موسیقی: پارادیسو PARADISO
شهری در دریا
خوابیده بودم. در خواب باران ریزی میبارید و در حومهای قصبهای بودم با جادههای منتهی به تپهها یا شاید دریا، تیرهای برق که به دور دست میرفتند و آسمان ابری، کبود و نزدیک که انگار دمههای صبح باشد. دشت با دریا یکی بود و نور خفیفی از شرق میتابید و در خواب از این پیادهروی زیر باران لذت میبردم و احساس رهایی میکردم. همزمان در گوشم آلبوم Paradiso اثر چینو اموبه در حال پخش بود. با گوشی موبایل در گوش به خواب رفته بودم. در شگفت بودم که این آلبوم که بافت موسیقی پر نویزی دارد و پراز ریتمهای شکسته است چطور اینگونه به موسیقی خواب من تبدیل شده است. خیلی زود متوجه شدم باران توی خواب را صداهای ضبط شده از توفان و رعد برق در ترکهای آلبوم بر انگیخته است. در پرسپکتیو صوتی آلبوم از یکجای آن صدا اذان میآمد و یکی دختر کوچکی گویا آفریقایی سورهی حمد را میخواند، بعد صداهای شیرین از اعماق آفریقا به گوش میرسید و صدای هلیکوپتر و صداهایی مثل تخلیه الکتریکی و جوشکاری بعد ضرب مضطرر بیتها و فریادهای عمیق. به نظر میرسید در این آلبوم دریچههایی صوتی به جاهای مختلف جهان گشوده شده بودند، رهیده از شر مرکزگرایی موسیقی الکترونیک اروپایی حالا در شهر آفرو-فیوچریستیک پارادیسو –مخلوق صوتی اموبه در این آلبوم- بودیم. شهری که براساس قرائت جدید اموبه از شعر شهری در دریا اثر ادگار آلن پو در قطعهی اول آلبوم شکل میگیرد. شهری که من در خواب ساکن آن بودم شهری محاط با دریا، شهری خوابگونه.
اما همزمان از همه جا سایه مرگ آلبوم تسخیر میکند. چرا که ما در زمانهی وحشتی هستیم که در سطح فردی به شکل خطاهای مغزی نمود مییابند : تصویر تکرار شوندهی شلیک از نقطه کور به سر یا له شدن مثل ترمیناتور زیر پرس یا تصویرهای از حضور مار یا زلزله، مشکلات بدوی، باگهای جریانهای الکتروشیمیایی مغز، غریزه بقا که حتا وقتی به آن نیازی نیست به شکل تصویرهای شوکه کننده خودویرانگری مغز را دچار اعواج میکند. اما در سطح جهانی و غیر فردی چه چیزی این خطاهای مغزی را در سر ما ایجاد کرده است؟ ما در زمانهی وحشت هایپرآبجکتهایی مثل گرمایش جهانی هستیم. ترس نامعلومی که به شکل حس فرسایش مخفی روزانه، ماندابهایی در گوشه و کنار ادراک ما از واقعیت ایجاد میکند. حس آنتروپی و فروپاشی سازکارهای دنیا، فروپاشی آتی اکوسیستمها، اقتصاد تباه، اشباع فرکانسهای مخفی تکنولوژیهای جدید، وحشت الکتروشیمیایی همجنس سیاهی تجزیهی باتری لیتیوم در طبیعت. در قلمرو چنین وحشتهای مخفی و آبزیرکاه، سیستمهای پلیسی جهان به شکل نیروی فلج کنندهی کابوسها در میآیند و نجات را غیرممکن مینمایاند. در نور ظهر حین پیاده روی در خیابانهای گرم از آفتاب تابستان چیزی که از این حس وحشت مخفی بیرون میزند، رویای واضح است، مثل آتش بالای مردابها در مغز ما میشکوفد و وهم آزاد میکند. موسیقی چینو اموبه در این آلبوم موسیقی این دوران است. موسیقی جاهای نادیدهی دنیای امروز، ترکیب جهنمی – اتوپیایی پر از زیگزاگ از موسیقی ایندستریال دهه هشتاد، موسیقی آفریقا و آمریکای لاتین. موسیقی برای به یاد آوردن لحظههایی مثل پمپ بنزین متروکی در مرز کرمان و هرمزگان، با خط میخهایی که برای متوقف کردن ماشینهای قاچاق، بین علفهای هرز رها ماندهاند. ساعات شبانهی بدون برق که تنها چیزی که میشنوی زمزمهی رادیویی دوری از کشتیهای خلیج است. ساعتهایی مثل دلفینهای مرده در ساحل مکران.
آلبوم را اینجا گوش کنید:
https://chinoamobi.bandcamp.com/album/paradiso
شعر ادگار آلن پو ( ترک اول آلبوم) رو اینجا بخوانید:
https://poestories.com/read/cityinthesea