ده شرور برتر بازیهای رایانهای
در این لیست نگاهی خواهیم داشت به ده شرور یا ضدقهرمان به یاد ماندنی تاریخ بازیسازی که اقتباسی نیستند و صرفاً هم قرار نیست باس آخر بازی باشند.
داستانها روی قهرمانانشان میچرخند. یا لااقل زاویهی روایت اکثر داستانها با پروتاگونیستها جلو میرود. یا لااقل تصور غالب همین است. اما به نظرم داستانها همانقدر خوبند که آدمبدهایشان و قهرمانها همانقدر اجازهی بسط شخصیتی دارند و جلوهگری که قصهگو در تجسم شرور داستانش تلاش کند. اگر بتمن اینقدر لذیذ است برای این است که جوکرش را دارد. اگر مینشینیم و ساعتها حماسهی دارن شان را میخوانیم قطعاً به خاطر حضور استیو لئوپارد است.
چون قهرمانها معمولاً یک چیزند. نیروی فعالی که گاهی هیچ کاری ندارند جز این که داستان را به پیش ببرند. ولی ضدقهرمانها رنگارنگند. ضدقهرمان همانقدر موتور محرک داستان است که قهرمان. حتا میشود گفت ضدقهرمان یک کنش اصلی است و قهرمان یک واکنش است. ضدقهرمان نظم جهان قدیم را برهم میزند و قهرمان به مثابه مأمور انتظامی سعی میکند انرژیهای پراکنده را خنثی کند و نظم نوین جهانی به پا کند. بیشتر داستانها کشف و شهودی به دل دلایل جنایت جانیها و شرورها هستند. در واقع با ورود به داستان انگار به حدود جهانی قدم میگذاریم که مهندسش شرور است. شرور مثل عنکبوت واقعیت جهانش را به مثابه تار و تله بر واقعیت دنیای قهرمان تحمیل میکند و این واقعیت افزوده در واقع سفریست به دل تاریکی و جنون و جنایت.
اگر پادشاه شاخدار هرگز از توی دیگ سیاه بیرون نیاید که نیازی نیست تاران از خانه و کاشانهاش آواره شود که دنیا را نجات دهد. نیازی ندارد وارد بخش تیرهی جهان پادشاه شاخدار بشود و هرگز شاید نفهمد چنین بخشی از جهان وجود دارد. ولی جنایت پادشاه شاخدار چهرهی جهان تاران را برای همیشه و به ترتیبی ترمیمناپذیر تغییر داده است و بکارت و بیگناهی تصویری که از جهان بازتاب میشده را مخدوش کردهاست.
توضیح مهم: شرور معادلیست برای واژهی Villain که طبق تعریف شخصیتی منفی در داستان است که اعمال شرورانهاش برای پیشبرد پلات حیاتی است.
در این لیست نگاهی خواهیم داشت به ده ضدقهرمان به یاد ماندنی تاریخ بازیسازی و برای انتخاب چندین فاکتور مهم را در نظر گرفتم. اولاً سعی کردم ضدقهرمانهایی انتخاب کنم که از دل بازیهای کامپیوتری آمده باشند و نه اقتباس فیلمها و کتابها. دوم سعی کردم ضدقهرمانانی را انتخاب کنم که به یادماندنی باشند و لزوماً به باس آخر یک بازی اکتفا نکردم. این شما و این لیست سفید:
Shao Kahn – Mortal Kombat
شائوکان امپراطوری ۱۰۰۰۰ ساله است که برجهانی جادویی و مخوف به نام اوتلند حکمرانی میکند. او برای جاویدان ماندن باید به جهانهای دیگر سفر کند و از ارواح بیگناهان تغذیه کند. هدف دیگرش از سفر به جهانهای موازی البته اضافه کردن آن جهانها به دنیای خودش است. زندگی یا مرگ ساکنان جهانهای مذبور کمترین اهیمیتی برای شائوکان ندارد و ارتشهایش تا به حال جهانهای بیشماری را تصرف کردهاند.
تا این که گذارش به زمین میخورد و همانطور که میدانیم با قهرمانان زمین درگیر میشود. در میدان نبرد شائوکان با وجود جثهی عظیمش به سرعت جابهجا میشود و دیالوگهایی میگوید که حواس آدم را پرت میکند و یک سری ادا از خودش در میآورد که شما فکر میکنید خب الان بروم و یک لگد بزنم و… قضیه به سرعت برعکس میشود و زیر پوزی میخورید. شائوکان خیلی راحت با دو تا سه حرکت حریفش را نابود میکند و با توجه به هیکلش ضربههای عادی رویش تأثیر چندانی ندارند. استراتژیست است و باهوش است و در ضمن میتواند با دست خالی آدم را از وسط نصف کند.
برای همین خیلی راحت است که در برابر شائوکان بارها و بارها شکست بخورید. تنها یک حرکت اشتباه به معنی مرگ خواهد بود. همین موضوع به شائوکان در ذهن بسیاری از ما جایگاه ویژهای دادهاست. شاید چون مورتال کامبت خاصیت روایی و داستانی چندانی ندارد و داستانش هم خیلی پیچیده نیست. یک آقای گنده آمده سیارهی شما را نابود کند. شما میخواهید سیاره را نجات دهید. پایان(بله بله یک داستان بسیار طولانی لابد پشت هر شخصیت هست ولی دانستن این که این پدر آن است و مثلاً آن خانم مودرازه مادرزن آن آقا عینک ریبنیه است که تأثیری در نتیجهی نهایی بازی ندارد). اما وجود شائوکان در بازی و مهارتی که در مقابلش باید به خرج بدهید یک جور مناسک بلوغ است. شاید برای خیلی از ما دیگر شکست دادن شائوکان مشکل نباشد. ولی شائوکان ضدقهرمان جاودان دههی نود است.
Albert Wesker – Resident Evil
آلبرت وسکر یک ضدقهرمان کلاسیک است. دودرهباز و کلک و از پشتخنجر بزن. وسکر سالهای متمادی را صرف تجهیز نقشهی عجیب و غریبش میکند. نقشهای که به نظر دیوانهوار میآید و شاید نشان دهد که وسکر جدای از این که به شدت باهوش است، روانی هم هست.
او اعضای تیم مخصوصش استارز را به محلی که ویروس تی پخش شده میآورد تا قدرت سلاح بیولوژیکالش را امتحان کند و اعمال مشابهی در جای جای دنیا انجام میدهد. او برای تحقیق میدانی حتا حاضر است تمامی یک شهر را قربانی کند.
با پیشرفت سری رزیدنت ایول، وسکر هم مدام تغییر میکند. او دست آخر به قدرتهای شگفتانگیز و فراانسانی میرسد و تلاش میکند تمام جهان را به سلاحهای بیولوژیکیاش آلوده کند و موجودات زنده را به هیولا تبدیل کند. به نظر وسکر این تنها راه نجات است و باعث میشود حیات به عرصهی بالاتری برسد. مهمترین خاصیت وسکر به عنوان ضدقهرمان، تکرار شدنش است. او در داستانهای رزیدنت ایول حضوری فعال دارد و در ضمن شخصیتش به قدری رازآمیز هست که بازیکن را به داستان پشتپرده علاقمند کند.
Arthas – Warcraft
بلیزارد سابقهی درخشانی در آفرینش آدم بدهای خوب دارد. از گولدان و نرزول گرفته تا سارگراس و ایلیدان(البته ما در سفید معتقدیم با توجه به تعداد دفعاتی که ایلیدان جهان را نجات داده در واقع قهرمانیست که به خوبی درک نشده). همهی این ماجرا به تیم نویسندگان قدرتمند مجموعه بازیهای وارکرفت مربوط میشود. کریس متزن خالق داستان وارکرفت معتقد است که بازی بدون داستان یک پوستهی خالی است و صرفاً یک سری مکانیسم تکرار شونده دارد. به واقع آنچه به این مکانیسمهای رباتیک و تکراری جان میدهد داستان قدرتمند است.
و داستان آرتاس بدون شک یکی از تراژیکترین و قدرتمندترین داستانهای مجموعهی وارکرفت است. به خصوص که آرتاس نقشش در جهان بازی را به صورت قهرمان اصلی شروع میکند. ولی در نهایت به نفرین فراستمورن دچار میشود و همان سرزمینی که برای حفظش جنگیده بود را قربانی میکند.
آرتاس را باید به خاطر قدرت عظیمش و به خاطر این که خیلی زود خودش را از چنگال دردلردها و اهریمنهای دیگر بیرون میکشد ستایش کرد. او نه تنها به نقشههای کیلجیدن و آرکیماند پشت میکند که به دشمنی جدی برای اهریمنها و مأمورینشان همچون ایلیدان تبدیل میشود.
آرتاس در نهایت در مجموعهی ورلد آو وارکرفت هم بازمیگردد و همچنان در کنار ایلیدان محبوبترین شخصیت سرزمین ازوراث است.
Kefka Pallazzo – Final Fantasy
احتمالاً با شنیدن اسم فاینال فانتزی ذهن ۹۰٪ آدمها به سمت سفیروث میرود. ما هم معتقدیم که سفیروث یک شخصیت منفی کلاسیک و بسیار دوستداشتنی است که در طور مجموعهی فاینال فانتزی جایگاه ویژهای داشته است. ولی کفکا پالاتزو نمایش خباثتی عمیق است که گوی سبقت را از سفیروث میرباید. حداقل در شمارهی ۶.
به قول معروف بعضیها دوست دارند جهان را در محاصرهی شعلهها ببینند چون در لحظه سردشان شده. کفکا یکی از این آدمهاست. کفکا پالاتزو اعمال خبیثانهی بسیاری انجام داده. او دهکدهای را آتش میزند صرفاً برای این که صدای نالهی قربانیان را بشنود و لذت ببرد. با نسلکشی نژاد اسپرها را از میان میبرد. او یک جهان را نابود میکند و در میان بازماندگان خودش را به عنوان خدا معرفی میکند. او شباهت غریبی به آرکیتایپ هرج و مرج به صرف هرج و مرج دارد. شبیه جوکر در بتمن او هم سعی دارد جهان را از زاویهی دیگری ببیند و معتقد است آدمها به چیزهای بیارزشی همچون خاطرات چنگ میزنند و سعی میکنند توی حریمهای امن خودشان باقی بمانند.
مالیخولیای کالیگولا طوری پالاتزو در کنار منطق جوکریاش او را به شخصیتی ماندگار تبدیل کرده که ممکن نیست با او مواجه شوید و فراموشش کنید.
Bowser – Super Mario Bros
وقتی بحث شخصیت منفی یه به قولی ویلن بازیهای کامپیوتری میشود یکی از اولین شخصیتهایی که به ذهن هرکسی میآید باوزر است. شاید به این خاطر که همهی ما در برههای از زندگیمان ماریو بازی کردهایم و باوزر را به عنوان شخصیت منفی در ذهن داریم.
براساس داستان بازی باوزر از جادوی سیاه استفاده میکند که مردم سرزمین قارچها را به آجرهای معلق و گیاهان گوشتخوار پیرانایی تبدیل کند. در واقع وقتی داریم آجرهای معلق را خراب میکنیم داریم اهالی بیچارهی سرزمین قارچها را قتل عام میکنیم. شاید بشود گفت ماریو هم خیلی شخصیت مثبتی نیست؟
باوزر به خاطر حس نوستالژیک قدرتمندی که در بیشتر ما ایجاد میکند و این حقیقت که بلافاصله توسط اکثر آدمها شناخته میشود، یکی از مهمترین شخصیت منفیهای تاریخ بازیهای کامپیوتری است.
GLaDOS – Portal
نکتهی اخلاقی حدود ۹۹ درصد همهی داستانهایی که یک جورهایی به هوش مصنوعی ربط دارند این است که هوشمصنوعیای که به توانایی استقلال فکری برسد قطعاً یک جایی از قضیه قصد میکند که شخصیت اصلی داستان را بکشد. از اسکاینت شروع کنید تا گلادوس بازی پرتال. همگی به ترتیبی تشخیص میدهند موجودات زنده خیلی بد هستند و باید نابود شوند.
یک جورهایی این برخورد کلیشهای شده و آنقدری تکرار شده که ارزش روایی خاصی ندارد. ولی گلادوس البته یک فرق مهم با بیشتر هوشهای مصنوعی قاتل دارد. او بانمک است. یعنی درست است که قصد دارد پدرتان را دربیاورد ولی لااقل با خندهای برلب دار فانی را وداع میگویید.
داشتن فلسفهی جذاب ولو تک خطی و شوخ مزاجی یکی از مهمترین خواص یک شخصیت منفی خوب است. خیلی وقتها تقابل میان ویلن و قهرمان در این است که ویلن به شدت پیچیده است و تصویر بزرگتر را میبیند ولی قهرمان به خاطر اصولگرایی و منطق اخلاقیاش نمیتواند به ویلن اجازه دهد بیش از حد لیبرال باشد. حتا شاید بشود گفت یکی از عوامل پیشبرد بشریت همین ویلنهایی هستند که با نمک هستند و فلسفههای جذاب دارند. ولی مطمئن باشید گلادوس از این قاعده مستثناست و به محضی که بتواند تمام سیاره را منفجر میکند.
Illusive Man – Mass Effect
یکی از شخصیتهای به یاد ماندنی مجموعهی مس افکت با صداپیشگی به یادماندنی مارتین شین. ایلوسیو من یکی از بهترین ویلنهای تاریخ بازیهای کامپیوتری است. او همه چیز دارد. نقشههای پنهان. قدرت نظامی عظیم. هوش بالا. ولی یکی از مهمترین عناصر شخصیتیاش نژادپرستی عمیقش است. او معتقد است هیچ نژادی جز انسان اجازهی زندگی کردن در کهکشان را ندارد و در همین راستا به هر دری میزند که تفوق بشریت بر جهان را تثبیت کند.
معتقد است با انسانها به هیچوجه عادلانه برخورد نشده و انسانها باید جایگاه بسیار بسیار بالاتری در حکومت امور در دست دست داشته باشند. برای همین او سازمانی مخفی به نام سربروس را راهاندازی میکند که به تدریج بتواند با همکاری افرادی همتون شپارد موقعیت سیاسی و نظامی انسانها را بهتر کند.
به خاطر داستان تغییرپذیر مجموعهی مس افکت سرنوشت نهایی ایلوسیو من تا حد زیادی در دستان خود شماست. هرچند ایمان قلبی او به برتری انسانها باعث میشود او دست به اعمالی بزند که خیلی وقتها قابل بخشش نیست ولی شاید طرز تفکر او به مذاق بسیاری خوش بیاید.
Dr Eggman – Sonic the Hedgehog
دکتر اگمن هم یکی از اولین شخصیتهای منفی مهم برای بسیاری از بازیبازهای دنیاست. مخصوصاً برای کسانی که بازی را با کنسول سگا و مسکات اصلی سگا یعنی سونیک جوجهتیغی شروع کردند.
دکتر اگمن یکی از شرورترین موجودات جهان سونیک است. دکتر ایوو اگمن روباتنیک دانشمندی دیوانه است. آی کیواش ۳۰۰ است و علاقهی شدیدش به رباتها او باعث شده زمان زیادی را صرف طراحی و ساخت رباتهای مختلفی بکند که خیلیهاشان را در طول بازیهای سونیک میبینیم. او قصد دارد پادشاهی اگمن را راهاندازی کند. البته اگر سونیک بگذارد. او معتقد است میتواند آرمانشهری جاویدان خلق کند و تمام تلاشش را هم میکند که این آرمانشهر را بنا کند. ولی تا امروز موفق نشده و سونیک همیشه او را شکست داده است.
با وجود دشمنی عمیقی که بین دکتر اگمن و سونیک وجود دارد، دکتر اگمن سونیک را به خاطر پیگیر بودنش میستاید. جالب است بدانید در تمامی بازیهای دو بعدی سونیک، اگمن شخصیت اصلی منفی است ولی در بازیهای سهبعدی جدید سونیک، اگمن شخصیت فرعی است و بعضی وقتها حتا با سونیک و دوستانش همکاری میکند که شخصیت منفی اصلی بازی را شکست بدهند.
اما اگمن با آن بدن تخممرغی و ژاکت زرد-قرمز و عینک سیاه گندهاش و رباتهای گندهاش یکی از جاویدانترین تصاویر شخصیتهای منفی در ذهن طرفداران بازیهای سگا و نینتندو است.
Nemesis-type Boss
شمارهی دو به تایپ خاصی از ویلنها اختصاص دارد و نه فقط یک فرد خاص. ویلنهایی که با ارادهای مثالزدنی دنبالتان میکنند و تا دستشان به شما برسد چنان دمار از روزگارتان در میآورند که آرزوی مرگ کنید. و البته مرگ به سراغتان هم میآید.
این شخصیتهای منفی شاید حرف زیادی برای گفتن نداشته باشند و شاید شخصیتهای بیخودی به نظر برسند که فقط شما را دنبال میکنند. ولی در طول بازی به خاطر همین دنبالهبازیها با آنها رابطهی عشق-نفرت جالبی برقرار خواهید کرد. کم کم حتا به قدری به خود مطمئن میشوید که شاید شکستشان هم دادید. البته… بجز پیرامید هد. سعی کنید همیشه از دست پیرامید هد فرار کنید.
ذهنیت اصلی این است که شخصیتهای منفی یک سری ایدهی پیچیده دارند و به خاطر دیالوگهای پینگپونگی با شخصیت اصلی است که در ذهن شما میمانند. ولی به نظرم تعقیب و گریز توأم با وحشت گیرافتادن خیلی بیشتر در ذهن آدم میماند. شاید حتا به خوابهایمان هم راه پیدا کند. در مورد نمسیس که قطعاً همینطور است.
Kombayn Nikoladze – Splinter Cell
سال ۲۰۰۴ است و رئیس جمهور گرجستان ترور شده است. این موضوع فرصت را برای بیلیونر گرجی، نیکولاتز فراهم میکند که از طریق کودتا قدرت را در گرجستان به دست بیاورد.
سم فیشر مجبور میشود در طی حکومت نیکولاتز به گرجستان برود به دنبال جسد دو مأمور سآیای که مشخص میشود توسط پلیس مخفی گرجستان کشته شدهاند. طی ماجراهای بسیار سم در گرجستان نهایتاً مشخص میشود که باید نیکلاتز را کشت. اما همین اودیسهای که سم باید طی کند تا به کشتن نیکولاتز برسد به قدری جذاب و زیبا طراحی شده که آدم را مدهوش میکند.
نیکلاتز را هرگز از نزدیک نمیبینید. شما باید مدام در موردش اطلاعات جمع کنید و سعی کنید به خصوصیترین مکالماتش گوش بدهید. به هر ترتیبی شده ذره ذره اطلاعات حیاتی را جمع کنید تا بالاخره شاید بتوانید بفهمید نقشهاش چیست و در نهایت بتوانید ترورش کنید قبل از این که جنگی هستهای راه بیندازد و تمامی زمین را نابود کند. ویلن پنهانی که تنها در آخر بازی از وجود شما مطلع میشود و این رویارویی به قدری پرشور است که بسیاری معتقدند اسپلینتر سل هرگز نتوانسته به اوج بازی اول برگردد و هرگز نتوانسته شخصیت منفی قدرتمندی به خوبی نیکولاتز ایجاد کند.
نیکولاتز در دستهی شخصیتهای منفی مثل زاکاری کاماستاک بایوشاک و جان هنری ایدن در بازی فال اوت ۳ و دکتر والاس برین در هاف لایف ۲ قرار میگیرد. شخصیتهای قدرتمند و قهاری که تسلط کاملی بر جهان بازی دارند. خیلی وقتها بازی در حالتی شروع میشود که این شخصیتها حکومتی توتالیتر را تشکیل دادهاند و حالا قهرمان باید سعی کند جهان را از شرشان نجات دهد.
همانطور که گفته شد این حقیقت که هرگز بجز در یک صحنه نیکولاتز را از نزدیک نمیبینیم باعث میشود این شخصیت منفی تأثیری چندین برابر داشته باشد. یک جورهایی سایهبهسایهی او رفتن نیکلاتز را به یکی از به یاد ماندنیترین شخصیتهای منفی تاریخ بازیهای کامپیوتری تبدیل میکند.
نظر شما چیست؟ آیا با این لیست موافقید؟ به نظر شما کدام شرورهای بازیهای رایانهای اهمیت بیشتری دارند؟ با ما در میان بگذارید.
-
شرورهای خوبی بودند!
جای بعضی از دوستان در لیست خالی است البته.-
صد درصد :)) به نظرم هیچ لیست ده تایی کامل نیست. ولی این ده تا به نظرم مهم بودن.
-
-
چه شرورهای خوبی. من نمی دونم چرا به شخصه، به سمت آدم های شرور و خبیث جذب می شم!
-
مقاله خوبی بود .. منها انتخابا خیلی درست و منصفانه نبود .. چطور میشه جوکر رو از لیست villain ها حذف کرد .. یا حتی فلمث یا آرچ دیمن از سری دراگون ایج ..
هنوز نمیتونم قبول کنم تو لیست 10 شرور بزرگ تاریخ اسم جوکر نیست , کسی که قانون شکنی رو برای نفس قانون شکنی و جرم انجام میده نه برای قدرت , پول , هوس و….کسی که بزرگترین برنامه اش بالا بردن کلاس یا سط انجام جرم و جنایته .. یعنی اگه میخوای خلافکار باشی , باید بهتر از بقیه آدما باشی , با همین جمله معروفش :”دنیای ما به مجرمای با کلاس تری نیاز داره” .. شخصیت پردازی این کاراکتر به نظر من بهترین شرور بازی های تاریخه ..
تو این لیست شاو کان هست , ایلوسیو من هست , منتها جوکر نیست ..
در کل خوبه که همچین مطالبی میزارین .. منتها این لیست به نظر من باگ زیاد داره ..
در هر صورت مطلب جالبی بود
خسته نباشید-
هیچ لیستی کامل نیست و تصور یک لیست کامل کمی غیر منصفانست. غیر از این گفتم در مقدمه که فقط ویلنهایی رو بحث میکنیم که در بازیهای کامپیوتری و به صورت اوریجینال به وجود اومده باشند و نه اقتباسی. جوکر (اگر نمیدونید) اولین بار در سری کمیکهای بتمن به وجود میاد نه در بازی بتمن…
-
-
خوب نمی توان به شما جوانها خرده گرفت. شما آنقدر محو اکشن و گرافیک بازی های جدید شده اید که برترین شخصیت منفی دنیای بازیها را فراموش کردید. در روزگار ما که بازیها داستان محور بود، یکی از زیباترین بازیها در قالب داستانی پا به عرصه وجود گذاشت که هنوز که هنوزه بعد از 20 سال یادآوریش لبخند به لبانم می آورد. این بازی ماجراهای راز جزیره میمون یا همان Monkey Island است. شخصیت منفی این داستان کاپیتان LeChuck دزد دریایی نامیرایی است که همیشه کلک خبیثی برای تو توی آستین دارد. و با چندتا بالا و پایین پریدن و شلیک نمی توانی آن را رد کنی. باید کلی با داستان کلنجار بروی و در تمام لحظات آن حضور LeChuck را حس کنی. هر چند با ظهور LeChuck روی صفحه بازی میدانی که کشته نخواهی شد، اما ترس چند هفته عرق ریختن و فسفر سوزاندن جدید همیشه جلوی رویت هست.
-
والا دهقان جان یه سری از این بازیها برای دههی نود هستن 🙂
-
-
جوکر کجاست ؟ دقیقا کجاست ؟
زئوس کجاست ؟ دقیقا کجاست ؟
واس کجاست ؟ دقیقا کجاست ؟
😑😑😑-
واس رو خوب اومدی البته تو فارکرای 3 داستانش یکم مبهمه آخه چون سیترا هم خواهر واسه اگه به دیالوگا دقت کرده باشی.و اینکه هی یا یه چیزی به خورد جیسون میدن یا رو صورتش فوت میکنن و اونجایی که بعد از کشتن واس دوباره چشماشو باز میکنه پس کلا خانوادتا شرورا.
-
-
Ocelot کوش؟!
Big Boss کوش؟!
Comstock کوش؟! -
دکتر نئو کورتکس در سری کرش و واس مونتنگرو فارکرای 3 هم ویلن های جالبی هستن 🙂
-
ماکاروف کجاست؟
-
همون اسم
-
بسیار عالی بود ممنون
آلبرت وسکر بهترین شرور است و تکرار نشدنی حیف شد که کریس اونو کشت -
جدا جای واس مونتنگرو(فارکرای) جنووا(AC) و کامستوک(بیوشوک) خالیه
-
جای ورجیل شخصیت devil may cry خالیه
-
شخصیت های راکستار کو؟؟؟؟؟؟
-
شرور فقط البرت وسکر
-
از همشون خوشم نیومد به غیر از شائو کان