان یا در مورد پیشبینی چندوچون پیشرفتهای علمی! باشد. داستانهای نویسندگانی چون بالارد، گیبسن و کیدیک در مورد شرایطی است که انسان در آن زندگی میکند، شرایط فرهنگی، فلسفی، سیاسی و فیزیکی که در آن زندگی میکند، چه به صورت دیجیتال چه غیر دیجیتال. گمانهزنی به این صورت میتواند تعریف واقعیت چنانچه دکترین رئالیسم در مورد آن صحبت میکند را به چالش بکشد.
واقعیت به معنای قرون وسطایی فلسفه بیش از حد مطلقنگر است و به خیال وقعی نمینهد و اجازهی آزمایش و مشاهدهی واقعیتهای آلترناتیو را از ما سلب میکند. اما اگر دید رئالیسم گمانهزن را بپذیریم میتوانیم مدلهایی از واقعیت ببینیم که میتوانند به طرز شایانی متفاوت و عجیب به نظر برسند. واقعیتهایی که برای درک نیازمند گمانهزنیاند چون به نظر میرسد اکتفا به عقل سلیم یا قضاوت عقلانی برای درک آن کافی نیست. چنانکه شخصیتی از داستانهای وحشتانگیز اچ. پی. لاوکرفت باشیم که در معرض خدایانی فراتر از درکمان در فضا-زمانی درک نشده قرار گرفتهاند. خدایان جدید یا در واقع پدیدههایی نو که حتی نامگذاری نشدهاند. واقعیتی ظاهراً آشنا که جسمانیتش در تسخیری جادویی قرار گرفته و برای درک بیشتر نیازمند یک کالبدشکافی تازه با ابزارهای جراحی و حواسی جدید است.
بنابراین در این شمارهی سفید به مفهوم ماشین جنگ میپردازیم. مفهومی پیچیده در زمانهای که سلاح از حالت رایج شمشیر و تفنگ و توپخانه تغییر یافته است. اشغالگران فلسطین با سلاح هندسه و با برخالهایی از فضاهای اقلیدسی به مصافی توپولوژیک با فلسطینیها رفتهاند. مجموعهای از تکنولوژیها در سراسر دنیا از پاکستان و عراق تا اکراین مفهوم جنگ و صلح را به هم آمیخته و حتی با ظهور مجدد افراطگرایی به طرز واضحی تبدیل انسان به ناانسانی را میبینیم که در واقع کارخانهی تولید بمب/ناانسانهای نامرئیست و مردمی که با افزایش فشارهای محیطی و کمینهسازی شانسبقا، بدل به ماشینهای جنگی در مرزهای صفحهی شطرنج Game Theory میشوند.
در این شماره میخوانید:
داستان باغهای بابل اثر حسن بلاسم
داستان باغهای بابل در مجموعه عراق+۱۰۰ منتشر شده است. این مجموعه به همت بلاسم گردآوری شده و دربرگیرندهی آثار نویسندگان عراقیست که بعد از حملهی سال ۲۰۰۳ از عراق مهاجرت کردهاند. باغهای بابل در آیندهای نزدیک میگذرد که در آن نویسندهای با خلق «داستان-بازی» به عنوان یک فرم جدید قصهگویی، با نوعی واقعیت مجازی مرزهای واقعیت و داستان را محو میکند و فراتر میرود. اخیراً روزنامهی گاردین به حسن بلاسم لقب بزرگترین داستاننویس عرب زنده را داده. در سال ۲۰۱۴ کتاب مسیح عراقی او برندهی جایزهی مستقل داستان خارجی شد و مجموعهی نمایشگاه جسد او هم جایزهی English Pen را از آن خود کرد.
داستان گزارشی از سیارهی نامکشوف اثر جی.جی.بالارد
بالارد یکى از نامداران قصه پسامدرنیستى با دستمایهی تمهاى علمىتخیلى است که اکثر نوشتههایش بر این بستر حرکت میکنند. بالارد با روایتهاى آخرالزمانی خود از پدیدآورندگان موجنو در زمینه قصهنویسى و از چهرههاى شاخص پسامدرنیسم است و خواندن داستانهاى او تجربهی تازهاى است که شما را به دنیاى هراسها و کابوسها وارد میکند. در این داستان ماجرای مردم سیارهای را میخوانیم که تصمیم گرفتهاند به جای جهان واقعی در دنیایی مجازی زندگی کنند. در این دنیا هر کسی میتواند به شکلی که میخواهد در بیاید و هر آرزوی و هوسی که دارد را برآورده کند و به غریبترین رویاهای ممکن فرو برود.
مقاله نکروپالتیکس (سلطة الحیاة و الموت) اثر آشیل ایمممبه
آشیل ایمممبه فیلسوفی کامرونی است که آثارش در ایران کمتر شناخته شده. در این مقاله او با تعریف حاکمیت-قدرت آغاز میکند و از ظرفیت دیکتاتوری حرف میزند. که چگونه دیکتاتوری میتواند تعیین کند چه کسی زنده بماند و چه کسی بمیرد. او از Biopower و از قدرت جهانی ترس، مفهوم امنیت، سیاست و خشونت علیه افراد و اجساد.
و البته یادداشتها و داستانهایی از تحریریهی سفید:
آرمان سلاحورزی، محمدرضا ایدرم، فرزین سوری، رضا پوردیان، محمد سوری ، فربد آذسن و ارس یزدانپناه.