آگوستوس و (مرگ) دموکراسی

1
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

در بیشتر منابع تاریخی از اوکتاویان -که سپس نام خود را به آگوستوس سزار (به معنای باشکوه) تغییر داد- بعنوان یکی از بزرگترین مغزهای سیاسی و نظامی یاد می‌کنند. ولیکن بزرگترین میراثِ آگوستوس تصویری است که از خود -و امپراطوری‌اش- بجای گذاشته.

اسامی اکثر ماه‌های سال برگرفته از نام ایزدان باستانی (مانند مارچ/مارز، خدای جنگ) است. با این وجود دو انسان فانی در طول تاریخ موفق شده‌اند تا در کنار خدایان قرار بگیرند: ژولیوس سزار (جولای) و آگوستوس سزار (آگوست). امروزه، اکثر مردم به واسطه‌ی محصولات متنوعِ پاپ کالچر با ژولیوس سزار آشنایی دارند اما کمتر کسی آگوستوس را می‌شناسد. شاید چون شکسپیر هرگز برای خود آگوستوس نمایشنامه‌ای ننوشت و صرفاً از او بعنوان شخصیتی فرعی در نمایش‌نامه‌های ژولیوس سزار و آنتونی و کلئوپاترا استفاده کرد.

البته که نمی‌توانیم شکسپیر را بخاطر زندگیِ بی‌تراژدی آگوستوس مقصر بدانیم اما نباید اهمیت و تآثیرش را هرگز نادیده بگیریم. خصوصاً الان بیش از هر زمان دیگری ما درگیر تقابل سیستم‌های سیاسی مختلف هستیم که همگی میراثی از روم باستان و دستاوردهای آگوستوس محسوب می‌شوند.

پس بگذارید یادداشتم را با این سوال شروع کنم:

 

آگوستوس کی بود؟

 

«به گذشته بنگر. نظارهگر ظهور و سقوط امپراطوریها باش و آنگاه میتوانی به همان روشنی آینده را نیز ببینی.»
_مارکوس اورلیوس آنتونینوس آگوستوس (سزار روم)

 

پادشاهِ روم

مردمِ سلطنت‌ستیزِ روم بیش از چهار قرن در جمهوری رآی‌محوری زندگی کرده بودند که از هرگونه مونارشی و پادشاهی به دور بود. سران مجلس سِنا (کنسول) -که خودشان براساس رآی مردم انتخاب می‌شدند- هرگز اجازه‌ی کسب بیش اندازه‌ی قدرت را نداشتند؛ مگر در موارد اضطراری که شخصی بنام «دیکتاتور» حداکثر به مدت شش ماه و فقط برای بازگرداندن نظم و قانون، مجاز بود قدرت مطلق بدست بگیرد.

اما پس از به قدرت رسیدنِ سربازی به اسم گایاس ژولیوس سزار، همه چیز تغییر کرد. جمهوری فاسد و شکست خورده دیگر توانایی کنترل روم -که حالا تبدیل به وسیع‌ترین کشور دنیا شده بود- را نداشت و در آستانه‌ی جنگ داخلی و فروپاشی بود. سزار که به کمکِ افراد سرشناسی چون مارکوس کِراسوس و پومپیوس مَگنوس، به مشهورترین و قدرتمندترین مَرد در سراسر جمهوری تبدیل شده بود تصمیم گرفت تا با تصاحب قدرت مطلق، روم را از آشوب نجات دهد.

سنا پس از کشمکش‌های فراوان مجاب به اعطای لقب «دیکتاتور اَبدی/Dictator for Life» به سزار شد و این عنوانِ ترسناک برای سناتورها خوشایند بنظر نمی‌رسید… همانطور که اشاره شد هیچ چیز به اندازه‌ی پادشاهی و سلطنت برای رومیان نفرت‌انگیز نبود. سزار نیز کاملاً به این موضوع واقف بود؛ اما بجای عقب‌نشینی، تصمیم داشت پای‌ش را فراتر از سلطنت و پادشاهی بگذارد.

مردم به شاهان زمینی سر خم نمی‌کردند اما همچنان ژوپیتر، پادشاه آسمان‌ها را می‌پرستیدند. تنها راهی که سزار می‌توانست به قدرت مطلق دست یابند این بود که تبدیل به «خدا» شود. او با ترفندهای زیرکانه و عوام فریبی، درصدد ساخت تصویری خداگونه از خود برآمد که در سال چهل و چار BC (پیش از میلاد) نهایی شد. گروهی از سناتورها به رهبری یکی از نزدیکان سزار (مارکوس ژونیوس بروتوس)، با شعارِ «آزادی» و به قصدِ نجات جمهوری او را به قتل رساندند. دریغ از اینکه نه تنها با این کار جمهوری را نجات ندادند بلکه آخرین خِشت برای ساخت بُتِ الوهیِ خدایگان ژولیوس سزار را فراهم کردند.

خدای روم

پیش از مرگ، سزار پسرخوانده‌اش اوکتاویان (گایاس اوکتاویانوس ثورینوس) را بعنوان جانشین خود انتخاب کرده بود. اوکتاویان که فقط نوزده سال داشت با قلع و قم کردنِ رقبا و دشمنان‌اش لگام قدرت را بدست گرفت و با کشتنِ تمام حریف‌های بالقوه (حتی پسر نوزاد سزار و کلئوپاترا)، اشتباه پدرخوانده‌اش را تکرار نکرد.

اوکتاویان با ادامه دادنِ راه گایاس ژولیوس سزار، یک بار برای همیشه به جمهوری روم خاتمه داد و امپراطوری جدیدی ساخت؛ امپراطوری وسیعی که تا سالیان سال عنوان بزرگترین ابرقدرت جهان را ازان خود کرد. روم -حداقل اسماً- تا 1806 میلادی به حیات خود ادامه داد و هرگز دوباره رنگ دموکراسی را ندید.

در بیشتر منابع تاریخی از اوکتاویان -که سپس نام خود را به آگوستوس سزار (به معنای باشکوه) تغییر داد- بعنوان یکی از بزرگترین مغزهای سیاسی و نظامی یاد می‌کنند. ولیکن بزرگترین میراثِ آگوستوس تصویری است که از خود -و امپراطوری‌اش- بجای گذاشته. حتی اگر تا قبل از مطالعه‌ی این مقاله نام آگوستوس را نشنیده بودید، بسیار محتمل است که تندیس او را حداقل یک بار در زندگی‌تان دیده باشید. (بیش از هر فرمانروای باستانی از آگوستوس تندیس و تصویر بجا مانده.)

آگوستوس سزار پروپاگاندای سیاسی-مذهبی پدرخوانده‌اش را با زیرکی تمام ادامه داد و پس از گذشت زمان کوتاهی تبدیل به یگانه خدای روم شد. او به ورجیل دستور داد تا کتابی درمورد سرگذشت آینیاس* بنویسد و از این طریق به خودش و خاندانش ماهیتی الوهی و ماورای انسانی ببخشد. بسیاری آینیاد (کتاب ورجیل) را از نظر جایگاه عقیدتی به انجیل-قرآنِ روم باستان تشبیه می‌کنند.

«کیش شخصیت» آگوستوس به حدی فراگیر و گسترده شده بود که هیچ موجود زنده‌ای حق اظهار نظر یا اهانت به ساحت مقدس سزار را نداشت؛ درحالی که همه می‌دانستند بار دیگر روم به دوران پادشاهی و سلطنت بازگشته.

*پهلوانی از نسل خدایان که در جنگ بزرگ تروا شرکت کرد و با کمک خدای خدایان، ژوپیتر به ایتالیا آمد. رومولوس (بنیانگذار روم) از زادگانِ آینیاس بود و او را جدِ ژولیوس سزار و آگوستوس می‌پنداشتند/می‌پندارند.

امپراطور جهان

نام سزارهای روم (امپراطورها) خیلی سریع با قدرت و اقتدار پیوند خورد و ماهیت فرا انسانی‌اش حتی با ظهور مسیحیت و انحطاط آیین رومیان باستان به بقای خود ادامه داد – صرفاً امپراطور بجای اینکه وارث آینیاس و جانشین ژوپیتر در زمین باشد؛ وارث عیسی ناصری و جاشنین خدای پدر در زمین بود.

خیلی از فرمانروایان و پادشاهان دنیا برای کسب و حفظ قدرت از استراتژی آگوستوس استفاده کرده‌اند. یکی از این فرمانروایان، ایوان چهارم واسیلیویچ (ایوان مخوف) بود. ایوان چهارم پس از رسیدن به قدرت، خودش را تزار (برگرفته از سزار) و خلیفه‌ی خدا در زمین معرفی کرد. با الگو برداری از امپراطوری بیزانس (روم شرقی)، ایوان قادر بود ارثیه‌ای یزدانی برجای بگذارد که سراسر روسیه در مقابل‌اش سجده کنند.

ارثیه‌ای که -برخلاف آنچه بنظر می‌رسد- پس از انقلاب بولشویکی قدرتِ دوباره گرفت (مانند ظهور مسیحیت در روم) و امروز به ولادمیر پوتین رسیده. شاید تا زمانی که «کیش شخصیت» ایوان مخوف زنده است، روسیه رنگ دموکراسی را نبیند.

حاکمی خیرخواه و سنگدل

من معتقدم که تاریخ با اقتضای زمان و مکان تغییر می‌کند. زمانی عیسی ناصری یک الگوی اخلاقی بی‌بدیل محسوب می‌شد و حتی منتقدین سرسخت مسیحیت همچون برتراد راسل و توماس جفرسون در وجود تاریخی‌اش شک نداشتند؛ اما امروزه نه تنها آموزه‌های اناجیل در اخلاق آکادمیک جایگاهی ندارد بلکه اکثر مورخین برجسته‌ی غرب بر این باورند که شخصیتی به نام عیسی ناصری وجود خارجی نداشته و زاده‌ی تخیل افرادی مانند سائول (پائول) تِرسوس بوده.

به همین شکل، جایگاه و منزلت آگوستوس نیز در طول تاریخ تغییر کرده. همانطور که ایرانیان قربان صدقه‌ی کوروش دومِ پارس می‌روند، زمانی اروپاییان نیز عاشق و شیفته‌ی آگوستوس سزار بودند و از او بعنوان حاکمی خیرخواه، باهوش و عادل یاد می‌کردند. پس از انقلاب امریکا و ظهور سکولاریسم و دموکراسی، وجهه‌ی زیبای آگوستوس نیز کم کم از یادها فراموش شد و آگوستوس جدیدی در افکار عمومی جا گرفت که پادشاهی سنگدل بود و به جمهوری روم پایان داده بود.

توجه کنید که تا چه حد سیستم اداری کشور می‌تواند روی نگاه ما نسبت به تاریخ تأثیر بگذارد – بقولی حرمت آگوستوس و دستاوردهای تاریخی‌اش رابطه‌ی مستقیم با وجودیت مونارشی در مملکت دارد.

چرا باید درمورد آگوستوس بخوانیم؟

 

«هر آغازی از پایانِ آغازِ دیگری سرچشمه میگیرد.»
_مارکوس آنئوس سنِسا (نویسنده و سخن
ور رومی)

کیش شخصیت عنصری بود که دموکراسی روم را از بین برد و تا قرن‌ها اروپا را دو دستی به مونارشی‌ها و حکومت‌های خودکامه تقدیم کرد. تغییر و تحولِ تمدن‌ها، انقلاب روشن‌فکری و صدای افرادی مانند نیکولو ماکیاولی و فردردیش نیچه این اجازه را به ملل داد تا چهره‌ی واقعی قهرمانان و فرمانروایان‌شان را ببینند.
اما دو نکته‌ی حائز اهمیت را نباید فراموش کرد. یکی اینکه جمهوری روم تبدیل به یک فاجعه‌ی تمام عیار شده بود و در صورت نبود ژولیوس و آگوستوس سزار، احتمالاً برای همیشه به پاورقی کتب تاریخ می‌پیوست. دومی اینکه ما امروزه از عبارت «دیکتاتور» متنفریم اما زمانی این مقام -از نظر بار معنایی- تفاوتی با عناوینی مثل «سناتور»، «سفیر» یا «کنسول» نداشت.

مانند خود آگوستوس که شخصیتی خاکستری بود و نمی‌توان فقط روی یکی از جنبه‌های مثبت یا منفی‌اش تمرکز کرد، میراثی که بجا گذاشته نیز باید با ذهن باز و همه‌جانبه بررسی شود. فکر می‌کنید آیندگان با چه دیدی به رئیس‌جمهورها، رهبران و نخست‌وزیرانِ حال نگاه خواهند کرد؟

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. Nowhy

    بسیار عالی بود
    تو ویکی‌پدیارو که داشتم ‌می‌خوندم شخصیت اگوستوس جالب به نظر نیومد اصلا…
    و یادم رفته بود که ناخواسته دارم تحت تاثیر دید دیگران قرار می‌گیرم…مرسی ازتون
    در هر صورت کسی که واپسین سخنش این باشه:
    Fabula acta est.plaudite= نمایش تمام شد. کف بزنید.
    به نظرم آدم حائز اهمیتی باشه و بخوام بیشتر راجع بهش بدونم…

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • رزونانس

    نویسنده: م.ر. ایدرم
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی