کتاب: پانزده سگ Fifteen Dogs

0
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد
نویسنده: André Alexis
ژانر: Fiction
سال چاپ: 2015

«در مرحلۀ اول هرکس به آنچه در جامعه معتبر است گردن می‌نهد. از معلمان و سرمشق‌ها پیروی می‌کند همچون شتر بارکش. در مرحلۀ دوم انسان بیدار می‌شود و می‌خواهد خود را از آنچه تا کنون بر او فرمان رانده است آزاد کند و بندها و پیوندها بگسلد، همچون شیر درنده. در مرحلۀ سوم این آزادی منفی که  آزادی از چیزی است، به آزادی در آفرینندگی و به جوش و خروش در دریافت بزرگی منتهی گردد و اینجا انسان کودکی است بی‌گناه، چرخی است خود به خود غلتان»

سه دگردیسی – فردریش ویلهم نیچه

کم پیش می‌آید که رمانی را چندبار بخوانم اما «پانزده سگ» جزو معدود کتاب‌هایی بود که بعد از یک سال و نیم، مرا وادار به بازخوانی کرد. الان که دوباره با چشمانی خیس وارد دنیای تاریک، افسرده و در عین حال خنده دارِ آندره الکسیز شده‌ام، بهتر می‌فهمم که چرا داستانی درمورد سگ‌های سخنگو می‌تواند تا این حد تاثیرگذار و سنگین باشد.
قبل از هرچیز باید این هشدار را بدهم که «پانزده سگ» بسیار کتاب غمگینی است. منظورم هم از این حرف، ناراحتی زودگذری نیست که با تایتانیک و آنا کارنینا تجربه می‌کنید بلکه غمی عمیق -و شاید تخریب کننده- که تا مدت‌ها همراهتان باقی می‌ماند.

داستان از میخانه‌ای در شهر تورنتو آغاز می‌شود. هِرمس(Hermes)، خدای سارقان و آپولو(Apollo)، خدای خورشید درحال نوشیدن و گپ زدن بودند که نظریه‌ای عجیب ذهنشان را مشغول کرد: «چی می‌شد اگر حیوانات هم هوش انسان‌ها را داشتند؟ آیا حیوانات هم به ناراحتی آدم‌ها بودند؟» هرمس برخلافِ برادرش، آپولو معتقد بود که هوش و درک انسان‌ها موهبتی است که هم می‌تواند شادی به همراه داشته باشد و هم ناراحتی. آپولو که با ادعای خدای سارقان مخالف بود، پیشنهاد داد تا به پانزده سگ هوش انسان‌ها را اهدا کنند و سر شادی و غمشان شرط ببندند؛ به این صورت که حتی اگر یک سگ هم با شادی و مسرت از دنیا رفت، هرمس شرط را برده باشد و بالعکس.

«پانزده سگ» روایتگر تقلای سگ‌های نفرین شده‌ای است که می‌خواهند به هر قیمتی در این دنیای بی‌نظم و دیوانه به معنا و مفهومی برسند و روحشان هم خبر ندارد که فقط بازیچه‌ی شیطنت‌های دو خدای کنجکاو شده‌اند.

بسیاری از مجلات و وب‌سایت‌ها(مانند The Guardian ،The Star و Independent) کتاب الکسیز را با «مزرعه‌ی حیوانات» جرج اورول مقایسه کرده‌اند که تبدیل به استاندارد ادبیات تمثیلی شده است. و راستش این مقایسه بی‌راه نیست از آنجایی که محوریت «پانزده سگ» نیز در تمثیل‌ گرایی و سمبلیسیتی خلاصه می‌شود. البته تمایز عمده‌ی «پانزده سگ» با «مزرعه‌ی حیوانات» در این است که به‌جای نقد ساختارهای سیاسی توتالیته مانند کمونیزم، الکسیز به مشکلات بنیادی بشر می‌پردازد: معنای عشق، زندگی، مرگ و فجایع اگزاستنسالیستی که ما را به توهم و خودکشی سوق می‌دهد.

«پانزده سگ» پُر است از اتفاقات غیرمنتظره‌ای که با طنزی تلخ بیان می‌شوند و خیلی از بنیادهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را زیر سوال می‌برند. اما لازم به ذکر است که کتاب داستانی خواندنی نیز به شما عرضه می‌کند و فارغ از تمام استعاره‌ها، شخصیت‌هایی باورپذیر دارد که امکان ندارد حداقل با یکی از آن‌ها ارتباطی نزدیک پیدا نکنید.

بهترین توصیفی که می‌توانم بنویسم: کتابی کوتاه اما با تاثیری طولانی که بارها شما را به خواندن دوباره‌اش مجاب می‌کند.

– مجنون (Majnoun) گفت: «یه روز بلاخره میفهمیم آسمون کجا تموم میشه.»

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم
  • مجله سفید ۳: پری‌زدگی

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • دختری که صورتش را جا گذاشت

    نویسنده: علیرضا برازنده‌نژاد
  • یفرن دوم

    نویسنده: فرهاد آذرنوا