کتاب: او بازگشته است Er ist wieder da
تابستان ۲۰۱۱، آدولف هیتلر در قطعه زمینی خالی در محلهی میتهی برلین از خواب بیدار میشود.
جملهی بالا لو دادن یا به قول امروزی اسپویل داستان کتاب “او بازگشته است” حساب نمیشود. این اتفاق از همان اول داستان چنان بیمقدمه و بدیهی توصیف میشود که اصلا انگار قرار نبوده خوانندهی قرن بیست و یکمی را شوکه کند. بقیهی کتاب از این هم شوکه کنندهتر است. اما نکته آنجاست که به غیر از این عنصر سفر زمان، هیچ عنصر فانتزی یا علمیتخیلی دیگری در داستان وجود ندارد.
بافی داستان شبیه یک داستان معمولی با راوی اول شخص است. با این تفاوت که داستان معمولی نیست و راوی اول شخص داستان خود آدولف هیتلر است. نه یک شخصیت کمیک بر اساس شخصیت هیتلر، بلکه خود پیشوای آلمان نازی. و هیتلر دنیا را از دید خود برای شما توضیح میدهد. به مغز هیتلر خوش آمدید.
سالها پیش که کتاب را خواندم وقتی دوستانم نظرم را راجع به کتاب میپرسیدند جواب میدادم: کتاب ترسناکی است! نه فقط از این جهت که هیتلر دنیا را از دید رهبر رایش سوم برایتان به تصویر میکشد. مشکل آنجاست که گاهی با علم به این که راوی یک هیولاست، استدلالها و استنتاجهایش منطقی به نظر میرسند!
و این دقیقاً موضوع اصلی کتاب است: جامعهی آلمان در مقیاس کوچک و جامعهی انسانی از دیدی گستردهتر، حتی پس از سالها تجربهی دمکراسی (در مورد آلمان پس از ۶۶ سال) همچنان در برابر خطر پوپولیسم و تحریک با استفاده از رسانه به بیدفاعی نوزادی در مواجهه با یک افعی است. افعی خطرناکی که در دنیای واقعی هم اندک اندک در زیر پوست جامعه به پیش میخزد.
به همین دلیل است که به خواندن کتاب تیمور ورمش مجاری الاصل آلمانی توصیهی اکید میشود تا شاید آگاهی دربارهی این خطر افزایش یابد.
-
علیرغم این که با نظرات هیتلر مخالفم ولکن دموکراسی هم علاقه ای به نفع توده اکثریت در کف هرم جامعه نداره بلکه کسانی که رسانه رو در اختیار دارن، رای مردم عادی رو هم در دست دارن که باعث میشه یه دموکراسی عادی حتی از یه دیکتاتور هم گاها بدتر باشه برای مردم