خلاصهی داستان
داستان مربوط به زمستان سال 1590 میلادیست و در روستای کوچک و پرتی در اتریش اتفاق میافتد. دهکده در زیر فشار سیستم تفتیش و ریاضت اجباری کلیسا اداره میشود و اهالی آن مردمانی نامتمدن و متحجراند. پس شیطان در شمایل غریبهای مرموز وارد دهکده میشود و با فتنهگری و دروغ، ایمانهای سست و تلقینی مردم را به چالش میکشد.
قسمت برگزیده:
شیطان گفت که در شکنجهگاه هستیم. دستگاه شکستن اعضای بدن و سایر آلات شکنجه در آن اتاق بود و یکی دو فانوس دودزده نیز به دیوار آویخته بودند تا منظرهی اطاق را تیره و هراسانگیز سازد…
جوانی دست و پا بسته روی زمین خوابیده بود. شیطان گفت که این جوان مظنون به ارتداد است و مامورین عذاب اکنون میخواهند ته و توی قضیه را دربیاورند. از جوان خواستند که به اتهام خود اعتراف کند. اما او گفت نمیتوانم، چون این اتهام حقیقت ندارد. بعد تراشههای چوب زیر ناخنهایش فرو کردند و او از شدت درد جیغ کشید. شیطان خم به ابرو نیاورد ولی من تاب تحملش را نداشتم. ناچار از آن محل بیرون رفتیم. من گفتم که عمل آن دژخیمان حیوانی است.
شیطان گفت: خیر، این اعمال انسانی است. خوب نیست با نسبت دادن چیزهایی که حیوانات یکسره از آنها پاک و مبرا هستند به آن حیوانات اهانت کنی. آنهم اعمالی که در هیچ جهنم دره ای پیدا نمیشود جز قلب بشر. این اعمال برازندهی نژاد پست و حقیر شماست که متصل دروغ میگوید و دعوی فضایلی میکند که از آن بویی نبرده. هیچ حیوانی هرگز مرتکب عمل بی رحمانه نمیگردد. حیوان وقتی هم آزاری میرساند در کمال معصومیت این کار را میکند. عمل او تباه نیست، برای آن آزار نمیرساند که به صرف آزار رساندن لذت میبرد. این کاریست که فقط از انسان سر میزند.
چرا باید این کتاب را خواند
+ درونمایهی قوی. داستان روایتگر نوعی طنز تلخ اجتماعیست که با صراحت و ریزبینی به موشکافی و نقد خلأهای اخلاقی جامعه و مظاهر جهل انسانی میپردازد.
+ نثر ساده و طنزآلود داستان. داستان به زبانی عامیانه و همهفهم نگاشته شده و آنچه که کلام نقادانهی نویسنده را اثر بخش میکند و به دل مینشاند لحن آمیخته به طنز و لطیفه آن است.
+ فضاسازی و توصیفات بدیع: فضاها و موقعیتهای داستان با زیباترین توصیفات و ترکیبات ادبی پرداخته و تصویر شده و شخصیتهای باور پذیر و خوشساخت قصه نمونههای واقعی و آشنایی از افراد جوامع انسانیاند.
بررسی کتاب
داستان حکایت از سالهای تاریک قرون وسطی دارد. جامعهی مسیحی از سادیسم دینی و جهل مرکب علاجناپذیری رنج میبرد. دستگاه تفتیش و نظارت دینی با جادوگرکشی، آدمسوزی و تکفیر، شریعت مسیح را آلوده به بدعت و خرافه کرده و جامعه را در سرکوب و خفقان محض اداره میکند.
آنچه سبب وخامت اوضاع میشود ظهور مادی شیطان و رخنهی خاموشش به جمع اهالی دهکده است. غریبهی مرموز، کوچکترین شباهتی به آن جن رجیم آتشین پیکر ندارد بلکه کودکی زیبا و شیرین زبان است. فرشتهی کوچکی که هرجا میرود با خودش نشاط و برکت میآورد. هوش و قدرتی فراطبیعی دارد و به اقتضای وجود ملکوتی و والایش نسبت به انسان خاکی، بیاعتنا و متکبر است.
هنوز هم به رسم عصیان نخستینش از آدم و ذریهی او زخمخورده و بیزار است. شکوه و جلال تاریخ تمدنِ انسان را به عنوان امری کودکانه و سطحی هجو و ریشخند میکند و جهالت و عجز فطری او را به رُخش میکشد. تیزی کلامش به خیک تنبلی ذهنهای متحجر سیخ میزند و فریب شعبدههایش ایمانهای سست و موریانه خوردهی مردم را میلرزاند و سرنگون میکند.
شیطان در داستان غریبهی مرموز نمادی از عقل انتقادگر و فطرت آزادی خواه انسان است که در برابر مظاهر جهل و عقبماندگی، سر به مخالفت و اعتراض برداشته است. چنان که در پایان ماجرا، آنجا که پردهها فرو میافتند و حقیقت آشکار میشود شیطان خود را تصوّری زادهی ذهن انسان معرفی میکند که عینیت یافته تا حقیقت هستی و وجودیاش را بر او نمایان کند و راهنمایش به سوی رهایی از قید جهالت و رسیدن به اندیشه و زیستنی آزاد باشد:
من رویایی بیش نیستم_ رویای تو، مخلوق تصور تو. یک لحظه دیگر متوجه این امر خواهی شد و مرا از اندیشهی خود خواهی راند و من به آن هیچی که تو مرا از آن پدید آوردهای ملحق خواهم شد… من هم اکنون ناپدید میشوم، و تو همان اندیشه محض، تنها اندیشهی ممکن، باقی خواهی ماند. تو طبیعه لایزال هستی؛ اما من، خادم ناچیز تو، وجود تو را بر خودت مکشوف کرده و تو را آزاد ساختهام. اکنون رویاهای دیگر و بهتری ببین!
-
فکر کنم منظورتون این داستان:
http://irpress.org/index.php?title=%D8%A8%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87%E2%80%8C%D8%A6%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%AF%D9%87%DA%A9%D8%AF%D9%87
خیلی خوب.-
ممنونم از توجهی که به موضوع نشون دادی صاد عزیز
-
هدف من در اینجا معرفی نسخه ی اصلی هر اثر هست, نه بازگردان های مختلف اون به زبان فارسی.
خصوصا وقتی از اثری چندین ترجمه با نام های مختلف صورت گرفته باشه قاعدتا از ذکر تمامی این موارد صرف نظر میکنم. مثل همین کتاب (غریبه ی مرموز) که بارها در ایران با نام های مختلف «غریبه» و «بیگانه ای در دهکده» ترجمه و منتشر شده.
-
-
سلام
همین حالا داستان را تمام کردم و اولین نظری که خواندم یادداشت خوب شما بود.
سپاس