یادبود جاویدان شورش اسپارتاکیست

1
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

یادگار جاویدان نبرد مونیخ، هم پایان حزب کمونیست آلمان در ۱۹۱۹ را به نمایش می‌گذارد و هم لحظه‌ی انعقاد نیروی سرکوب حزب نازی آلمان.

شورش اسپارتاکیست از نارضایتی عمومی کارگران نسبت به انقلاب آلمان و در اواخر ۱۹۱۸ و اوایل ۱۹۱۹ شروع شد. وقتی که پانصدهزار نفر در هفت ژانویه به مرکز شهر برلین ریختند و ایده‌شان این بود که احزاب چپی که به اندازه‌ی کافی تعهد انقلابی ندارند و چپ نیستند را از بدنه‌ی انقلاب ببرند و جدا کنند و دولت کمونیستی بلشویکی راه بیندازند. شورش اسپارتاکیست مسلحانه بود. رهبرانش کارل لیب‌کنشت و روزا لاگزمبرگ، فیلسوف و تئوریسین‌های مارکسیست بودند که حزب کمونیست آلمان را راه‌اندازی کرده بودند.

بیشتر بخوانید: بایگانی عکس‌های قصه‌گو

به قول الن مور وقتی در مورد «وحشت سرخ» صحبت می‌کنیم، خیلی‌ها ذهنشان به سمت دوره‌ی مک‌کارتیسم می‌رود. در حالی که ۱۹۱۹ یعنی دو سال بعد از انقلاب روسیه بود که وحشت سرخ جهان غرب را فراگرفت. از آلمان تا آمریکا می‌ترسیدند که اتفاقی که در مسکو رخ داده در برلین و مونیخ و نیویورک و واشنگتن و شیکاگو هم رخ بدهد.

شورش اسپارتاسیست از نارضایتی عمومی کارگران نسبت به انقلاب آلمان

تصویری که در بالا می‌بینید در برلین گرفته شده و شورشی‌های لباس‌شخصی را نشان می‌دهد که مسلح، یکی از خیابان‌های برلین را بسته‌اند. شورش از هفت ژانویه تا دوازده ژانویه ادامه داشت و طی این شورش‌ها که پراکنده و کم‌جان بود، رهبران اسپارتاکیست سعی کردند نیروهای نظامی را با خود همراه کنند. از جمله نیروی دریایی مردمی آلمان. اما بیشتر نیروهای نظامی به دولت آلمان وفادار ماندند و خیلی زود شورش سرکوب شد. به نظر می‌رسید که به این زودی‌ها قرار نیست کمونیست‌ها در آلمان مستقر شوند.

رهبران حزب پیدا و دستگیر شدند. لیب‌کنشت دستگیر شد و به پارکی در نزدیکی محل دستگیری‌اش منتقل شد و با سه گلوله در بدن اعدام شد. لاگزمبرگ را در هتل دستگیر کردند و نظامی‌هایی که مسئول انتقالش بودند آنقدر با ته تفنگ به سر و صورت و بدنش زدند که در همان لابی هتلی که پیدایش کردند کشته شد.

اما شاید جالب‌ترین عکسی که از این شورش باقی مانده، و می‌توانید عکس‌های بسیاری را از این شورش در اینترنت پیدا کنید، عکسی قلابی است. به قولی عکسی نمایشی یا staged که به منظور یادبود شورش‌های اسپارتاکیست در مونیخ انداخته شده.

 عکسی نمایشی یا staged که به منظور یادبود شورش‌های اسپارتاسیست در مونیخ انداخته شده.

پشت عکس نوشته‌اند: “Zum ewigen Andenken an den Spartakisten Krieg in München Bayern” که یعنی یادبود جاودان نبرد اسپارتاکیست در مونیخ، باواریا (یا همان بایرن).

بعضی معتقدند که این عکس واقعی است. به هر حال این عکس و پسر خوشتیپ کمونیستی که اینقدر بی‌خیال ایستاده که معدوم شود و موهای بی‌نظیرش، تبدیل به نماد شورش اسپارتاکیست در تاریخ عکاسی شده. ولی کسانی هم معتقدند که عکس دروغ و نمایشی است.

چون به نظر نمی‌رسد واقعاً از مراسم اعدام گرفته شده باشد. یعنی به نظر نمی‌رسد بعد از فرود آمدن شاتر دوربین قرار باشد کسی کشته شود. دقت کنید که سرباز منتهی‌الیه سمت راست اسلحه‌اش را چقدر نامناسب در دست گرفته و در ضمن چطور به دوربین خیره شده. ماوزری که در دست افسر است را هم می‌توانید با دقت بیشتری نگاه کنید. کاملاً مشخص است که ژست اشتباه است. دست زیادی بالاست. ماوزر در دست افسر ناراحت است. فاصله‌ی سربازها با دیوار به اندازه‌ای نیست که اگر گلوله برگردد آسیب نبینند. اسلحه‌ها در حالتی نیست که آماده‌ی شلیک باشند.

به پسری که قرار است اعدام شود نگاه کنید. بی‌خیال است. موهایش بی‌نظیرند و لباس‌هایش مد روز. اما چیزی که شک را قوی‌تر می‌کند این است که سنتی بین فوتوژورنالیست‌های آلمانی اوایل قرن بیستم بود که خیلی وقت‌ها عکس‌ها را برنامه‌ریزی می‌کردند. یعنی بازیگرانی می‌آوردند و تصویری را بازسازی می‌کردند. از نظر آن‌ها این کار تحریف محسوب نمی‌شد. عکس قرار نبود صحت تاریخی داشته باشد یا لحظه‌ی وقوع چیزی را نشان بدهد. عکس تنها انعکاسی قدرتمند و تصویری از ماجرایی بود که رخ داده بود. می‌توانست همانقدر ناواقع باشد که سریالی که در مورد جنگ جهانی دوم می‌بینیم یا فیلم یا گیم. داستانی که می‌گفتند واقعی بود ولی قرار بود این تصاویر متأثرکننده اثر داستان را افزایش دهند.

در نهایت، یونیفرمی که سربازهای عکس پوشیده‌اند مربوط به نیروی شبه‌نظامی فرایکوپرس است. سپاه آزاد. این گروه شبه‌نظامی بعد از شکست آلمان در جنگ اول و در دسامبر ۱۹۱۸ سر و کله‌اش پیدا شد. افرادش متشکل از سربازان اسبق و جوانان بی‌کار و دیگر اقشار ناراضی بودند و فرماندهی‌شان را افسران سابق ارتش به عهده داشتند و از قضا مهم‌ترین کاری که کردند شرکت در سرکوب شورش‌های اسپارتاکیست بود و البته نبرد باواریا. نبردی که به سقوط دولت کم‌عمر جمهوری شوروی باواریا منتهی شد. این نیروی شبه‌نظامی در ۱۹۲۰ منحل شد. هرچند بیشتر نیروهای آن به حزب نازی پیوستند و اولین گروه از نیروهای شبه‌پلیس سرکوب حزب را تشکیل دادند. در نهایت نیروی SA را تشکیل دادند. ارنست روهم فرمانده کل SA یکی از نیروهای فرای‌کوپرس بود.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. بهزاد

    و در نهایت خودپرستی بر دیگرخواهی پیروز می شه، همیشه و همه جا.
    تاسف برانگیزه….

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • شومنامه‌ی تبر نقره‌ای

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم
  • مجله سفید ۳: پری‌زدگی

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن