سریال: Bates Motel

1
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد
سازندگان: Justis Greene, Steve Kornacki, Alyson Evans
بازیگران: Vera Farmiga, Freddie Highmore, Max Thieriot, Olivia Cooke
شبکه: A&E
سالهای پخش: 2017-2013

از جمله حقایق خارج از شماری که «تجربه» کفیل اثبات کردنشان می‌شود، یکی هم این است که آدم‌ها (بخوانید کمپانی‌های سازنده‌ی فیلم و سریال) بالأخره در مقطعی از زمان خارش آشنای جای خالی توضیحی جامع و طبقه‌بندی‌شده درمورد هر تکانه‌ی هیجانی را که به‌عمد یا سهواً ایجاد شده احساس می‌کنند و اگرچه به‌عنوان مثال، رزیدنت ایول 1 و 2 و 3 و 4 و 5 از جنس قلقلک خوشایندی، یک قدم عقب‌تر از ویدیوگیم‌ها به تماشای خودش می‌نشاندمان، بایستی در قسمت پایانی توضیحی علمی/پزشکی از اتیولوژی و بک‌استوری همه‌ی عوامل و دست اندرکاران بیاوریم و چه‌بسا به ملکه‌ی سرخ هم رحم نکرده و نگذاریم صرف موجود کریپی خون‌خواری که بود، باقی بماند. یا مثلاً آنابل هم حتما باید از یک جایی آمده باشد و بدون شناختن صاحب اصلی‌اش، ترسیدن از آن در فیلم‌های قبلی حلال نبوده است.

از طرف دیگر، یکی از راه‌های عمق بخشیدن -یا دراز کردن، هرکدام که بتواند به حجم محصول به‌دست آمده بیفزاید- روایت، کندوکاو در  گذشته‌ی شخصیت‌ها و آنچه در ذهنشان می‌گذشته، است؛ هرچه کاراکتر بدقلق‌تر و بدنام‌تر باشد بهتر. اصلاً چرا یک تریلوژی بیوگرافی از ضدقهرمان داستان نسازیم که از بدو تولد دلایل پیوستن او به جبهه‌ی تاریکی را موجه نکند؟

متل بیتس این لطف را در حق نورمن بیتس سایکو –به‌معنای واقعی کلمه و هم، اسم فیلم آلفرد هیچکاک- کرده است و روایتی از زمان دوران نوجوانی نورمن به دست می‌دهد؛ روایتی که شروعش، اگر آن یک دقیقه‌ی پایانی کلوز آپ آنتونی پرکینز سایکوی 1960 را ندیده باشید، به اندازه‌ی هر درام تینیجری دیگری عادی و حوصله‌سربر به‌نظر می‌رسد. پسری خجالتی  (فردی هایمور) که طبیعتاً به‌نظر دخترهای خوشگل عجیب و غریب می‌آید و دوستِ دخترِ مبتلا به بیماری فیبروز کیستیکی که از قضا پدرش به تاکسی‌درمی حیوانات علاقه دارد. تا به اینجا هنوز آبدوغ خیاری است. تا اینکه نورما بیتس (مادر نورمن) را با بازی ورا فارمیگا می‌بینیم و رابطه‌ی ادیپ-اوکاسته‌ای او با نورمن که پسر مورد علاقه‌اش است و هنوز به‌اندازه‌ی پسرخوانده‌اش، دیلان، آنقدری ناباب نشده که روی حرف مادر/معشوقه‌اش حرف بیاورد. سریال گرایشات سربه‌مهری را که در دهه‌ی شصت در لفافه‌ی تعصب مادری [اسپویلر] مرده نسبت به زنان درارتباط با نورمن نشان داده شده بود، زیر ذره‌بین می‌گذارد و جنایت‌هایی را که نورما و نورمن گرفتار آن می‌شوند و یک رخداد که به رخداد دیگر می‌انجامد تا نورمن به آن جنون زمختی که هیچکاک به‌مان نشان داد، برسد.

اما نکته‌ی جالب که این موجه‌سازی را از بک‌استوری پدر/مادری کودک‌آزار یا انواع مصائب دلخراش مفرط تمییز می‌دهد اینجاست که نه عقده‌ی ادیپ پدیده‌ی خیالی و غریبی است و نه هیچ‌یک از کارهایی که نورما برای نگه‌داشتن کلاه خودش و نورمن انجام می‌دهد و نه حتی رانه‌های نورمن و دوره‌های فراموشی‌های موقت و دیدارهایش با «مادر» موهوم که نسخه‌ی تنها کمی بدتر از خود نورماست. در ابتدا رفتارهای نورمن به قدری طبیعی است که پیش‌فرض سیکوئل پنجاه سال قبلش این ترس را به دل بیننده می‌اندازد که چطور خط قرمزی بکشد و اعلام کند که: نه، اگر من بودم این یک کار را دیگر انجام نمی‌دادم. این البته مؤید تلاش سریال درجهت موجه‌نشان دادن اعمال شرورانه با این استدلال است که افراد شرور اگر چاره‌ای داشتند و می‌توانستند شرور نباشند، هرگز به انتخاب خودشان قتل و جنایت را انتخاب نمی‌کردند و چه‌ بی‌چارگی‌ای بهتر از محجوریت و خوردن برچسب معلوم‌الحال‌ساز «روانی». اما این استدلال نخ‌نما از بخت بد تنها توجیه کمابیش منطقی است که در دست داریم و به‌جز آن فقط قیافه‌ی آنتونی پرکینز (یا فردی هایمور) می‌تواند خباثت نورمن بیتس را در چشممان بیامرزد که این توجیه، از اولی هم بدتر است.

نورما به قسم تمام منابع موجود از نیم قرن قبل تاکنون، مطلقاً بی‌گناه و تنها مادر دلسوزی است که نگران وضعیت روانی فرزند دلبندش است؛ بیشتر از هیچ زنی که شوهر نا‌به‌کاری داشته که حالا به قتل رسیده «سایکو» نیست. اما متل بیتس این حقیقت بدیهی اما گریزاننده را نشان می‌دهد که مهم نیست که چه کسی را توی خیابان با دست نشان بدهند و بگویند که دیوانه است و چه کسی را نه، همه‌ی ما تا درجاتی از جنون نورمن سهیم هستیم. نورما عقده‌ی ادیپ نورمن را تیمار می‌کند و در نقش اوکاسته‌ی بی‌پناهی فرو می‌رود که اگر پسرش از آسمان هم پایین افتاده بود، دائماً در برابر مادر و چه‌بسا «مادر» احساس گناه می‌کرد و مجبور می‌شد در رقص ملوث جان سالم به در بردن نورما شریک جرایم او شود. این هم باز یک بهانه‌ی دیگر که حتی به‌خاطر «روانی»شدن تقصیری را  به گردن نورمن نمی‌اندازد.

اما چند لحظه‌ی مالیخولیایی در همان قسمت‌های اول وجود دارد –و اساساً در فهمیدن مکانیسم این جنون دیدن منطقِ نورمنِ درظاهر نرمال تأثیر بیشتری از نورمن فصل پنج که عملاً همان سایکوی هیچکاک است، دارد- و آن قبل از این است که معلوم شود نورمن پیشتر از آن هم دچار تجربه‌ی فروپاشی روانی شده؛ نگاه گناهکارانه و کنجکاو به دفترچه‌ای پراز نقاشی‌ فیگورهای دخترهای ژاپنی که به بردگی جنسی گرفته شده‌اند. نورمن می‌خواهد، اما نمی‌تواند آن تصویرها را از ذهنش دور کند و آنچنان تجربه‌ی ملموسی از افکار گناهکارانه‌ی وجدان‌های اتفاقاً استریل به دست می‌دهد که چه‌بسا همان تصویرها که نورمن نمی‌توانست از فکرشان خلاصی یابد، ذهن بیننده را هم تسخیر می‌کند و آدم همان موقع می‌خواهد صفحه‌ی پخش فیلم را ببندد و دیگر هم دوباره آن را باز نکند. از جنبه‌ی تبلیغاتی، این تأثیر سریال و نام‌بردن از آن، برخلاف تصور نتیجه‌ای معکوس درمقایسه با نبوغ همراهی به‌غایت نزدیک با احساسات بیننده خواهد داشت؛ باری، اگر همان کنجکاوی نورمن شما را هم به ورطه‌ی تحمل تصویرها بکشاند، یعنی سریال با همه‌ی درامایی که روی ژانر وحشت پاشیده شده، توانسته دست‌کم تجربه‌ای دست اول برایتان بسازد. باری، به‌عنوان انگیزه برای دیدن سریال می‌توانید خودتان را به چالش «سایکو نشدن بعد از دیدن هر پنج فصل متل بیتس» دعوت کنید.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. صابر

    اوکی میدونم عجیب به نظر میاد ولی خب میگمش به هر حال!
    من سریال و تی وی شو خیلی زیاد میبینم و شاید ۶۰ ۷۰ تا سریالی رو ناخونک زده باشم حداقل ؛این بیتس متل رو هم خیلی وقت پیش دیدم و تنها چیزی که ازش یادمه این بودش که یه پسره ای که همین برادر ناتنیه باشه سوار یه موتور میشد و یه عینک ریبن میزاشت و داداشه هم مشکلات روحی داشت و همچین چیزایی!
    با خوندن متن شما مشتاق شدم برم سریال رو دوباره ببینمش
    تشکر!

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • یفرن دوم

    نویسنده: فرهاد آذرنوا
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن