تصویر لحظه اعدام استاد زبان فارسی دانشگاه دهلی با توپ به دست نقاش روسی

9
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

از اختراع باروت چندی نگذشته بود که بالأخره به ذهن یک نفر رسید که محکومین را با توپ اعدام کنند. این روش دردناک از قصاوتی عمیق خبر می‌دهد.

اعدام مولانا محمد باقر، استاد زبان فارسی در دانشگاه دهلی و روزنامه‌نگار دوران شورش هندیان در برابر حکومت بریتانیا در سال ۱۸۵۷ اتفاق افتاده است. تصویری که واسیلی واسلیویچ ورشچاگین از اعدام او نقاشی می‌کند کاملاً خیالی است و در ضمن سه دهه بعد از این اتفاق نقاشی شده است. اما او کیست و چرا باید به چنین شکل فجیعی کشته شود؟

صرفاً یک روزنامه‌نگار که سعی می‌کند مردم دهلی را دربرابر بریتانیایی‌ها متحد نگه دارد و علیه تفرقه‌افکنی بین هندوها و مسلمانان در روزنامه‌اش می‌نویسد.

روزنامه‌ای که مولوی محمد در سال ۱۸۳۶ شروع به چاپش می‌کند اولین روزنامه به زبان اردو است که در دهلی به چاپ می‌رسد. مولوی محمد خود به زبان‌های اردو، عربی، فارسی و انگلیسی مسلط است. ولی تصمیم می‌گیرد روزنامه را به اردو به چاپ برساند. تا پیش از این همه‌ی روزنامه‌های دهلی به زبان فارسی منتشر می‌شدند.

او یکی از اولین افرادیست که با سقوط دهلی دستگیر می‌شود و بدون محاکمه به دستور سرگرد ویلیام استفن رایکس هادسن محکوم به اعدام با توپ می‌شود.

مولوی محمد باقر

سه دهه بعد از مرگش وقتی واسیلی ورشچاگین نقاشی معروفش «سرکوب شورش هندوستانی‌ها به دست بریتانیایی‌ها» به تصویر می‌کشد، مولوی محمد باقر را در پیش‌صحنه تصویر می‌کند.

واسیلی ورشچاگین نقاشی ضد جنگ بود که تصاویری که از جنگ‌های مختلف می‌کشید نقش مهمی در جهت‌دهی افکار عمومی داشت. نقاشی‌های او از نبرد کریمه که در روزنامه‌های اروپایی به چاپ می‌رسند یکی از اولین جاهاییست که افکار عمومی با واقعیت جنگ روبه‌رو می‌شوند. جنبش صلح‌گرای اروپا نقاشی معروف او از تپه‌های جمجمه مربوط به هجوم ناپلئون به روسیه را برای برانگیختن احساسات ضد جنگ استفاده می‌کردند.

ورشچاگین در نهایت در ۱۹۰۴ و درحالی که سعی می‌کرد توجه جهان را به جنگ میان روسیه و ژاپن جلب کند بر روی عرشه‌ی کشتی روسی کشته شد.


متأخرترین مورد اعدام با توپ به دهه‌ی ۱۹۳۰ منطقه‌ی راج در افغانستان باز می‌گردد. روایت جورج کارتر استنت (مستشرق) شرح دقیق و بعضاً دهشتناکی از این واقعه است:

اندکی مانده به غروب آفتاب، اسب‌ها عراده‌های توپ را به بیرون کشیدند. بعد سه زندانی را به میدان اعدام آوردند. متعاقباً سه زندانی را با طناب بستند به لوله‌ی توپ بدین ترتیب که طناب را دور چرخ‌های توپ محکم گره زدند و سر دیگرش را به دور دست‌های مجرمین محکم‌تر کردند و بعد بردند و گره زدند به چرخ دیگر توپ. اینطور بدن مجرمین را ثابت نگه داشتند. محکومین به اعدام همینطور با صدایی که اوج می‌گرفت مشغول گریستن بودند و ناله می‌کردند که لا اله الا الله و محمد رسول‌الله. تا این که محکوم وسطی را به حکم شاه آمدند باز کردند. محکوم وسطی که از میدان دور شد دو توپ دیگر را شلیک کردند.

شدت دود حاصل از انفجار چنان شدید بود که چشم چشم را نمی‌دید. یک دست و تیغه‌ی شانه به سمت آسمان به پرواز در آمد و لااقل صد متر آن‌ورتر سقوط کرد. نیمی از بدن و دست دیگر را آن سوی میدان پیدا کردند که لت و پار شده بود. انفجار بارانی از خون و تکه گوشت به راه انداخته بود که بر سر و صورت آدم‌ها می‌بارید. به لوله‌ی توپ که نظر کردم، سر را دیدم که انگار با تیغ جراحی به دقت قطعش کرده بودند و کسی گرفته بودش و دقیق بین دو چرخ توپ گذاشته بودش. دو سمتش پاهای محکوم، رها از بدن دراز به دراز افتاده بود. نیمی از روده‌ها به دور یکی از پاها گره خورده بود.

جالب اینجاست که به گزارش نویسنده بریتانیایی قرن نوزدهمی که این حکایت را نقل کرده، مسلمان‌ها و مسیحی‌ها به خاطر نفرتی که از نجاست و بدن تکه تکه شده دارند نباید از چنین مدل اعدامی لذت ببرند. به خصوص که مراسم تطهیر و آب‌کشی بعد از آن ساعت‌ها به طول می‌انجامیده است. به قول همین نویسنده‌ی گمنام:

«اصلاً از کدام جنتلمن واقعی برمی‌آید که حتا شنیع‌ترین اعمال را بدین ترتیب مجازات کند؟ تنها توصیف چنین ماجرایی کافیست که هر انسان متمدنی از آن حذر کند. و آن عده از آقایان و خانم‌های هم‌خون ما که چنین می‌کنند، به جایگاه بربریت و وحشی‌گری هندی‌ها هبوط کرده اند.»


اعدام با توپ

اعدام با توپ در شیراز

استنت اینطور می‌نویسد که اعدام با توپ در ممالک بسیار و در ازمنه‌ی متفاوتی مرسوم بوده است. از جمله در امپراطوری مغول در قرن شانزدهم استفاده می‌شده است. پرتغالی‌ها هم به عنوان یکی از مهم‌ترین امپراطوری‌های نظامی جهان در دوران استثمار، از این روش اعدام در قرن شانزدهم و به خصوص در کلنی‌هایشان از سیلان(سری‌لانکا) تا موزامبیک و برزیل استفاده می‌کرده اند و این روش را به کشورهای دیگر هم صادر کرده اند.

اعدام با تفنگ و توپ تا همین قرن بیستم هم در خیلی از کشورهای دنیا ادامه داشته است. کارتر در کتابش شرحی دقیق‌تر از مراحل اعدام بدین ترتیب می‌دهد:

مجرم معمولاً از ناحیه‌ی بالایی کمر و زیر گردن با طناب به توپ یا تفنگ سر پهن بسته می‌شود به ترتیبی که لوله‌ی تفنگ دقیقاً هم راستای ستون فقرات قرار می‌گیرد. وقتی تفنگ یا توپ را آتش می‌کنند، بر اثر شدت انفجار و نیروی عکس‌العملی که ایجاد می‌شود، سر از گردن جدا شده و مستقیم به سمت بالا به پرواز در می‌آید و گاه تا پنجاه فوت(۱۵ متر) به پیش می‌رود. دست‌ها به طرفین پرتاب می‌شوند و با شیب ملایمی تا صد یارد(۹۰ متر) آن سوتر می‌افتند. پاها زیر لوله‌ی توپ ول می‌شود و بدن به مهی سرخ بدل می‌شود و حتا ذره‌ای از آن برجای نمی‌ماند. در یک مورد سر محکوم ناقص از تنش جدا شده بود و چنان به نظر می‌رسید که انگار دارد از پشت دنبال پاهایش می‌گردد.

طبق گزارشات تاریخی همیشه هم همه چیز بر وفق مراد جلاد پیش نمی‌رود. در چنین مراسم‌هایی برای جلوگیری از آسیب به چیزی جز محکوم، از گلوله‌ی مشقی استفاده می‌کرده‌اند و فرد محکوم به اعدام بر اثر نیروی انفجار و احتراق درون توپ منفجر می‌شده است. مثلاً در هندوستان احکام دولتی به روشنی ذکر می‌کنند که نباید برای اعدام با توپ از گلوله‌ی واقعی استفاده کرد. منتها در یک مورد اعدام در فیروزپور به جای گلوله‌ی مشقی از گلوله‌ی خوشه‌ای یا به قولی انگوری استفاده می‌شود که به واقع مجموعه‌ای از گلوله‌های ریزتر است که در گذشته از این مدل گلوله‌ها به عنوان مهمات ضد نفر در میدان جنگ استفاده می‌کرده اند.

تهران

اعدام با توپ در دوران قاجار

مأمور حکم اعدام بر اثر اشتیاق بیش از حد برای اعدام محکوم متوجه اشتباهش نشده توپ را شلیک می‌کند. شلیک توپ به سمت جمعیت باعث کشته شدن بخشی از تماشاچیان که برای دیدن مراسم اعدام آمده بودند می‌شود. این که دست و پای چند نفر در نهایت در این ماجرا قطع می‌شود مشخص نیست اما حیرت‌انگیز این که بعضی از جلادان به اندازه کافی از توپ دور نمی‌شوند و مورد اصابت قطعات گوشت و استخوان معدوم قرار می‌گیرند. در همین حین گزارشات شاهدان عینی حاکی از آن است که کلاغ‌ها بر سر قطعات گوشت پخش شده در هوا شیرجه می‌زدند و سگ‌های ولگرد هم از زمین میدان اعدام را برای خوردن دل و روده‌ی معدوم مورد هجوم قرار می‌دهند.

بیشتر بخوانید: کتاب می‌سوزد، خاکسترش می‌ماند

اعدام با توپ بیشتر از هرجای دیگر در هندوستان قرن نوزده رخ داده است. به خصوص در دوران انقلاب سپوی‌ها بر علیه نیروهای بریتانیایی. بریتانیایی‌ها از این روش برای اعدام خائنین بومی استفاده می‌کرده‌اند که با سپوی‌ها همکاری می‌کردند. سپوی‌ها هم همین کار را با اسرای بریتانیایی‌شان انجام می‌دادند. البته جایی ثبت نشده که بریتانیایی‌ها با خائنان بریتانیایی‌شان چنین کاری بکنند.


بخشی از گزارش استنت به مردمش در جزیره‌ی بریتانیا در مورد نوعی مسئولیت اخلاقی است. منظور او آن حقی نیست که از آدمی که کشته‌ایم به گردن ماست. موضوع حق جلاد به گردن جامعه است. او معتقد است ما به عنوان یک جامعه اجازه نداریم به یکی از اعضایمان چنین قدرتی بدهیم چون متعاقباً مسئولیت سقوط اخلاقی و انسانی‌اش به گردن ما خواهد بود.

اجازه نداریم تسلیم نیاز به خون‌ریزی و حس دادخواهی موهومی شویم که با اندکی تفکر تحلیلی بنیانش بر باد خواهد بود. جز این از عدالت به دور است که قدرتی این چنین بر جان انسان‌های دیگر به کسی تفویض شود. فساد فردی به کنار چنین تبعیضی ریشه‌ی همه‌ی بیماری‌های اجتماعی است. نه هیچ یگان و ارگان و گروهی حقی به جان هیچ بشری دارد و نه با کشتن کسی که آدمی را کشته، حقی به جایی برمی‌گردد.

با تصویر کردن اعدام مولوی محمد باقر و همه‌ی آدم‌هایی که به روش‌های دردناک و غیر معمول به دست حاکمان غاصب کشته می‌شوند به نظر می‌رسد اعدام پیش از آن که قدمی در راستای حفظ نظم مصنوعی جامعه باشد عرصه‌ی خودارضایی دیگرآزارانه‌ی آدم‌هاییست که در لذت از کشتن خلاقیتی تاریک و شیطانی دارند. شاید جامعه‌ی بشری همیشه به بز بلاگردانش نیاز دارد و میل به خون‌ریزی به سادگی قابل امحاء نیست. اما شروع آن می‌تواند پایان بخشیدن به ایده‌ی بدوی چشم در برابر چشم باشد.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. امیر

    سلام

    عجب ژانر وحشتی درست کردی فرزین . میشه تو جلسات هفتگی داستان خوانی این رو بخونیم ؟

    البته موضوع ساخته شدن گیوتین انصافا خیلی انسانی تر و متمدنانه تر به نظر میرسید و اصلا ژوزف گیوتین پیشنهاد استفاده از این دستگار رو به جای شمشیر داد چون معمولا جلاد ها نمی تونستن با یک ضربه سر رو از بدن جدا کنن که این باعث عذاب بیشتر محکوم به مرگ میشد . تا جایی که سر جریان هنری هشتم و ازدواج دوباره ش که منجر به ایجاد آین پروتستانی شد و در نهایت هنری هشتم دستور گردن زدن همسر جدیدش رو داد . تنها لطفی که در حقش کرد این بود که کلی پول به یک جلاد بلژیکی داد که مشهور بود می تونه با یک ضربه سر رو جدا کنه !
    ولی اعدام با توپ برای من خیلی جالب بودو جزییاتش رو به این شکل نمی دونستم که ممنونم ازت .

    موفق باشی …

  2. m_roshan

    سلام. مرسی بابت مقاله خیلی چیزا یاد گرفتم. می تونم بگم که خیلی روش چندشیه این اعدام با توپ. هرچند که متن خنده دار نوشته شده بود. 😐
    منتها راستش سر اینکه اعدام لازمه یا نه باهات هم عقیده نیستم آقای سوری. به نظرم اگه این ترس از اعدام نباشه، ترس از خدا/پیغمبر یا مثلا اعتقاد به برابری جان مردم و ارزشمندیش نمی‌تونه آدما رو وادار کنه که دست به جنایت نزنن. اعدام سریع و به موقع -مثلا فردای اثبات جرم- توی جلوگیری از جرم‌هایی مثل قتل خیلی مؤثره.

    1. ...

      انسان نباید به خاطر ترس از کار بد خودداری کنه. وگرنه اون پرهیزکاری ارزشی نداره. انسان سگ پاولف نیست که نیاز به شرطی کردنش باشه. انسان باید به خاطر منطق و اخلاق گرایی از کار بد پرهیز کنه و کار خوب انجام بده چون میدونه این ها باعث پیشرفت و ترقی انسان هستن. کاش کمی در باب اخلاق در فلسفه مطالعه کنید. باید فلسفه بیشتر در میان مردم گسترش پیدا کنه.

    2. طاها

      به نطر من اون چیزی که اهمیت داره،انجام کار نیک و اخلاقیه؛وگرنه متقاعد کردن و پرورش دادن جامعه نسبت به اینکه کار اخلاقی رو انجام بدن و از سر ترس یا بخاطر پاداش نباشه،خیلی وقت خواهد برد؛به همین خاطره که این آموزش باید در حین انجام کار نیک توسط جامعه باشه.یعنی اول باید مردم رو متقاعد کرد کار خوب رو انجام بدن،و بعد کم کم اونها رو به این سمت سوق داد که کار خوب رو بخاطر ترس و پاداش انجام ندن

  3. حامد

    آقای سوری دیگه در مورد فیلم و سریال نمی نویسید؟ منتظریم 🙂

    1. فرزین سوری

      چرا می‌نویسم حامد جان. خیلی زود امیدوارم 🙂

  4. Reza

    سلام
    درسته که با کشتن یک قاتل،حقی به جایی بر نمیگرده.ولی اگه قاتل کشته نشه،بقیه دیگه از آدمکشی ترسی ندارن و حمام خون به راه می‌اندازن.کشتن قاتل صرفا برای این است که دیگران به فکر قتل نیفتن

    1. ارس یزدان‌پناه

      مثل نروژ که مثلا الان دارن تو خون حموم می‌کنن؟ یا فنلاند که کف‌و‌خون می‌مالن به خودشون؟ یا ایسلند که هیچ‌کس زنده نمونده؟ یا سوییس که خون یکدیگر رو می‌میکن؟ … چون اونا نه پتنها اعدام ندارن که بیشتر از ۲۳ سال حبسم حتی ندارن … یعنی اگه بری با بمب سی نفرو بترکونی، ۲۳ سال می‌ندازنت زندان … ولی به نظر نمی رسه «حمام خون» راه افتاده باشه … «حمام خون» اون وقتی راه میفته که همه رو به هر جرمی بگیری بفرستی بالای چوب … اون حمام خونه …

    2. ...

      چقدر با جناب یزدان پناه موافقم.

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • یفرن دوم

    نویسنده: فرهاد آذرنوا