عنصر داستان شما چیست؟ هوا،زمین،آتش یا آب
داستانها هنوز هم با نظریهی عناصر اربعه سازگارند و در قرن بیست و یکم هم احتیاجی به جدول مندلیف ندارند. پس حالا عنصر اصلی داستانی را که مینویسید یا میخوانید را همین جا پیدا کنید؟
انتخاب شما سمت و سوی علاقهتان را نشان میدهد و مشخص میکند باید در هنگام نوشتن بر کدام عنصر متمرکز شوید. البته نه به این معنا که بقیه را کلا در نظر نگیرید بلکه فقط باید بدین وسیله “صدای دلتان” و نقاط قوتتان را پیدا کنید. از طرفی همهی داستانها به یک طرح قوی هم نیازمندند و نباید فراموش کنیم که مشخصکردن نوع قصهای که میخواهید بنویسید با طرحریزی برای داستان متفاوت است. اگرچه دانستن همین موضوع میتواند برای انتخاب طرح مناسبتر هم به شما کمک کند.
داستانها هنوز هم با نظریهی عناصر اربعه سازگارند و در قرن بیست و یکم هم احتیاجی به جدول مندلیف ندارند. پس حالا عنصر اصلی داستانی را که مینویسید یا میخوانید را همین جا پیدا کنید؟
عناصر اربعهی داستانها
هوا (رازآمیزی)
زمین (پسزمینه)
آب (شخصیت)
آتش (پیشآمد)
انتخاب شما سمت و سوی علاقهتان را نشان میدهد و مشخص میکند باید در هنگام نوشتن بر کدام عنصر متمرکز شوید. البته نه به این معنا که بقیه را کلا در نظر نگیرید بلکه فقط باید بدین وسیله “صدای دلتان” و نقاط قوتتان را پیدا کنید. از طرفی همهی داستانها به یک طرح قوی هم نیازمندند و نباید فراموش کنیم که مشخصکردن نوع قصهای که میخواهید بنویسید با طرحریزی برای داستان متفاوت است. اگرچه دانستن همین موضوع میتواند برای انتخاب طرح مناسبتر هم به شما کمک کند.
~~~
هوا – رازآمیزی
هوا پرسشگر است
اگر طرح داستان شما بر یک پرسش، یا یک حقیقتدرحالکشف یا پیداکردن یک سرنخ و یا جستجوی یک فرد متمرکز شده، باید گفت که عنصر قالب نوشتهی شما «رازآمیزی» است. یعنی همان طور که داستانتان با پرسشی شروع میشود، با پاسخی هم به اتمام می رسد . طبیعی است که بیشتر رازآمیزها چون رمانهای ماجراجویانه از قالب تعقیب و گریز پیروی میکنند.
مثال ها :
Sherlock Holmes (شرلوک هلمز)
The Da Vinci Code (راز داوینچی)
Animal Farm (مزرعهی حیوانات)
The Firm (رمانی از جان گریشام)
The Fugitive (نمایشنامه ای از نویسنده ی ایتالیایی ؛ اوگو بتی)
Black & Blue (داستانی جنایی از یان رنکین)
The Star (داستانی کوتاه از آرتور سی کلارک)
The Poet (رمانی از نویسندهی آمریکایی مایکل کانلی)
The Hunt for Red October (داستانی از تام کلنسی)
The Colour of Magic (کمیک فانتزی از تری پرچت)
The Hitchhiker’s Guide to the Galaxy (قسمت اول سه گانهی راهنمای مسافران مجانی کهکشان)
چه راهی برای نقل داستانهایمان انتخاب کنیم؟ شما احتیاج به کاراکتری دارید که بفهمد: چگونه و چرا چیزی انجام شده. پیشنهاد میکنم که داستانتان را هم از منظر قهرمان و هم از دید ضد قهرمان تعریف کنید.
زمین – پسزمینه
زمین تجربهگر است
اگر طرح داستان شما بر پایهی دنیایی که ساختهاید است، «پسزمینه» مهمترین عنصر شماست کاراکتر شما به “دنیا”یی تازه سفر میکند، تغییراتی در او صورت میگیرد و نهایتا بر سر ماندن و یا برگشتن تصمیم میگیرد. یعنی داستان با رسیدن قهرمان به زمینه شروع میشود و با رفتنش هم به پایان میرسد. بعضی از داستانهای علمی-تخیلی یا فانتزی از این قبیلند و داستانهای تاریخی ، سفرنامهای و پیشگویانه هم میتوانند از این نوع باشند.
مثال ها :
Robinson Crusoe (رابینسون کروزوئه)
Alice in Wonderland (آلیس در سرزمین عجایب)
Treasure Island (جزیرهی گنج)
Gulliver’s Travels (سفرهای گالیور)
Charlie & The Chocolate Factory (چارلی و کارخانهی شکلات سازی)
The Wizard of Oz (جادوگر اُز)
The Magic Faraway Tree (اثری در ژانر کودک)
The Heart of Darkness (دل تاریکی اثر جوزف کنراد)
The Fountainhead (سرچشمه از آین راد)
Shogun (رمانی از جیمز کلاول)
Mort (از مجموعهی Diskworld تری پرچت)
On the Road (بر جاده اثر جک کرواک)
Spud ( داستانی از نویسندهی اهل آفریقای جنوبی جان فن دورویت)
چه راهی برای نقل داستانهایمان انتخاب کنیم؟ شما نیاز به کاراکتری دارید که آفریدهی شما را کشف و جست و جو کند. بهتر است که داستان را از نگاه همان شخصیت نقل کنید.
آب – شخصیت
آب احساس میکند
اگر طرح داستان شما دربارهی فردی است که شخصیتش عوض میشود، آب یعنی امواج احساسات و تحولاتِ «کاراکترها»یتان مهمترین عنصر شماست. در چنین داستانهایی همیشه رول اجتماعی قهرمان قصه عوض خواهد شد و احتمالا هم داستان وقتی آغاز بشود که شخصیت اصلی از شرایطش ناراضی باشد و تصمیم به تغییر بگیرد. این داستانها وقتی هم به پایان میرسند که کاراکتر یا نقشی جدید بپذیرد و یا باز به همان کسوت قبلیاش بازگردد. گفتنی است که کاراکتر در پایان چنین کتابی هم میتواند خوشحال و خشنود باشد و هم ناخشنود و ناکام، بسته به این که داستانتان را چگونه به پایان برسانید.
مثال ها :
The Great Gatsby(گتسبی بزرگ)
Pride & Prejudice (غرور و تعصب)
Gone with the Wind(بر باد رفته)
The Old Man & The Sea(پیرمرد و دریا)
To Kill A Mockingbird(کشتن مرغ مقلد)
The French Lieutenant’s Woman (رمان تاریخی پست مدرن از جان فاولز)
The Prince of Tides (رمانی از پت کنرای)
A Man in Full (رمانی از تام ولف)
Room (اتاق ، رمان تربیتی یا بیلدونگزرمان اثر اما داناهیو)
The Pilot’s Wife (رمانی از آنیتا شریو)
Emma (اما اثر جین استن)
White Oleander (رمان تربیتی از ژانت فیتچ)
I Know This Much is True (رمانی از والی لامب)
چه راهی برای نقل داستانهایمان انتخاب کنیم؟ شما به مشاهدهای از تغییرات شخصیتتان نیازمندید پس بهتر است که داستانتان را از منظر همان کاراکتر و بصورت اول شخص یا سوم شخص بازگو کنید. استفاده از زاویهدیدِ شخصیتهای دیگر هم به داستانتان عمق و بافت میبخشد.
آتش – پیشآمد
آتش عملگر است
اگر طرح داستان شما بر پایهی “رخداد”ی است که دنیا را به جای بدتری تبدیل خواهد کرد، آتش عنصر شماست. داستانتان با دریافت یک تهدید شروع میشود و با سیاحتی پیش میرود که سرآخر منجر به مبارزهی نهایی خواهد شد. چنین داستانهایی وقتی به پایان میرسند که نظمی نوین حکمفرما شود و یا نظم قدیمی از پس هرج و مرج ها بازگردد. تمام داستانهای فانتزی و علمی-تخیلی بر بنیانِ عنصر «پیشآمد» بنا میشوند و قهرمان چنین قصهای فردی است که برای نجات دنیا باید کسی یا چیزی را پیدا کند. البته گاهی هم خود قهرمان داستان ناجی اصلی خواهد بود.
مثال ها :
Lord of the Rings (ارباب حلقهها)
Harry Potter (هری پاتر)
Twilight (توآیلایت)
The Godfather (پدرخوانده)
Macbeth (مکبث)
Artemis Fowl ( آرتیمیس فاول)
The Hunger Games (مسابقات طمع)
Star Wars (جنگ ستارگان)
Mad Max (فیلم اکشن دیستوپیایی به کارگردانی جرج میلر و با بازی مل گیبسون)
The Witch & The Wardrobe (شیر، کمد و جادوگر، اولین کتاب از سری نارنیا اثر سی اس لوییس)
The Count of Monte Christo (کنت دو مونت کریستو از الکساندر دوما)
The Lion (رمانی از نویسندهی فرانسوی ژوزف کسل)
The Stand (ایستادگی ، رمان فانتزی ترسناک – پسارستاخیزی از استیفن کینگ)
Dune (تل ماسه ، نام هشتگانهی علمی تخیلی فرانک هربرت)
چه راهی برای نقل داستانهایمان انتخاب کنیم؟ شاید بزرگترین اشتباه برای نقل این داستانها استفاده از راوی باشد. زاویه دیدی که از نگاه شخصیتهای قصه باشد، داستانتان را قویتر خواهد کرد. آن چیزهایی که او میداند و او میفهمد، راهنمای کار خواهد بود وباز نکتهی مهم این جاست که برای این که ادامهی قصه برای خواننده مهم باشد، باید کاراکترها را برای او بااهمیت و دنبالکردنیتر جلوه بدهیم.
آیا عنصر پنجمی هم هست؟
پرتگاه – مشهور به دوزخ خوانندگان
این عنصر مخصوص داستانهایی است که باید آنها را با ارزش بخوانیم ولی در خفا میدانیم که این طور نیست. شاید به این دلیل که راهی از پیش مشخص برای تشریحشان پیدا نخواهید کرد.
مثال ها :
The Lord of the Flies (سالار مگسها)
Catcher in the Rye (ناتور دشت)
July’s People (خانوادهی ژوئیه اثر نادین گوردیمر)
The God of Small Things (خدای چیزهای کوچک اثر سوزانا آروندهاتی رو)
The Reader (کتابخوان اثر نویسنده و قاضی آلمانی برنهارد شلینک)
***
البته تشخیص عنصر اصلی بعضی داستانها سادهتر است، مثلا قصهی سریال Breaking Bad به وضوح از عنصر آب ساخته شده. چون در شروع و پایان داستان بیشتر از همه چیز، تحولاتی که والتر گذرانده به چشم میآیند ولی در داستانی مثل «نغمهی آتش و یخ» و یا مجموعهاش یعنی Game of Thrones همه چیز هم از آتش تشکیل شده هم از هوا و هم زمین و آب که به فراوانی در لایههای حجیم داستان به کار بسته شدهاند. یعنی جدا از رخدادهای داستان که عمده جذابیت آن هستند، ما با شخصیتهایی که تغییر میکنند، سرزمینهای جدید و رازهایی که کند و کاو میشوند، هم رو به رو میشویم.
مختارید که هر داستان دیگری را به این فهرست اضافه کنید. نظرتان درباره ی داستانهایی که باید اسمشان میآمد ولی نیامده چیست؟ عنصر اصلی اکثر نوشتههای خودتان چیست؟
-
مطلب کارامد و خوبی بود و بعد چند ساعت گدروندن وقت توی سایتتون بالاخره ی نظرم گذاشتم:)
-
ممنونم
-
-
ورود بر شما
با توجه به گرایشهای آدمی که در ضمیر انسان نهادینه شده تا حدودی ارتباط بین تم داستان به عنصر غالب در وجود داستانپرداز رامیتوان باور کرد.شخصااز روایتهای شخصی که به موضوعی دارم و یا استقبال که از داستانهای شخصیت پرداز دارم و نشانه های دیگر ،درون مایه احساسات را در داستان میپسندم.امیدوارم به دیدن مطاب ارزشمند شما.متشکرم -
سلام،
به نظر من، مجموعه ی The Saga of Darren Shan یا به اسم دیگه اش، Cirque du Freak هم که عنصرش آتش هست، می تونست توی فهرست تون قرار بگیره. نمی دونم چرا از چنین داستان پرماجرا و هیجان انگیزی، این قدر کم اسم برده می شه. البته، انگار هم خیلی مورد توجه قرار نگرفته. که باز هم نمی دونم چرا. به هر حال، به عقیده ی من که یکی از بهترین داستان ها در سبک فانتزی و عنصر آتشه. -
جالب بود برای منی که عنصر وجودم آتشه😈
-
جالب بود برای منی که عنصر وجودم آتشه😈
-
خیلی جالب بود
-
خیلی جالب بودولی کامل تر بگویید
-
باید کتاب قلب جوهری (ink Hart ) رو هم در فهرست قرار بدید . این داستان همه عنصر ها رو داره ولی خودم عاشق آتیشم .
-
من آتشم البته من قلب سیاهی دارم از روی قیافه دختر خوبیم ولی در درونم شیطانم من عاشق رنگ سیاه هستم این نصیحت را به یاد داشته باشید تو این دنیا قلبت پاک باشه بیشترین ضربه رو می خوری
-
سلام ميشه عنصر وجوديمون رو عوض كنيم؟؟؟؟
-
به نام خدای خوبیا
عالی بود…بنظرم مهربون بودن قشنگه😇😍🦋🥰 -
جالب بود
-
عالی بود عنصر من باد هست و مهربون و احساساتی هستم
-
آواتار واقعی هستم در ایران و باد افزار هستم