ده آهنگ برتر انیمههای هایائو میازاکی
همکاری هایائو میازاکی و جو هیساایشی سابقهی تاریخی دارد و بر اثر این همکاری موسیقیهای بینظیری پدید آمده که امضای کار استودیو جیبوری محسوب میشود. در این لیست ده ساختهی برتر هیساایشی به انتخاب ما را بشنوید.
چند سال پیش به همراهی جمعی از دوستان به نمایشگاه گروه سیجیآرت به سرپرستی امیرحسین عرفانی رفته بودیم که بزرگداشتی بود برای هنر طراحی هایائو میازاکی. همایش شامل پخش یک مستند و سخنرانی عرفانی به عنوان مدیر سیجیآرت و سیگراف تهران بود و متعاقباً به پخش زندهی کاور موسیقی یکی از انیمیشنهای استودیو جیبوری(جیبلی) ختم شد.
فشار جمعیت (و ضعف حافظه) به قدری بود که دقیق در خاطر نیست محل برگزاری این نشست کجا بود ولی اگر اسلحه روی سرم بگذارید یحتمل بگویم یکی از سالنهای فرهنگسرای اندیشه. نشست همه مدل آدمی را به خود جذب کرده بود. از اوتاکوهای ضد اجتماعی تا هیپیهای طرفدار محیطزیست تا گیکها و گیمرهای مشتاق و قشر هنرمند درگیر با سیگراف و سیجیآرت. نشست محتوای خاصی نداشت و البته این قضیه اهمیتی هم نداشت. میازاکی نیاز به معرفی در آن جمع نداشت و از بحثهای جدیتر در مورد جوهر آثار هایائو میازاکی به نفع موسیقی زنده چشمپوشی شده بود.
و از قضا کار بدی هم نبود. به نظرم اگر عنصری از آثار هایائو میازاکی باشد که باید همپایهی هنر قصهگویی و نقاشیاش به آن پرداخته شود موسیقی آثارش است(یک پروندهی کامل از سمت همشهری بیست و چهار برای میازاکی در آورده بودند و مثلاً وسطش در مورد تمایل به نظامیگری در آثار میازاکی و نمیدانم ارادت هایائو میازاکی به بودا[به عقیدهی بزرگمهر حسینپور که قطعاً از جمله متفکرین بزرگ این قرن نیست] هم صحبت کرده بودند ولی اشارهی خاصی به موسیقی نشده بود).
جو هیساایشی و هایائو میازاکی اولین بار ۱۹۸۳ یکدیگر را ملاقات کردند و از آن موقع تا به امروز هیساایشی موسیقی آثار هایائو میازاکی را تولید و تدوین کرده است. حتی شاید این ویدئوی معروف کنسرت بودوکان به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد افتتاح استودیو جیبوری را دیده باشید. البته بد نیست اشاره کنم اوایل هیساایشی به همچین ارکستر تمام عیاری دسترسی نداشت و تولید موسیقیها به صورت الکترونیکی انجام میشد. در نهایت با بالا رفتن بودجهی استودیو جیبوری این موضوع برآورده شد.
شما هم اگر تا به حال به یکی از آثار هیساایشی گوش سپرده باشید، معترفید که تجربهی موسیقیایی هیساایشی برای هر یک از آثار جیبوری مثل توتورو و لاپیوتا و نائوسیکای درهی باد، همانقدر مهم است که استایل هنری متمایز میازاکی چه از موضع داستانسرایی و چه از نقطهنظر تبادر همحسی. و به نظرم این بخش همحسی و انتقالش در ساختههای هیساایشی نقطهقوت مهمی است.
آنجا که داستان در مورد تم پرواز و جادو و قهرمانان عاشق سرخورده باشد، موسیقی شما را به آنجا میبرد و بعد میشود که برگردید به موسیقی به صورت جداگانه نگاه کنید و باز همان تجربهی بصری را به صورت کامل دریافت کنید. آدم وسوسه میشود از کلماتی مثل هارمونی و همآهنگی استفاده کند ولی بگذارید قبل از این که من هم به سیاق برخی رفقا اسم پسر میازاکی را به ارادت نهفتهاش به بودا و درختکاری و آرمانهای کمون پاریس ربط بدهم با هم سراغ لیست ده موسیقی برتر آثار استودیو جیبوری برویم که از قضای روزگار همگی ساختهی میازاکی هستند و موسیقیشان هم ساختهی جو هیساایشی.
برای دریافت هر آهنگ کافی است روی عنوانش کلیک کنید
My Neighbor Totoro – The Huge Tree in the Tsukamori Forest
احتمالاً وقتی دو کلمهی موسیقی الکترونیک و ژاپنی کنار هم قرار میگیرند، اولین چیزی که به ذهن برسد یک جور کوکوفونی ترسناک از نتهاییست که مثل وسایل آشپزخانهی کارتون دیو و دلبر در صحنهی آوازخوانی لومیر شاندلابرای امین و مومن آقای دیو در حال پخش و پلا شدن در میان زمین و آسمان هستند. ولی البته هیساایشی از این قرتیبازیها به دور است و موسیقی الکترونیکیاش خیلی وحشیانه به همه سمت حرکت نمیکند. همچنان با شکوه است ولی تیز و آزاردهنده نیست.
به طور خاص این آهنگ از توناری نو توتورو که به دورهی کمبودجگی استودیو جیبوری برمیگردد، نقطهی خوبی برای شروع لیستمان است. در انتها میتوانید برگردید و مقایسه کنید که چقدر فرق هست بین شمارهی ده و یک.
Howl’s Moving Castle – Merry Go Round of Life
تم کارناوالئسک و جذاب موسیقی هیساایشی یکی از آن نقاط نادر در موسیقی اوست که همیشه هم به دست نمیآید ولی مثلاً در این انیمه و انیمهی Kiki’s delivery service فرصت هست که خودش را نشان بدهد. به خصوص به خاطر روایتی که در اروپای استیمپانک و جادویی میگذرد. ترکیب این دو قضیه را میتوانید به همراه بازیگوشی خود داستانی که دارد برایتان روایت میشود به صورت فشرده توی این موسیقی بشنوید.
همانطور که اشاره کردم موسیقی ترکیبی از کارناوال و بالماسکه را به ذهن میآورد و شاید به خاطر داشته باشید در زمانی پخش میشود که سوفی قرار است به هاول اعتماد کند و بعد با هم به پرواز در بیایند.
Porco Rosso – the Bygone Days
انیمهی پورکو روسو در اروپای جهانی موازی در دورهای مشابه جنگ جهانی اول میگذارد و برای میازاکی فرصتیست که به تجربهی صحنههایی برود که کمتر سراغش رفته. همین اتفاق برای هیساایشی هم میافتد. هیساایشی فرصت میکند به سمت موسیقی یوروسنتریک و بار برود. از جمله تجربهی موسیقی با سازهای بادی و ترکیبی از کلاسیک و جاز. اینجا میتوانید تفاوت بین تم کودکی و اکتشاف موجود در آثار قبلی را با این تم بالغانهی اروپای مرکزی در دوران جنگ مقایسه کنید.
Spirited Away – Always With Me
تقریباً همهی آهنگهای انیمه های میازاکی که وکال دارند، بینظیرند. البته خود من هم در جمع آن کسانی هستم که به هیچوجه معنی خیلی از آهنگهای ژاپنی را درک نمیکنم و گویا این قضیه با ترجمهی انگلیسی بد تشدید هم میشود. ولی واقعاً نیازی نیست معنی آهنگ را متوجه شوید که از موسیقی بینظیر ورژن پیانوی این آهنگ لذت ببرید.
Spirited Away – Dragon Boy
اسپریتد اوی احتمالاً شناختهشدهترین اثر میازاکی به صورت بینالمللی است. داستانش هم در مورد پویش کودکانهای در راستای جابهجایی و سفر است. بچهای که همهی دنیای آشنایش را پشت سر میگذرد، پدر و مادرش دوتا خوکند و درکش نمیکنند و همهی دوستهایش را از دست داده و حالا در دنیایی غریبه با روح رودخانهای که سالها پیش نزدیک بود درش غرق شود، دوست شده است. و همهی اینها و همهی ماجراهای داخل این انیمه یک جور کابوس بعدازظهر است. از آن مدلهایی که با برخاستن ازش پیر میشوید.
این موسیقی تاجای ممکن سعی میکند این تجربه را(بلوغ و فاکدآپ شدن) برایتان تداعی کند. موسیقی اشکدرآر هیساایشی همانقدری برای سفر جادویی چیهیرو اهمیت دارد که جلوهگری قصهگویی میازاکی.
Kiki’s Delivery Service – A Town With An Ocean View
این آهنگ یکی از کلاسیکترین ساختههای جو هیساایشی است و یک وایداسکرین از سازهای کلاسیک را در بر میگیرد و در ضمن شادی و جادویی بودن سفر کیکی را به خوبی به نمایش میگذارد. آنچه به خصوص در این آهنگ به گوش میرسد ترکیب فوتوریسم جهان عصر بخار و نرمش جادویی جهانیست که کیکی و ساحرههای دیگر ازش میآیند. یک جور دختر در برابر جهان که از قضا در تضاد بین کیکی و رفیق مخترع/مکانیکش تومبو هم به چشم میآید.
Nausicaä – Requiem
آغاز این موسیقی با یکی از واریاسیونهای لافویای قرن هفدهمی است به خصوص نسخهی سادهتر آرکانجلو کورلی را به یاد میآورد که البته در بیشتر نسخههای جدید حذف شده است. بعد خیلی سریع موسیقی به سمت لالایی کودکانهای میرود و به مرثیهی جهان از دسترفتهای تبدیل میشود که تا پیش از این در داستان با جلوههای بصری قدرتمند و مالیخولیایی بهش برخوردهایم.
مرثیهی جهان از دست رفته و کودکیای که برای نائوسیکا میسر نشده است و فرصتش را هم نداشته است و البته جهانی که میمیرد و دوباره زنده میشود. این آهنگ کوتاه است ولی دقت جراحانهای دارد.
Castle in the Sky – Main theme
شاید بهترین آهنگ این مجموعه باشد و قطعاً پر از نوستالژی است. شناخت ما از میازاکی بدون دیدن لاپوتا و نائوسیکا ناقص خواهد بود. به نظرم شناخت ما از هیساایشی به عنوان یک هنرمند هم بدون در نظر گرفتن آهنگ پایانی لاپوتا ناقص خواهد بود.
البته این اولین باری نبود که هیساایشی و میازاکی با هم کار میکردند(این قضیه برمیگردد به همکاریشان سر نائوسیکا) ولی اولین باری بود که تحت استودیو جیبوری با هم همکار میشدند. اصل تم لپوتا سی و نه دقیقه بود و با سینتسایزر هم درست شده بود. ولی شرکت دیزنی معتقد بود این میزان موسیقی برای یک فیلم صد و بیست و شش دقیقهای کافی نیست. برای همین هیساایشی این بار به کمک دیزنی و با یک ارکسترای کامل دست به کار شد و در نهایت نسخهی ۱۹۹۹ این موسیقی ساخته شد.
موسیقی تقریباً همهی تمهای اصلی کار هیساایشی را در خود جای داده است ولی به طور خاص رومانتیسیسم مالیخولیایی و غمناک او را در خود دارد که امیدوارم شما هم به اندازهی من ازش لذت ببرید چون در کمتر کار انیمیشنی فرصت میشود با چنین موسیقیای دست و پنجه نرم کرد.
Nausicaä – the legend of the Wind
موسیقی الکترونیکی نقطهی شروع هیساایشی است و این آهنگ هم با سینتسایزر درست شده است. ولی در همین آهنگ کوتاه شما تمایل هیساایشی به گسترده کردن پلت موسیقیاییاش را میشنوید.
آهنگی در ستایش جهان خالیای که زمانی اسطورهی نابودیاش را از سر گذرانده و در فسادی عمیق به سر میبرد. انگار که اگر قرار بود برای سرزمین هرز تی اس الیوت آهنگی بسازند باید سراغ چنین چیزی میرفتند. ساده، سریع و در عین حال پر از پیچشهای غافلگیر کننده دقیقاً مثل داستانی که انیمه دارد روایت میکند.
Princess Mononoke – Legend of Ashitaka
این آهنگ احتمالاً مهمترین و پختهترین آهنگیست که هیساایشی ساخته است. بارها حماسیتر از آثار معمول اوست ولی در ضمن انیمهای هم که آهنگ برایش ساخته شده، با آثار معمول میازاکی فاصلهای دارد که توی همین حماسی بودن شاید بشود جویایش شد. همگام با فشار هایائو میازاکی برای شکستن دیوار جهان روزمره به سمت جهان شگرف، هیساایشی هم مجبور است همهی تمهای پیشین جادو، پرواز، عشق و شعف رهایی را به مرحلهی بالاتری ببرد. تمهایی که پیش از این ساختههایش بهش اشاره میکردند. که یعنی استفادهی به جا از فلوت و کلرنت و چرخشهای سرتاسری ارکسترا به ترتیبی که دقیقاً نشان داده شود که با چه اتفاق حماسی عمیقی روبهرو هستیم.
این آهنگ و The Journy to the West نشان میدهند که چقدر مونونوکه هیمه برای هر دو هنرمند متفاوت بوده است و چطور هر دو مجبور شده اند با مرزهای آثار قبلی روبهرو شوند، آنها را بشکنند و به پیش بروند. در نهایت هم انیمه با وکال بینظیری به پایان میرسد که دیگر اگر اشکی برایتان مانده باشد هم همانجا خالی میشود و براثر کمبود آب راهی بخش اورژانس میشوید.
-
اقا ولی همش به طرفی و لاپوتا به طرفی کاملا متفاوت 😀
اصلا چیز بغایت غریبیه تمش -
عالي بود واقعا.من خودم هميشه يچيزي كه واقعا لجم ميگرفت وقتي درباره كارهاي استوديو جيبلي صحبت ميشه بهش اشاره نميشه اون موسيقي اي هست كه به شدت مناسب و خوب طراحي و ساخته شده.
خودم كه يه ليستي طراحي كردم هر از چندگاهي به سمتش ميرم كه دوباره اون صحنه هاي و احساسات و افكار موقع ديدن انيمه رو به يادم مياره.
ليستتون هم خيلي خوب بود ولي من يه كار ديگه هم تو پرنسس مونونوكه دوست داشتم اونم تمي بود كه بعد از كشته شدن روح جنگل و احياي جنگل اجرا ميشه.فكر كنم اسمشashitaka and son بود.در كل خيلي خوب بود و ممنون -
عالی بود
اینا چی آفریدن واقعا چه هنری در وجودشون نهفته هست
ما هم هنرمند داشتیم که نسلشون بعد از روولوشن ( تو اون سال ) منقرض شد
هر هنری در زادگاه خودش معنی میده تصور کنید امثال یاحقی، شهناز ، روحانی و … ازشون خواسته میشد در جهان فکری باز به ساخت موسیقی بپردازند قطعا یک اثر هنری ماندگار میشد یا مثلا آهنگ های چشم آذر و غیره اما متأسفانه جایی برای بروز نداشتند
باز دم آهنگسازهایی مثل Antoni Kowalski و Hisaishi و … گرم که آهنگ های ماندگار ساختن تا سیمای خودمون برای مناسبتها از اون ها اسکی بره.-
گل گفتی عزیز با تمام صحبتت موافقم
-
-
سلام. خیلی ممنون که آثار این هنرمندان رو معرفی کردید. پر از شگفتی هستند. بخش مهمی از خاطرات کودکیم رو همین ها تشکیل میدن.
-
جوری که این موسیقی ها با تک تک سلول های وجودم عجین شده رو با هیچ چیز دیگه ای نمیشه مقایسه کرد.
یادمه تنها دفعه ای که قلعه ای در اسمان لاپوتا و شهر اشباح رو دیدم بیشتر از 13 سال پیش وقتی که کلاس اول یا دوم دبستان بودم دیدم ولی هنوز بعد گذشت سال ها صحنه های مختلف این انیمه از هر خاطره ای برام شفاف تره و موسیقی اون همیشه توی ذهنم.
وقتی که اهنگی با ریتم مشابه میشنوم دوباره اون حس نوستالپی برام تداعی میشه.
تشکر برای مقاله خوبتون ^_^ -
Mahsa
واقعا عالی بود،ممنونم….میتونی با نگاه کردن به این انیمیشن ها و گوش دادن به موسیقی هاشون وارد یه دنیای ماورایی بشی….رنگ ،آرامش، زیبایی،عشق ،خانواده رو به عمیق ترین شکل ممکن تجربه کنی،هنرمند واقعی آقای میازاکی