تولد دوباره دی سی کامیکس: آغازی مناسب برای تازهواردان و بازگشتی شگرف برای طرفداران
بعد از شکست مفتضحانهی فیلم سوپرمن علیه بتمن، حتا فروش کمیکهای دی سی هم آسیب شدیدی دیده است. اما دی سی با سری تولد دوباره آمده است که حیثیتش را پس بگیرد!
پس از شکست غیرمترقبه و مفتضح فیلم سینمایی «بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت»، دیسی کامیکس و تمام متعلقاتش وارد سراشیبی اسفناکی شدند. فروش کمیکهای دیسی هر ماه با نزول قابل توجهی مواجه میشد و کیفیت داستانها هر طرفدار پر و پا قرصی را از خود میراند، دنیای سینمایی دیسی یا بهقول خودشان DC Extended Universe به یک منبع درآمدزای تولید زباله تبدیل شده بود(که همچنان نیز ادامه دارد.) و تنها چیزی که میتوانست این دنیای خارق العاده را از منجلاب شکستهای متوالی نجات دهد یک معجزه بود.
بلاخره مدیران اجرایی انتشارات تصمیمی قطعی گرفتند تا بعد از سالها قدمی محکم بردارند و دنیای اصلی DC را از دیگر رسانههای تصویری همچون سینما متمایز کنند.(مشکلی که رقیب درجه یک دیسی یعنی مارول همچنان با آن دست و پنجه نرم میکند.) با جمع آوری استعدادهای جدید و موفق همچون جاشوا ویلیامسون و نویسندگان درخشان قدیمی مانند گرگ روکا، کمتر از گذشت یک سال دیسی توانست بار دیگر به صدر جدول فروش سالیانه دست یابد.
سال پیش در همین حوالی یادداشتی تهیه کردم از ده آرک داستانی برتر که در عصر نیو 52 (دوران پیش از تولد دوباره) رخ دادند و حال که تولد دوباره به فاز دوم جریان جدید خود نزدیک میشود، تصمیم گرفتم تا لیستی مشابه از خواندنیهای آن تهیه کنم. لازم به ذکر است که عناوین پیش رو براساس رنکینگ و نقدهای مجلات و سایتهای با سابقه همراه انتخاب شدهاند.
گرین لنترنها: حلقه فانتوم/ Green Lanterns: Phantom Lantern
نویسنده: سم هامفریز
طراح: رابسون روکا
سایمون باز(یک لبنانی/امریکایی از خانوادهای مسلمان) و جسیکا کروز(دختری مجرد و تنها با اصالت لاتین) دو عضو جدید از گرین لنترنهای زمینی هستند که در عصر جدید نیو 52 معرفی شدند. طمع و خشم کنترلناپذیر سایمون او را از تبدیل شدن به یک لنترن مناسب وا میدارد، از سوی دیگر ترس و عدم اعتماد بهنفس جسیکا باعث میشود تا هرگز به تنهایی خود را بعنوان یک گرین لنترن نپذیرد. سری جدید گرین لنترنها با کنار هم قرار دادن این دو شخصیت نامتجانس، شیمی عجیب اما جذابی پدید میآورد.
داستان از جایی آغاز میشود که هال جوردن -کلهگندهی گرین لنترنها- کارهای مهمتری تا حفاظت از زمین دارد و مسئولیت این امر خطیر را به دو لنترن جوان میسپارد و در نهایت جسیکا و سایمون با وجود تمام اختلاف نظرهایشان مجاب میشوند تا نقاط قوت و ضعف دیگری را بشناسند و با تکمیل کردن همدیگر همانند دو تکه پازل، تبدیل به نیروئی شکست ناپذیر شوند.
آل استار بتمن: بدترین دشمن خود/ All-Star Batman: My own worst enemy
نویسنده: اسکات اسنایدر
طراح: جان رومیتا جونیور
آل استار بتمن، ادامهی معنوی عنوان اصلی بتمن میباشد که در عصر نیو 52 بدست اسنایدر نوشته میشد. اسکات اسنایدر در مصاحبهای ذکر کرده بود که نیو 52 زمان کافی در اختیار وی قرار نداد تا با دیگر ویلنهای بتمن مانند «سلینا کایل»، «هاروی دنت»، «دکتر فریز» و… کار کند اما «تولد دوباره» شانسی جدید برای او محسوب میشود تا با تمام این ویلنهای رنگارنگ و محبوب سر و کله بزند.
اسنایدر برای اولین آرک خود از شخصیت طرد شده و غمگین هاروی دنت استفاده میکند. دوچهره جزو معدود ویلنهای شوالیه تاریکی است که پیش از تبدیل شدن به یک ابرشرور از دوستان صمیمی بروس وین محسوب میشده و از هویت واقعی یار قدیمی خود خبر دارد. در آل استار بتمن، رابطهی بین هاروی و بروس ریشهدارتر از گذشته میشود؛ همانند توماس الیت، هاروی از کودکی در عمارت وین رشد یافت و همبازی کودکی بروس بود تا اینکه راهشان از یکدیگر جدا شد.
کمیک تصویری زیبا و نو از رابطهی بتمن و دوچهره عرضه میکند: دو پسربچهی ساده و باهوش که در روشنایی روز روی چمنها دراز میکشیدند و به آسمان خیره میشدند حال به تاریکترین نقطهی گاتهام کشیده شدهاند. دو هیولای ترسناک شهر در مقابل یکدیگر قرار میگیرند اما نه بهعنوان دوست بلکه بعنوان دشمنان خونی، دشمنانی که هر لحظه ممکن است یکدیگر را به قتل برسانند.
فلش: گاداسپید/ The Flash: Godspeed
نویسنده: جاشوا ویلیامسون
طراح: کارماین دی گیاندمنیکو
پس از کنار کشیدن جف جانز، فلش نیز همانند گرین لنترن تبدیل به یکی از کمیکهای درجه سه و کسالتآور DC شد. در همین حین انتشارات Image نویسندهی جدیدی معرفی کرد که طی مدت کوتاهی توانست تبدیل به یکی از شناختهشدهترین نویسندگان مستقل(کسانی که برای انتشاراتی غیر از DC و مارول کار میکنند) شود.
علیرغم آنکه طی دو دههی گذشته اتفاقات عظیمی در دنیای فلش رخ دادند اما کمتر کسی توانست بار دیگر شخصیت بری الن را آنطور که باید جذاب و مسحورکننده بنویسد. انگار همه فراموش کرده بودند که بری قبل از این که ابرقهرمان باشد یک مأمور پلیس است! دیسی نیز از چنین موقعیتی به نحو احسنت استفاده کرد و نویسندهی یکی از بهترین عناوین پلیسی سال گذشته یعنی «ناخونخوار/Nailbiter» را برای فلش انتخاب کرد.
ویلیامسون نیز از همان ابتدای «تولد دوباره» مهارت مثالزدنی خود در خلق ستاپهای جنایی را به رخ کشید و از آن جایی که خودش یکی از طرفداران دو آتشه «سریعترین مرد جهان» بوده، توانست بار دیگر جهان فلش را به جهانی اعجابانگیز مبدل سازد.
داستان از انتهای کمیک «DC Universe: Rebirth» آغاز میشود. بری الن پس از سالها یار قدیمی خود، والی وست را ملاقات کرده و به کمک هم قصد دارند تا پرده از راز مرموزی که این جهان را مسموم کرده بردارند. در همین حین سر و کلهی تعداد کثیری اسپیداستر(کسانی که تظاهر به فلش بودن میکنند) پیدا میشود. اما بدبختی بری الن اینجا پایان نمییابد! یک قاتل سریالی قدرتمند نیز از ناکجا سر رسیده که هر روز جان چندتا از این اسپیداسترهای تازه واردِ بیچاره را میگیرد.
اگر از آن دست کسانی هستید که داستانهای کاراگاهی را میخورند احتمالاً پلات جناییِ «گاداسپید» نمیتواند شما را راضی نگه دارد اما مطمئنم که احساسات و روابط باورپذیر بین شخصیتها میتواند!
تولد تازه سوپرمن/ Superman Reborn
نویسندگان: پیتر جی. توماسی و دن یورگنز
طراح: پاتریک گلیسون
تنها سری کمیکی که در راستای اتفاقات تولد دوباره ادامه یافت و مسیر انحصاری داستان خود را پیش نگرفت، اکشن کامیکس به قلم دن یورگنز بود. یورگنز با مطرح کردن سوالات پی در پی به راز عظیم پشتِ تغییران عجیب دنیای DC دامن زد تا کمیک به اولین ایونت مهم دنیای سوپرمن پس از «تولد دوباره» مبدل شد.
ایونت «تولد تازه سوپرمن» در چهار کمیک از دو سری محبوب «سوپرمن» و «اکشن کامیکس» روایت میشود و پاسخیست برای بیشتر سوالاتی که طرفداران یک سال تمام منتظرشان بودند و به تمام تئوریهای عجیب آنها پایان میدهد. نکتهای که حائز اهمیت میباشد این است که برخلاف اکثر گرهگشاییها و توئیستهای کمیک بوکی، این بار DC ناامیدمان نمیکند و قدرت برنامهریزی جف جانز و دیگر مدیران را به رخ خواننده میکشد.
بتمن: من گاتهام هستم/ Batman: I am Gotham
نویسنده: تام کینگ
طراح: دیوید فینچ
اسکات اسنایدر مجموعهای از بهترین داستانها را برای شوالیه تاریکی به ارمغان آورد(البته به جز آن زمانی که جیمز گوردون تبدیل به یک خرگوش آهنی غول پیکر شده بود!) در اواخر عصر نیو 52 اسکات اسنایدر تبدیل به یکی از بنامترین نویسندگان تاریخ DC شده بود و جا پای او قرار دادن غیرممکن بنظر میرسید. چیزی که دیسی به آن نیاز داشت نویسندهای بود تا بتواند مسیر جدیدی به زندگی بروس وین بدهد و با نگرشی نوین، داستانهایی متفاوت از دل شهر گاتهام تولید کند.
تام کینگ، مامور بازنشست شدهی CIA کمیک انحصاریِ یکی از شخصیتهای نه چندان شهیر و جذاب تیم «انتقامجویان» را برعهده گرفت و با روندی منحصر بفرد توانست آن را تبدیل به یک داستان پلیسی جذاب کند که سوالهایی بنیادی در رابطه با ماهیت انسان و وضعیت اقلیت در جامعهی امروزه مطرح میکند. بقولی کینگ از آن دست نویسندههایی است که از چوب لباسی هم کمیک خوب درمیآورد! آرک داستانی «من گاتهام هستم» حاصل نشان دادنِ معدن طلا به چنین نویسندهای است.
ویلنهای بتمن همواره جنایتکارانی بودهاند که از مشکلات روانی رنج میبردند و حتی آنهایی که صاحب قدرتهای ماورا طبیعه هستند نیز تا حدی زمینی و میرا هستند که یک پسر پولدار با نقاب خفاش از پسشان برآید. داستان کینگ از جایی آغاز میشود که بتمن با چالش برانگیزترین ویلنِ زندگیاش روبرو میشود، دو قهرمان رنگین با قابلیتهای سوپرمن که خود را “«گاتهام» و «گاتهامگرل» مینامند. پارانویای بروس به او اجازه نمیدهد تا به قهرمانان جدیدی که خود را نگهبانان زادگاهش میدانند، اعتماد کند.
«من گاتهام هستم» داستانی متفاوت و مهیج است که سعی دارد با حفظ بیشترین عناصر از دنیای مبارز شنلپوش، معجونی خوش طعم برای تمام خوانندگان -چه طرفداران قدیمی چه تازهواردین- درست کند.
واندرومن: دروغ/ Wonder Woman: The Lie
واندرومن: گادواچ/ Wonder Woman: Godwatch
نویسنده: گرگ روکا
طراح: نیکولا اسکات
یکی از نقصهای شخصیت واندرومن که بارها دچار تغییر و تحول شده، ریشهها و چگونگی تبدیل شدنِ شاهدخت دایانا به واندرومن است. گرانت موریسون در رمان گرافیکی «واندرومن: زمین اول» سعی کرد تا با قرار دادن یک توئیست شوکه کننده، داستان سرآغاز جذاب و در عین حال توجیهکننده برای دایانا خلق کند. با شنیدن این خبر که گرگ روکا نیز قرار است ریشههای واندرومن را به تصویر بکشد، کمی دلسرد شدم.
اما پس از خواندن اولین شمارهی واندرومن از سری تولد دوباره متوجه شدم که تا چه اندازه اشتباه میکردم! روکا در اولین فرصت به نقصان موجود در روایت ریشههای واندرومن اشاره میکند و همانطور که جف جانز با استفاده از نمادگرایی پای دنیای نگهبانان را به دیسی باز کرد، روکا نیز به نحوی زیرکانه بعد چهارم را میشکند و شاهدخت تمیسکیرا را در سیری جادوئی برای شناخت خود و گذشتهاش قرار میدهد.
روند غریبی که روکا پیش گرفته باعث شد تا دو آرک را در یک جایگاه قرار دهم چراکه وی بهصورت همزمان و موازی دو داستان را روایت میکند. البته این موضوع عجیبی برای خوانندگان کامیک نیست اما نکته اینجاست که داستانها بصورت یکی در میان و هفتگی روایت میشوند، بدین منظور که اگر این هفته شما داستانی از آرک حقیقت را مطالعه کردید؛ برای هفته آینده باید منتظر شماره بعد از آرک گادواچ باشید!
لازم به ذکر است که ظرافت در حفظ هارمونی بین شمارهها و ارتباط غیرمستقیم و طبیعیشان مثال زدنیست و به راحتی آن را تبدیل به یکی از بهترین مجموعه کمیکهای انتشارات DC میکند.
سوپرمن: فرار از جزیره دایناسورها/ Superman: Escape From Dinosaur Island
نویسنده: پیتر جی. توماسی
طراح: داگ مانک
پنج شش سالی میشود که مردی از فولاد جایگاه خود را بعنوان محبوبترین ابرقهرمان کامیک بوکی به رفیقش، بتمن داده. کمیکهایش نیز پس از ورود به نیو 52 با سرنوشت شومی روبرو شدند: تاریک و بقولی پیچیده(!) کردن شخصیت سوپرمن و تولید داستانهای عجیب و غریب که به هیچ عنوان با دنیای کال-ال سنخیت ندارند.
طرفداران سوپرمن برای مدتی طولانی، در حسرت دیدن متروپلیسی نورانی و زیبا مانده بودند؛ حتی داستانهای بیادماندنی سوپرمن در عصر نیو 52 مانند «از زنجیر رها شده» نیز همچنان بار آن کلارک کنت خام و گیج را به دوش میکشیدند.
واقعاً حیرت انگیز است که یک باره بازگشت سوپرمنِ «پری-فلشپوینت» توانست عنوان انحصاری سوپرمن را تبدیل به بهترین سری «تولد دوباره» و همچنین یکی از بهترینهای سال کند. جف جانز، دن یورگنز و توماسی دروازهای را برای پیشآهنگ آبیپوشِ محبوبمان گشودند تا باری دیگر تبدیل به ابرقهرمان شمارهی یک جهان DC شود.
چرا «سوپرمن» در جایگاه نخست قرار دارد؟ کمیکهای سوپرهیرویی چند سالی میشود که وارد سراشیبی آزاردهندهای شدهاند و طعم داستانهای مهیج و خلاقانهی همیشگیشان را از دست دادهاند. هر نویسندهای که برای مدتی شروع به نوشتنِ عنوانی بزرگ مانند اسپایدرمن، بتمن یا سوپرمن میکند؛ تمام تلاش خود را بکار میبرد تا ردپایش زیر اسم فیلان قهرمان ثبت شود. آسانترین راه حل چیست؟ اینکه بجای تعریف یک داستان فکر شده و جذاب، بلایی عجیب و غریب بر سر قهرمان مزبور بیاورید. دن اسلات نمونهی بارز آن است که همچنان نیز داستانهای احمقانهاش ادامه دارند. کشتن پیتر پارکر، وارد کردن ضمیر دکتر اکتاویس به بدن پارکر، تبدیل کردن اسپایدرمن به بروس وین و اخیراً هم زنده کردن گوئن استیسی و تمام شخصیتهایی که مُرده بودند!
اما توماسی همراه با طراحی چشمنواز و خارقالعادهی گلیسون مسیر متفاوتی را در پیش میگیرد. وی چیزی را به شما عرضه میکند که دنبالش هستید: شخصیتهای چند لایه که در موقعیتهای مناسب با یکدیگر تعاملهای جذاب دارند و در مسیر حوادثی دیده نشده قرار میگیرند که حاصلش کمیکی «مفرح» میشود.
تمام آرکهای سوپرمن خواندنی هستند و انتخاب یکی از میانشان واقعاً دشوار بود و تنها دلیل اینکه «فرار از جزیره دایناسورها» را انتخاب کردم این است که بیش از همه آن را دوست داشتم. تصور کنید سوپرمن و پسرش در یک پارک ژوراسیکِ بیرحم زندانی میشوند و باید معمای این جهان گم شده را حل کنند!
شما با لیست سفید موافق هستید؟ به نظر شما کدام عنواین تولد دوباره دیسی موفق عمل کرده اند؟ حتماً با ما در میان بگذارید.
-
بسیار لیست عالی بود؛ اما من خودم فکر میکنم جای من گاتهام هستم؛ ارک من خود خودکشیم مخصوصا قسمت 9 و 12 میتونست جای ارک اول بتمن ریبرث باشه. درمورد بقیه لیست هم بنظرم تا الان دیتکتیو 940 هم یکی از بهترین ها بود که شاید میتونست قسمتی رو داشته باشه. بازم ممنونم از این مقاله عالی اقای قربان پور.
-
یکی خواهشا بتمن کینگ رو برای من توضیح بده. تا اوایل من خودکشی هستم رو خونمد، من گاتهام هستم رو هم خوندم، ولی اصلا داستان جذابی نداشت.
-
مثل همیشه عالی بود