یک هرم برای رصد آخر دنیا

8
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

بنایی در ناکجاهای داکوتای شمالی که انگار قرار بوده بخشی جامانده از داستان ارباب حلقه‌های تالکین فقید باشد که رنگ و بوی جرج ارولی هم گرفته. سازه‌هایی که به نظر متعلق به بخش خاصی از تاریخ نمی‌آیند و برای اهدافی مومنانه بلند شده‌اند.

راستش قبل از این که هرم و تکچشم را ببینید و کلماتی مثل “ایلومناتی” یا “تشکیلات سری” به زبانتان بیاید، باید به یک‌چیز اعتراف کنم. باید اعتراف کنم که کلاً به همه‌ی تئوری‌ها و افسانه‌هایی که در مورد قدرت شگفت‌آمیز تعدادی از انسان‌ها گزاف‌گویی می‌کنند، بدبینم. انجمن‌های مخفی‌ای که اراده‌ی ملت‌ها را گسسته‌اند و همه‌‎ی تاریخ را به هم وصله‌پینه می‌زنند، به نظر بنده‌ی حقیر به همان‌اندازه واقعی‌اند که دوستی بگوید پدرش شب‌ها از دیوار رد می‌شود و  با اجنه هم‌بستری می‌کند.

نه این که  بخواهم به دوستم یا پدرش تهمت دروغ‌گویی بزنم بلکه اعتقاد دارم که من ساده‌دل به بعضی باور‌ها هرگز نیازی ندارم. همین که جهان فیزیکی دور تا دورم را در محاسبات روزمره‌ام به کار بگیرم در بیشتر اوقات کافی خواهد بود  و قطعاً ترجیح می‌دهم که به جای سخن‌سرایی در باب انجمن زیر زمینی‌ای که مثلاً قدیمی‌ترین و بزرگ‌ترین تشکیلات مخفی دنیاست و با در اختیار گرفتن کانون‌های سرمایه در جهت تسلط بیشتر به دنیا حرکت می‌کند و فلان و فلان، درباره‌ی بی‌کفایتی مردانی صحبت کنم که منشاء اصلی عقب‌افتادگی  ملتم بوده‌اند و یا هستند.  و به جای اهمیت‌دادن بی‌خودی به شوالیه‌های معبد، تاریخ موثق جنگ‌های صلیبی و سرگذشت عجیب آزمندی مردمان را بخوانم و حتی وقتی به هرم‌های باستانی بدنامِ فراعنه می‌نگرم، به استحکام شکل مثلثی‌شان فکر کنم که پیش‌تر در طبیعت کوه‌ها امتحان پس داده و درباره‌ی خروار اراجیفی که به آن باور داشتند شرط‌بندی نکنم. چون قطعاً نه به آن‌ها دسترسی دارم که با دروغ‌سنج امیالشان را بیازمایم و نه هنوز به مرتبه‌ای از عرفان و  دانش رسیده‌ام که خبره‌ی امور ارتباط بین دنیای بالا و پایین باشم.

البته من دین و مجموعه‌ی اعتقادی خودم را دارم و  حتی مضاف بر آن در خلوتم با فانتزی‌هایی ساده‌انگارانه‌تر از پوچ‌ترین باورهای بشر سروکله می‌زنم. در همان‌حال  با این قضیه که «عقیده‌ی هر کس محترم است» هیچ مشکلی ندارم ولی هیچ‌وقت اجازه نمی‌دهم که آزادی بیان مجوز باز کردن دفتردستک کسب درآمد را به  عده‌ای  بدهد.  همه‌ی ما در جراید درباره‌ی دارونماهایی که به جای شفای آرتروز، سرطان را به مرضا حواله کرده‌اند نیشخند می‌زنیم ولی در پس پرده می‌دانیم که چقدر در برابر گمراهی های این چنین آسیب‌پذیریم. پس مهم است که جدا از خوشی و حواشی خیالبازی مواظب کسانی که می‌خواهند در مغز مخفی‌شده بین  چشمانمان مغازه بزنند باشیم.

چون منطق، منطق است و عقل خدادادی خوب بلد است تا  وقتی مردان فانی‌اند و سقراط مرد است، نتیجه بگیرد سقراط هم فانی خواهد بود، نه بیشتر و نه کمتر و از این قبیل. همه را گفتم که بگویم تمام این “فاکت‌”ها برای نصفه‌عقلی مثل من که به زور شگفت‌زده می‌شود هم گاهی به هم می‌ریزد. به هم می‌ریزد وقتی با چنین دیوانگی‌های انسجام‌یافته‌ای روبرو می‌شود:

1

 بله شما هم مثل من به تصویر هرمی ناشناس خیره شده‌اید که برخلاف تصور اولیه‌تان، صحنه‌ی افتتاحیه‌ی یک فیلم هالیوودی نیست که این تصویر هرم «Nekoma» از مجموعه‌ی دیوار دفاعی «Stanley R. Mickelsen» می‌باشد. سازه‌ای عجیب با معماری آبزورد که سایت راداری رصد موشک ارتش ایالات متحده‌ی آمریکا بوده.

هرمی که برخلاف نمونه‌های آزتکی و مصری  مجهز به سی موشک ضدبالستیک اسپارتان شده بود و قرار بود که پایان دنیای در معرض جنگ هسته‌ای را زیر نظر بگیرد.

2

3

بنایی در ناکجاهای داکوتای شمالی که انگار قرار بوده بخشی جامانده از داستان ارباب حلقه‌های تالکین فقید باشد که رنگ و بوی جرج ارولی هم گرفته. سازه‌هایی که به نظر متعلق به بخش خاصی از تاریخ نمی‌آیند و برای اهدافی مومنانه بلند شده‌اند.

همان‌طور که چند خط بالاتر گفتم، هرم یک شکل هندسی است که توجیه سازه‌ای دارد و بحثی در این مورد نداریم. که برای امتحان کردن پایداری اشکال مثلثی، سه چوب بستنی را از انتها با پونز به هم وصل کنید و سعی کنید تعادل مثلث ساخته‌شده‌تان را به هم بریزید. حال با چهار چوب بستنی مربعی را به همان شیوه بسازید و امتحان کنید تا لمس شود که پایداری سازه‌ی اول تا چه اندازه متفاوت بود.

در سازه‌هایی این چنین هم انتقال بار از بالا به پایین در صحتی کامل صورت می‌گیرد و هم بخش مورب سازه در برابر بارهای افقی مقاومتی در خور انجام می‌دهد. از طرفی می‌توان به گرانیگاه نزدیک به سطح این شکل هندسی و اقتصادی بودن آن نام برد تا غیراتفاقی بودن این فرم نتیجه‌ای مستدل شود.

 نوع جسورانه‌تر از این نوع ساختمان را در بخش مدرن برنامه‌ی توسعه‌ی موزه‌ی لوور به یاد داریم و حتی در کشور خودمان هم با زیگورات‌های کهن چغازنبیل که پیرو این اصولند آشناییم. ولی همراهی آن دریچه‌های چشمِ‌سائورون‌وار همه‌چیز‌نگر با هرم سر‌بریده، عجیب و غیرعادی می‌نماید. حتی با وجود این‌که بنده اطلاع خاصی از علوم نظامی و بایستگی‌های آن ندارم  ولی در همین حد می‌فهمم که چنین بنایی به این غلظت فقط در مدعی طلایه‌داری تمدن شکل گرفته که بسیار شک‌برانگیز است. خصوصاً که این سرمایه‌گذاری عظیم کمتر از یک سال از پایان عملیات ساخت‌وساز و درست پیش از شروع بهره‌برداری در  دهم فوریه سال 1976 غیر فعال شد.

8

شاید در آن دنیای رو به زوال در میدان نبرد شرق و غرب چنین حماقتی طبیعی بود ولی این معبد مانند متروک  در آرزوی شکار موشک‌هایی که از افق آسمان به نیت پاانداختن آخرالزمان می‌آمدند، ماند و فقط از پس عکس‌های  عکاسِ دولتی Benjammin Halpern  که در کتابخانه‌ی کنگره‌ی آمریکا انتشار یافت، مشهور شد.

به هر حال خیلی فروتنانه می‌توان دلبستگی عده‌ای را به ارزش‌های مصر باستان و “ایم هوتپ” معروف به “معمار اول” مدعی شد و از توهم یادآوری قلمرویی گفت که قرار بود باعث جدایی روح از بدن تا پرواز به سوی آسمان‌ها شود.

پس با وجود آن مقدمه‌چینی اول متن هم، خیلی نمی‌توان کسی را برای این تئوری که این‌ها «نوعی باستان‌گراییِ افراطیِ مرتبط با جماعت فراماسون و ایلومناتی یا لژ شوالیه‌ها یا هر تشکیلات ولخرج دیگری‌اند» سرزنش کرد. در نهایت خیلی راحت می‌شود گفت قضاوت با خودتان و بی‌گناه و  آرام از گوشه‌ی کادر خارج شد.

فقط به سفارش من چند عکس بعدی را به این نیت ببینید که  ساخت یک هرم ابرسازه‌ی مدرنِ برآمده از انبوهِ چینشِ زیگورات وارِ میلگردها به قدرتِ بودجه‌ای شگرف را با جان‌فرسایی مردم قدیم مصر و آزتک  مقایسه کنید.

4

5

6

   باشد که رستگاری ساده‌تر شود.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. یک بیت

    فکر کنم خیلی وقت پیش یک فیلم هم دیدم که در اون یک مغز کامپیوتر در همین هرم مسئول نابود کردنه زمینه و نقش اول فیلم اونرو نابود میکنه…

    1. م.ر ایدرم

      جالب بود . نشنیده بودم . مرسی

  2. A.D.

    وب سايت شما خيلي گمه يكم بيشتر روي تبليغ اش كار كنيد حيفه 🙂

    1. م.ر ایدرم

      ممنونم . ولی اوضاع احوال وبلاگستان فارسی همینه دیگه . ولی چشم سعی مون رو می کنیم 🙂

  3. اسماعیل رضوی

    روایت شما از این بنا جالب بود.راستی عنصر غالب شما چیست !؟

    1. م.ر ایدرم

      خواهش می کنم . حقیقتش من متاسفانه نوشته هام دارای اون عنصر پنجم نفرین شده اند

  4. xx

    سلام
    متناتون جالبن و قلم خوبی هم دارید
    اما شما یه خورده دیدتون طوری هست که همه چیز رو رد میکنید بدون قضاوت به این موضوعات نگاه کنید خیلی چیزها دستتون میاد در ضمن اینها هرم نیستن اینها یک جاده هستن که با پرسپکتیو ساخته شده و یک چشم در انتهای جاده انتظار میکشه. البته این انجمنای سری هم اینطور که ماها میبینیم نیستن.
    و در اخر دنیا اون چیزی که ما میبینیم و فکر میکنیم نیست
    موفق باشید

  5. خوندم. چیزی برای فهمیدن در کار نیست. همه مدتها است که هیچ میفهمند ولی بازهم خطاهایی بزرگتر میکنند. سالها است که خدا هم وعده داده که مجازات میک

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم
  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی