کتاب: ژه Geai
خلاصهی داستان
آلبَن، پسربچهای استثنایی با ذهن و روحیاتی خاص و متفاوت است. عضو ناهنجار و نامتعارف جامعهی انسانی، که از سوی اطرافیانش انکار و طرد میشود.
تنها همدم تنهایی او ژه: روح زنی سرخ پوش با لبخندی جادویی و شفابخش است.
قسمت برگزیده
آلبن میپرسد: راستی ژه، میدانی جهنم چیست؟ آیا چنین جایی واقعاً وجود دارد؟
او امروز شوخیاش گرفته. روزی بدون میگرِن که وقف ژه میشود.
راستی ژه، از تو میپرسم آیا جهنمی وجود دارد؟ از بهشت نمیپرسم. میدانم چیست، کجاست. این جا، حالا.
ژه میگوید: جهنم هم همین طور است. این جا، حالا، با انگشتش به انباری در حاشیهی جاده اشاره میکند. سقفی از ورق فلزی موجدار و دیوارهایی کوتاه تر از یک آدم. آلبن نزدیک میشود. صدای زوزه و عربده میشنود. بو خیلی تند است. یک خوکدانی صنعتی.
ارزش ندارد دربارهی انجام کارها فکر کرد. حتی اگر میخواهیم گه گاه کاری را واقعاً انجام دهیم بهتر است دربارهاش فکر نکنیم، مگر بعد از انجام دادنش. آلبن موقع سوار شدن در ماشین متوجه کاری که کرده است میشود. کاری که به بهترین شکل انجام داده است. چندتایی در برای باز کردن، قفلهایی برای شکستن و این هم از این. دهها خوک، پراکنده در دشت، در روشنایی جست و خیز میکنند. سرمست از روشنایی که نمیشناختند، درخششی که دیگر از لامپهای نئون نیست.
چرا باید این کتاب رو بخونم
+ نثر ساده و روایت عاری از ابهام داستان. شاخصهی نثر بوبن، زبان ساده و توصیفات خلاقانه و گویای آن است. روایت قصه آمیخته به طنزی لطیف و مفرح است و پیچیدگیهای زبانی و معنایی نالازم در آن دیده نمیشود.
+ حجم اندک داستان. کتاب حجمی در حدود صد صفحه دارد و اصل گزیدهگویی و اختصار در روایت قصه به خوبی رعایت شده است.
+ درونمایهی قوی داستان. بوبن دانشآموختهی فلسفه است و داستان ژه روایتگر دید متفاوت و موشکافانهی او نسبت به جهان خلقت و جنبههای مختلف زندگی اجتماعیست.
بررسی کتاب
-خطر لورفتن داستان-
آلبَن هشت ساله از لحاظ ذهنی حالتی خاص و غیرطبیعی دارد. خیالباف و کمحرف است و در آموختن کند و بیاستعداد.
او مشاهدهگری ریزبین و ژرفاندیش است. کنجکاویِ سیری ناپذیری در تماشا و تحسین جهان خلقت دارد و با معرفت و بینشی ماورایی هرآنچه را که میبیند موشکافی میکند. باطنی معصوم و بیغش دارد و از شلوغی و شتابزدگی ماشینی گریزان است.
نه میتوان او را نابغه دانست و نه دیوانه. وجه تمایز آلبن تنها خوی و خصلت کودکانهی اوست که بنا نیست با گذر عمر تغییر کند و جای خود را به پختگی و عقلانیت بزرگسالانه بدهد.
آلبن برای یک زندگی عادی در جامعهی انسانی ساخته نشده. در جوانی تنبل و بیقید است و دغدغهی معاش ندارد. سرش از نظم زندگی شهری تهیست و خودش را درگیر تنشها و تکاپوی بیپایان زندگی مدرن نمیکند. اصول خشک و فرمایشی جهان صنعتی آزارش میدهد و سرشت آزاده و بیباک او با حصار قوانین اجتماعی در ستیز است.
نمود این ضدیت با ساختارهای جامعهی مدرن، در صحنهایست که ژه یک خوکدانی صنعتی(نمادی از نظام سرمایهداری مدرن) را مظهر دوزخ میداند و آلبن خودسرانه و بیتردید حصار و قفلهای آن را در هم میشکند.
از دیدگاه بوبن، پذیرش روزمرگی و زیستن در تنگنای خطکشیها و محدودیتهای زندگی ماشینی چیزی جز نوعی جهل جمعی و قابل انتقاد نیست و آرمان کتاب، شکستن تمامی این حصارها و تحقق آزادی حقیقی در تمامی جنبههای حیات انسانیست.