و حالا گوگلگلسی برای گوشها!
نمونهی اولیهی این محصول که توسط دانشگاه هیروشیما ساخته شده، با استفاده از تکنولوژی اینفرارد متوجه باز و بسته شدن دهان کاربر میشود و در نتیجه سیگنالی میفرستد که میتواند باعث فعالسازی اپهای نصب شده در آن بشود. اپهایی که ممکن است برای چک کردن وضعیت ترافیک به کار بیایند یا شما را راهنمایی کنند تا جوری گردن بچرخانید که در مسیر درست برای رسیدن به مقصد قرار بگیرید.
بعد از گوگل گلس و گلکسی گیر نوبت به تکنولوژی پوشیدنی دیگری رسیده که به شدت یادآور کامپیوتری است که خوآکین فینیکس در فیلم Her پوشیده بود. این بار با گجتی روبرو هستیم که فقط برای گوشهای شما طراحی شده.
نمونهی اولیهی این محصول که توسط دانشگاه هیروشیما ساخته شده، با استفاده از تکنولوژی اینفرارد متوجه باز و بسته شدن دهان کاربر میشود و در نتیجه سیگنالی میفرستد که میتواند باعث فعالسازی اپهای نصب شده در آن بشود. اپهایی که ممکن است برای چک کردن وضعیت ترافیک به کار بیایند یا شما را راهنمایی کنند تا جوری گردن بچرخانید که در مسیر درست برای رسیدن به مقصد قرار بگیرید.
سازندگان این دستگاه در آن قطبنما، فشارسنج، بلوتوث، بلندگو، میکروفن، شتابسنج، باتری و جیپیاس هم تعبیه کردهاند.
ویدئوی زیر کاربری رایانهی پوشیدنی ساخته شده توسط مخترعان ژاپنی را در محیط شهر هیروشیمای ژاپن نشان میدهد. در این ویدئو مشخص میشود که «رایانه تو گوشی » تقریباً به طور کامل پشت گوشها پنهان شده و طوری ساخته شده که بتواند راهنمای مناسبی برای زندگی روزمرهی شما باشد.
[space20]
[space20]
این دستگاه نه تنها شما را برای انجام بعضی کارها از دستهایتان بینیاز میکند، بلکه با سنسورهای به کار رفته در خودش میتواند به عنوان یک وسیلهی گزارشدهندهی وضعیت سلامتی کاربر به کار رود. فعلاً جزئیات دقیق دیگری درباره ی این وسیله منتشر نشده ولی دور نیست زمانی که این ایدهی مفهومی به محصولی تجاری تبدیل شود که حالا رویای بعضی هاست.
البته با وجود این که ایده شدیداً امیدوار کننده به نظر میرسد ولی باید توجه کرد که برای مثال دنیای وب در این سالها به شدت بصری شده و حتی شاید جذابترین بخشهای آن در قالب تصویر و ویدئو باشند که این وسیله برخلاف گوگل گلس از ارائهی آنها ناتوان است.
البته از طرف دیگر شاید ایدهی «رایانههای پوشیدنی تو گوشی» راه آسانتری نسبت به عینک گوگل برای پذیرفتهشدن در اجتماع پیش رو داشته باشد. به هر حال برای تجربهی این محصول حداقل باید تا سال 2015 صبر کنیم.
شاید معرفی محصولاتی نظیر این (که به کاربر واقعیت افزوده ارائه می دهند) آیندهای شبیه داستانهای علمیتخیلی را به یاد بیاورد که در آن مردم بیشتر وظایف خودشان را به رایانههایشان محول کردهاند. ایدهای که روز به روز واقعیتر به نظر میرسد. تصور کنید پدری را که چهرهی دختر خودش را فقط با گوگلگلس بشناسد و از آنجا بداند که دخترش کلاس چندم است. و عابرانی که با توجه به اپهای نصب شده در خودشان وقتی از کنار هم رد میشوند به هم پیشنهاد شوند. و مدیرانی که اوامرشان را مدام در گوش شما میخوانند و وظایفتان را در چشمهایتان پررنگتر کنند. و واقعیتهای افزودهای که واقعیت نباشند. مثل خرابههایی که به شکل قصر دیده بشوند. و صداهای معترضی که پردازش نشوند. و تبلیغاتی که در گوشها و چشمهای شما نفوذ کرده باشند.
آیا این جامعهای که شما را دائماً هدایت میکند، ترسناک نیست؟ آیا میتوان به این تکنولوژیهایی که قرار است جای دیدن و شنیدن و فکر کردن شما را بگیرند، مشاور دائمی شما باشند و در عین حال لحظه لحظهی زندگیتان را ثبت کنند، اعتماد کرد؟ آیا این هجمهی ابزارهایی که به ما آویزان شدهاند و خواهند شد، کیفیت زندگی ما را افزایش میدهد؟
هنوز هستند کسانی که به محض زسیدن به منظرهای دلانگیز و یا فرا رسیدن رخدادی زیبا، لنزهای دوربینشان را به عدسی چشمانشان ترجیح میدهند. وسایلی که قرار بود به ما کمک کنند تا بهتر ببینیم، طوری دست و پای ما را بستهاند که گاهی فقط فکر میکنیم که میبینیم و میشنویم وگرنه …
و یا شاید همهی اینها فقط فرضیههایی زیادی بدبینانه باشند
. به قول کارگاه محبوب گجت:
ای گجتهای پرتوان، برسید به داد این ناتوان