چرا نباید فریب مظلومنمایی تردمیل را خورد؟
ایدهی کیوبیت مثل برق و باد در سراسر امپراطوری بریتانیا و در آمریکا گستردهشد؛ مثل ویروسی هوابُرد و هنوز یک دهه از آفرینش آن نگذشته، بیشتر از 50 زندان انگلیسی و همین تعداد در آمریکا از تردمیل استفاده میکردند. عجیب در این امر آن که زندانبانان برای ازکارافتادگی و صدماتی که کار طاقتفرسا و غذای ناچیز به همراه میآورد، تره هم خرد نمیکردند.
در سال 1824 (بخوانید هزار و هشتصد و بیست و چهار) زندانبان نیویورکی، جیمز هاردی (James Hardie) تلاش کرد با فرونشاندن خشم زندانیانش، آبروی تردمیل را بخرد. او نوشتهاست که: «یکنواختیِ -نه شدت- تردمیل است که وحشت آن را میآفریند».
یک جور پایکوبیِ بیوقفه- و نه در معنای کناییِ آن- و مساحت محدود و یکنواختی که هرچقدر هم سریع، تو را به هیچ مقصدی نمیرساند و بدتر از همه آن که هر دقیقهاش انگاری ساعتها میگذرد- مثل انتظار برای معشوقی وقتناشناس- مجموعاً تو را به این فکر میاندازند که «چه مرضی است که دارم خودم را شکنجه میدهم؟»
من بابِ زمان، هیچ بعید نیست که سفینهای فضایی خودش را به شکل یک «تردمیل»ِ خوشگل درآورده، به مجردی که سوارش میشوی تو را از زمین و اخلاقِ گذرِ زمانش به سیاهای دیگر سوق دهد و آنجا مدتها راه براندت و بازگرداند تا ببینی که روی زمین، ساعتهای پیادهرویِ فضاییِ تو، تنها چند دقیقهی ناقابل گذشتهاست.
اسم این ابزار را بایستی در کنارِ چهارمیخ و سنگ شکنجه آورد و آن را به جان محکومان و جانیانِ صرف انداخت و این دقیقا همان کاری است که میکنند یا لااقل، میکردند.
در قرن نوزدهم، تردمیل اختصاصاً و تا حدی مغرضانه برای مجازات زندانیان انگلیسی نازل شد و این، دقیقاً زمانی بود که سیستمِ زندانها در انگلستان وضعیت ناگواری داشت. مجازاتهای متداول یکی اعدام و دیگری تبعید بود و زندانیان با ساعاتِ طولانیِ پیادهروی فضایی- آن هم تکنفره- در سلولهای کثیفشان، دست و پنجه نرم میکردند و دست و پنجهشان هم کثیف میشد.
این شد که جنبشهای اجتماعی به رهبری گروههای مذهبی، اقلیتِ بشردوست و افراد مشهوری مثل چارلز دیکنز – انتظار دیگری که نداشتید؟- به راه افتاد تا برای زندانیان آستین بالا بزند و به اوضاع وخیمشان بهبود بخشد. نتیجه این که تغییر اساسی در سیستم زندانها پدیدآمد و شیوههای جدید بازتوانی از جمله تردمیل معرفی شد. همان ابزار بیرحمی که در سال 1818، مهندس انگلیسی، سر ویلیام کیوبیت (Sir William Cubitt) ابداعشکرد و اما طرز کارش:
تردمیلِ کیوبیت، چرخ بزرگی با 24 پره برای قدمگذاشتن بود و وقتی زندانیانِ خودشیرین کمی آنطرفتر تندتند استوانه را میچرخاندند، باقی بالاجبار همرنگ جماعت شده و یا باید خطر سقوط را به جان میخریدند. همانطور که لجبازی با تردمیلهای امروزی هم چنین عاقبتی در بر دارد. نیروی راهرفتنِ زندانیان از چرخ و چرخدندهها میگذشت و صرف پمپکردن آب میشد یا خاکشیرکردنِ دانهها- یی که خود زندانیان رنگش را نمیدیدند- و یا آسیابها را میچرخاند و در عوض، آلت شکنجهمان اسمش را پیدا میکرد: treadmill به افتخار آسیاب (mill)هایی که به لطفش، رونق میگرفتند.
متولیّان، به علاوهی باقی کسانی که نگرانِ افتادن از روی تردمیل نبودند، فکر میکردند که برای اصلاح قانونشکنان چه راهی بهتر از این؟ حالا که رونق آسیابها هم اقتصاد درب و داغانِ آنموقع بریتانیا را به کلی اصلاح میکرد، همه اصلاح و همه راضی مینمودند، مگر زندانیان.
تخمین زدهاند که به طور میانگین هر زندانی حداقل شش ساعت در روز را به عمل عذاب کشیدن بر روی چرخ مشغول بود که اگر هر بیست و چهار قدم یک بار به نقطهی شروع باز نمیگشت، میتوانست به 1524 متر (بخوانید یک و نیم کیلومتر) تا 4267 متر (بخوانید بیشتر از چهار کیلومتر) جلوتر، بالاتر یا حتی پایینتر و عقبتر برسد. چهار کیلومتر یعنی تقریباً تا میانهی قلهی اورست. فکر کن، صرفنظر از تعطیلات، هفتهای یک فتح کاملِ اورست، برگشتن- انگار چیزی جا گذاشتهباشی- و دوباره صعود تا نیمهی راه و همه با شکمی تقریباً خالی.
ایدهی کیوبیت مثل برق و باد در سراسر امپراطوری بریتانیا و در آمریکا گستردهشد؛ مثل ویروسی هوابُرد و هنوز یک دهه از آفرینش آن نگذشته، بیشتر از 50 زندان انگلیسی و همین تعداد در آمریکا از تردمیل استفاده میکردند. عجیب در این امر آن که زندانبانان برای ازکارافتادگی و صدماتی که کار طاقتفرسا و غذای ناچیز به همراه میآورد، تره هم خرد نمیکردند.
در سال 1824 (بخوانید هزار و هشتصد و بیست و چهار) زندانبان نیویورکی، جیمز هاردی (James Hardie) تلاش کرد با فرونشاندن خشم زندانیانش، آبروی تردمیل را بخرد. او نوشتهاست که: «یکنواختیِ -نه شدت- تردمیل است که وحشت آن را میآفریند».
خیلیها هنوز با این حرف موافقاند. ضمناً تردمیل تا پایان قرن نوزدهم در انگلستان ماند، تا وقتی که به خاطر بیرحمی زیاد از حد مطابق با قانون «عمل زندانها» (1898) کنارگذاشتهشد. اما، البته که این موجود نفرتانگیز، برای گرفتن انتقامش بازگشت، با این تفاوت که این بار غیرمظنونین را هدفگرفتهبود.
در سال 1911 (بخوانید هزار و نهصد و یازده) امتیاز تردمیل در ایالات متحده ثبت شد و تا سال 1952 هم نسل نخست تردمیلهای امروزی به وجود آمد و آن وقتی که تقاضا و محبوبیت سریعش دامنگیر ایالات متحده گردید، یعنی در دههی 1970، تردمیل دوباره خودی نشانداد؛ چرا که برای تناسب اندامِ هوازی و خلاصشدن از شرّ کیلوهای اضافی که ترازو نشان میدهد، اگر انصاف داشتهباشیم و اگر هم نداشتهباشیم، خوبراهی است و یکی از مصادیق «خوبراهی» بودن آن است که استفاده از تردمیل مثل آبخوردن میماند؛ جز اینکه، خب… جز اینکه آبش ذرات معلق دارد. به هر ترتیب، چه بخواهیم، چه نخواهیم این وسیله محبوبیتش را تا امروز حفظ کردهاست.
پس دفعهی بعدی که داوطلبانه در مسلخ این شیطان که روزگاری مجازات دهشتناک و نامتعارفی بودهاست، قرار گرفتید، خدا را شکر کنید که خودتان زمان رهایی از آن را تعیین میکنید. با این حال، پیشنهاد ما این است که اساساً هروقت خودش یا شما را بزرگتر و واضحتر از اشیای پیرامون نشان داد و خواست دعوتتان کند تا به سراغش بروید، شما محلش نگذارید.
-
خیلی خوووب بود! مرسییی