تاریخچهی مختصر جدای سیث و سابرهای لیزری
مطالعهی اسکولاستیک کوتاه(ای دروغگو) دربارهی شوالیههای دو سمت نیرو و شمشیرهای افسانهایشان.
جدای و سیث و شمشیرهایشان، احتمالاً جذابترین چیز دنیای استاروارز هستند. برای همین هم عجیب است که چرا بیشتر در فیلمها به آنها پرداخته نمیشود. اما جهان گستردهی بازیها، کتابها و کمیکهای استاروارز به وفور به جدایها و سیثها و تاریخ نیرو و نیرو-ورزان میپردازند. آن چیزی که در ادامه خواهید خواند، خلاصهای نسبتاً جامع است از مهمترین و کلیدیتری چیزهایی که در مورد جدایها، سیثها و شمشیرهای نوری بینظیرشان، سابرهای لیزری میدانیم.
جدای (Jedi)
جایی برای احساسات نیست، تا وقتی صلح وجود دارد.
جایی برای نادانی نیست تا وقتی دانش وجود دارد.
جایی برای تعصب نیست، تا وقتی آرامش وجود دارد.
جایی برای آشوب نیست، تا وقتی توازن وجود دارد.
جایی برای مرگ نیست، تا وقتی نیرو وجود دارد.
شعار جدایها
جدایها نیز مانند نیرو یکی از نمادینترین عناصر دنیای جنگ ستارگان هستند. با اینکه در دنیای گسترشیافتهی جنگ ستارگان داستانهای زیادی تعریف شده که هیچ ارتباطی با جدایها و محفلشان ندارد، ولی در تاریخ کهکشان کمتر واقعهی مهمی به وقوع پیوسته که حداقل یک جدای در آن نقشی اساسی ایفا نکرده باشد.
با اینکه جدایها هزاران سال است که فعالیت داشتهاند، این مقاله فقط به چکیدهای از مهمترین اتفاقات و شخصیتهای مربوط به این محفل اشاره میکند.
اولین محفل جدای
اولین محفل جدای دههاهزار سال پیش از نابودی اولین دثاستار در سیارهی تایفان تشکیل شد. همانطور که پیشتر اشاره شد، تعدادی فضاپیمای هرمیشکل گروهی از موجوداتی را که نیروپذیر بودند، جمعآوری کردند و به سیارهی تایفان بردند. در آنجا، افراد مذکور با همکاری یکدیگر سعی کردند نیروی اسرارآمیز را بهتر درک کنند. سیارهی تایفان ارتباطی ویژه با نیرو داشت و هرگونه عدم توازنی باعث ایجاد زمینلرزههای قوی و طوفانهای نیرو (Force Storm) میشد. برای همین ساکنین سیاره وقتشان را به به طور مساوی بین مطالعهی سمت تاریک و روشن نیرو تقسیم کردند و نام «جدای» (Je’Daii) را برای خود انتخاب کردند، نامی که در زبان راهبان دایبندو معنای «مرکز عرفانی» (Mystic Center) میدهد.
به مدت هزار سال جدایها سیطرهی خود را روی سیارهی تایفان افزایش دادند، معابد و شهرهای جدید ساختند و به یکدیگر چموخم کار با نیرو را آموزش دادند. متاسفانه، جدایهای تایفان تولید مثل نیز کردند و متوجه شدند بسیاری از فرزندانشان نیروپذیر نیستند و در نتیجه تایفان برایشان جای امنی نیست. برای همین تمام ساکنانی که نیروپذیر نبودند، مجبور شدند از تایفان مهاجرت کنند و در اقصینقاط کهکشان پراکنده شدند.
پس از گذر ده هزار سال، جدایهای تایفان شهرتی افسانهای پیدا کردند. اما بعد گونهای از موجوداتی که مصرفکنندهی سمت تاریک نیرو بودند، به تایفان حمله کردند. جدایها با کمک متحدان خود در سکونتگاههای اطراف تایفان موفق شد این حمله را با موفقیت دفع کند.
پس از این نبرد، جدایها تصمیم گرفتند از سلاحی که دشمنانشان حمل میکردند استفاده کنند. این سلاحها سابرهای نیرو (Force Saber) نام داشتند و بهنوعی جد سابرهای لیزری یا لایتسیبرها به حساب میآمدند. سابرهای نیرو از سمت تاریک نیرو قدرت میگرفتند و برای همین هر جدای برای استفاده ازشان باید ریسک زیادی را متحمل میشد. به خاطر استفاده از سابرهای نیرو، عدم توازنی در نیرو صورت گرفت و بین جدایها تفرقه افتاد. گروهی از جدایها روی خوبی سمت روشن نیرو تمرکز کردند و گروهی دیگر نیز روی قدرتی که سمت تاریک نیرو به مصرفکنندهاش عطا میکرد. بدین ترتیب نبردهای نیرومحور (The Force Wars) آغاز شد، نبردهایی که دههها به طول انجامیدند، آسیب زیادی به سیارهی تایفان وارد کردند و منجر به فروپاشی محفل جدای شدند.
تشکیل محفل جدید در سیارهی آسیس
پس از پایان نبردهای نیرومحور، محفل جدای جدیدی تشکیل شد که هدف آن محافظت از ضعفا و برقراری صلح در کهکشان بود. محفل جدای جدید از تایفان به سیارهی جدیدی به نام آسیس (Ossus) نقلمکان کرد و اعضایش در آنجا آکادمی جدیدی بنا نهادند. جدایهای آسیس وقت خود را به مطالعهی سمت روشن نیرو اختصاص دادند و راجعبه خطرهای سمت تاریک نیرو هشدار میدادند.
جدایهای آسیس هر فرد نیروپذیری را که میخواست به سیارهی آسیس بیاید تا راه و رسم آنها را یاد بگیرد، با آغوش باز میپذیرفتند. بدین ترتیب، گروههای کوچکی متشکل از مصرفکنندگان نیرو که در سرتاسر کهکشان پراکنده شده بودند، در آسیس به یکدیگر ملحق شده و کلیت بزرگتری را به وجود آوردند.
همچنین در این دوره اولین جمهوری کهکشانی (Galactic Republic) با هدف افزایش صلح در کهکشان تشکیل شد. در جمهوری کهکشانی هریک از سیارهها و نظامهای حکومتی نمایندهای داشتند تا دغدغههای آنها را به گوش بقیهی نمایندگان برساند و در ادارهی کهکشان سهمی داشته باشد. با اینکه اعضای محفل جدای در ابتدا به جمهوری کهکشانی سوءظن داشتند، ولی در نهایت برای حفظ صلح و آرامش در کهکشان موافقت کردند تا به آنها ملحق شوند.
هزاران سال گذشت و در این مدت محفل جدای رابطهی کج دار و مریز خود را با جمهوری کهکشانی حفظ کرد. علاوه بر این، محفل جدای دائماً مجبور میشد با یک سری اختلافات داخلی که جدایهای متعصب عامل به وجود آمدنشان شده بودند دستوپنجه نرم کند.
تولد امپراتوری سیث
حدوداً ۷۰۰۰ سال پیش از نبرد یاوین دوباره بین جدایها تفرقه افتاد. از این تفرقه تحت عنوان «تاریکی صد ساله» (The Hundred Year Darkness) یاد میکنند. این تفرقه موقعی اتفاق افتاد که تعدادی شوالیهی جدای به آزمایش کردن با نیرو و اکتشاف کاربردهای نامعمول آن پرداختند، خصوصاً در راستای دستیابی به جاودانگی. آنها طی آزمایشهایشان از راه کیمیاگری نیرو را روی موجودات زنده امتحان کردند و هیولاهایی کریه و وحشتناک به وجود آوردند. محفل این جدایهای خطاکار را اخراج کرد و آنها نیز برای انتقام گرفتن جنگی علیه محفل آغاز کردند. در این جنگ، جدایهای تاریک (Dark Jedi) از هیولاهای وحشتناکی که به وجود آورده بودند، علیه محفل استفاده کردند و بسیاری از جدایها در دوئلهای تکبهتک یکدیگر را کشتند.
در نیمهی دوم جنگ جدایهای تاریک پی بردند که از مشکل کمبود نفرات رنج میبرند، برای همین قدرتشان را روی هم گذاشتند و گونهی جاندار عظیمالجثه و خطرناکی به نام لوایتان (Leviathan) را خلق کردند.
با وجود مواجهه با چنین دشمن عظیمالجثهای، محفل جدایها موفق شد با کمک متحد خود یعنی جمهوری پیروز میدان شود. جمهوری میخواست جدایهای تاریک در ملاء عام به دار آویخته شوند، ولی جدایها امیدوار بودند که جدایهای تاریک روزی به اشتباه بودن کار خود پی ببرند و برای همین به تبعید کردنشان بسنده کردند. اما جدایهای تاریک نهتنها به اشتباه خود پی نبردند(واقعاً چه انتظاری داشتید؟)، بلکه بزرگترین دشمن جدایها یعنی امپراتوری سیث (Sith Empire) را تأسیس کردند.
اولین درگیری بزرگی که سیثها به راه انداختند، جنگ بزرگ ابرفضا (The Great Hyperspace War) بود. در این جنگ، سیثها به تعدادی از سیارههای تحت کنترل جمهوری حمله کردند و از قدرتهای نیرو و حقههای مرتبط با آن استفاده کردند تا ارتششان را بزرگتر از آن چیزی که بود جلوه دهند.
در سیارهی کوروسانت (Coruscant)، پایتخت اصلی جمهوری در کهکشان، جدایها نقشی کلیدی در دفاع از سیاره در برابر سیثها ایفا کردند. در طول نبرد، جمهوری به محفل اجازهی ورود به کوه مقدسی را صادر کرد که در محدودهی آن نیرو حضور بسیار قدرتمندی داشت. بعدها جدایها مقر اصلی خود را بر روی این کوه ساختند. همان معبدی که در فیلمهای ۱ تا ۳ هم میبینید و آناکین قتل عام بچهها را هم همانجا انجام میدهد.
نیروهای جمهوری در کوروسانت تلفات زیادی متحمل شدند، ولی وقتی حقههای نیرو تأثیرشان را از دست دادند و اندازهی واقعی ارتش سیثها معلوم شد، جدایها یک ضد حملهی ضربتی ترتیب دادند و به راحتی نیروهای سیث باقیمانده را شکست دادند. این نبرد باعث شد بسیاری از جدایها سعی کنند راههای صلحآمیزتری برای خدمت به محفل و کهکشان پیدا کنند.
جنگ بزرگ سیثها
سالها بعد، یک جدای مرموز و بااستعداد به نام اِکسار کُ[۴۰۴- متأسفانه این کلمه از دیکشنریهای آنلاین حذف شده است]ون (Exar Kun) به سمت تاریک نیرو علاقهمند شد و به یکی از مقبرههای سیث مسافرت کرد. او در این مقبره با شبح یک سیث ملاقات کرد و شبح نیز او را به سمت تاریک سوق داد. اکسار کُ[۴۰۴- متأسفانه چنین کلمهای در جهان واقع وجود ندارد]ون به یکی از اربابان تاریک سیث (Dark Lord of Sith) تبدیل شد و در تلاش برای به راه انداختن یک عصر طلایی جدید برای سیثها، جنگ بزرگ سیثها (The Great Sith War) را آغاز کرد. این جنگ منجر به کشته شدن بسیاری از جدایها شد و در طی آن اکسار کُ[۴۰۴- متأسفانه این بخش جهاز هاضمه در زبان فارسی وجود ندارد]ون صدراعظم جمهوری را جلوی چشم همه در تالار سنا سلاخی کرد. در آخر محفل جدایها و جمهوری در جنگ پیروز شدند، اما باز هم با به جا گذاشتن تلفات سنگین.
مدتی بعد از جنگ بزرگ سیثها، یک جنگ دیگر درگرفت: این بار بین جمهوری و مندِلوریَنها (Mandalorians). مندلورینها نامیست که به ساکنین سیارهی مندِلور اطلاق میشود، ساکنینی که از گونههای جاندار مختلف تشکیل شدهاند، ولی در یک زمینهی خاص اشتراک نظر دارند: فرهنگ جنگاوری.
در دورهی جنگ بزرگ سیثها، مندلورینها با سیثها متحد شده بودند، اما پس از پایان جنگ یکی از سیثها نزد مندلورینها آمد و رویایی را که به استادش الهام شده بود برایشان تعریف کرد: رویای روزی که مندلورینها کل کهکشان را فتح خواهند کرد.
این پیشگویی اعتماد به نفس مندلورینها را زیاد کرد و باعث شد آنها به سیارههای تحت سلطهی جمهوری که پس از جنگ بزرگ سیثها بیدفاع مانده بودند حمله کنند و جمهوری نیز بهتنهایی از پس دفع کردن حملهیشان برنیامد. آنها برای یاری طلبیدن به محفل جدایها رو انداختند، ولی محفل که دوست نداشت به این زودی درگیر جنگی دیگر شود، دست رد به سینهیشان زد. این تصمیم بسیاری از شوالیههای جدای را برآشفته کرد، اما دو جدای به نامهای رِوَن (Revan) و اَلک (Alek) علناً از دستور شورای عالی سرپیچی کردند و رهبری جنگ علیه مندلورینها را شخصاً بر عهده گرفتند.
تشکیل جمهوری جدید
جدایها در این جنگ پیروز شدند و جمهوری نیز مستقیماً به رِوَن و الک – که اکنون به مالک (Malek) تغییرنام داده بود – تبریک گفت. اما اعضای شورای عالی از دستشان بسیار عصبانی بودند. برای همین رون و مالک به جای بازگشت به محفل و مجازات شدن، تصمیم گرفتند به نواحی ناشناختهی کهکشان سفر کنند. در طی سفرهایشان آنها پایتخت سیثها را کشف کردند و در آنجا تلاش کردند تا امپراتور سیث را به قتل برسانند، اما تلاششان موفقیتآمیز نبود و در پی آن به علت جذبهی امپراطور، جفتشان فاسد شده، به سمت تاریک گرایش پیدا کرده و اربابان تاریک سیث شدند.
مالک و رون هردو پیروان جدای زیادی داشتند و به همین دلیل این اتفاق به یک جنگ داخلی بین جدایها منجر شد. در یک جناح، رون و مالک به جمهوری تضعیفشده حمله کردند و در جناج دیگر محفل جدای تلاش کرد تا جلوی آنها و جدایهای یاغی تحتسلطهیشان را بگیرد.
در طول جنگ، مالک برای تبدیل شدن به تنها ارباب تاریکی سیث به رون خیانت کرد و در صدد کشتن او برآمد. رون نیز طی این حادثه حافظهی خود را از دست داد(به هر حال استاروارز هم بخشهای هندی دارد) و پس از بازیابی هوشیاریاش، به جدایها کمک کرد تا مالک را شکست دهند.
به خاطر جنگهای طولانی و پیدرپی، جمهوری در نهایت فرو پاشید و از دل آن جمهوری جدید (New Republic) بیرون آمد. پس از تأسیس جمهوری جدید، جمهوری قبلی جمهوری قدیمی (Old Republic) خطاب شد و محفل جدایها، واقع در کوروسانت، نیز زیر نظر جمهوری جدید، به فعالیت خود ادامه داد.
پاکسازی جدایها
حالا پس از سالها مبارزه، جدایها دوباره به این باور رسیدند که سیثها را از صفحهی روزگار محو کردهاند.
پس از برقراری یک دورهی صلح کوتاه، محفل جدایها تصمیم گرفت تغییراتی در ساختار خود اعمال کند:
۱. افراد بالغ دیگر اجازهی ورود به محفل جدای را نداشتند، چون بیش از حد بیثبات بودند.
۲. جدایها باید تمام ارتباطات خود را با دنیای بیرون قطع میکردند و از تمام متعلقات مادی، منجمله ملک و املاک و خانواده، دست میشستند.
۳. استادان جدای دیگر حق نداشتند شاگردان زیادی را تعلیم دهند. بلکه فقط حق داشتند در آن واحد یک شاگرد را زیر بال و پر بگیرند. (چون دفعهی قبل اگر رون خیلی به موقع حافظهاش را از دست نمیداد معلوم نبود چه سرنوشت شومی در انتظارشان است.)
۴. محفل تعدادی از وفادارترین جدایهای خود را مأمور کرد تا به دنیای بیرون بروند و تمام اشیاء باارزش و ساختههای سیثها را نابود کنند.
بدین ترتیب در جمهوری یک عصر طلایی جدید توأم با صلح و آرامش برقرار شد که نزدیک به هزار سال به طول انجامید.
اما هیچ چیز ابدی نیست، به خصوص صلح. پس از اینکه «فدراسیون تجاری» (Trade Federation) راههای رفت و آمد به سیارهی نابو را سد کرد، سلسلهوقایعی اتفاق افتادند که به جنگ کلونها (The Clone Wars) منجر شدند، جنگی که در آینده اگر فرصتی بود در مقالهای جداگانه مفصلاً به آن خواهیم پرداخت.
وقتی یک ارباب تاریک سیث به نام دارث سیدیوس (Darth Sidious) موفق شد با هویت ساختگی سیاستمداری به نام شیو پالپاتین (Sheev Palpatine) سنای جمهوری را تحت اختیار بگیرد، جمهوری علیه محفل جدای جبهه گرفت و با نام جدید امپراتوری کهکشانی (Galactic Empire) تغییر برند داد. طبیعتاً پالپاتین هم امپراتور آن شد.
طی این وقایع، نیروهای کلونشدهی جمهوری مشغول پاکسازی جدایها شدند و در نهایت تعداد اندکی از جدایها توانستند از این حادثه جان سالم به در ببرند. سریالی که پیشنهاد میکنم حتماً تماشایش کنید، کلون وارز، تا حد خوبی به معرفی جدایها میپردازد و به شما اجازه میدهد ارتباط بهتری با شخصیتهایی که عملاً در فیلم سوم درو میشوند برقرار کنید.
نزدیک به 20 سال امپراتوری کهکشانی بدون هیچگونه مانعی گسترش پیدا کرد. البته این وسط همان جدایهای انگشتشمار باقیمانده در صدد مقاومت برآمدند.
اوبیوان کنوبی، یکی از مهمترین جدایها در طول جنگ کلونها، در سیارهی بیابانی تاتویین (Tatooine) پنهان شد و در آنجا پسر دارث ویدر یعنی لوک اسکایواکر را زیر نظر گرفت. در نهایت اوبیوان به تعلیم لوک مشغول شد، به امید اینکه او بتواند امپراتوری را شکست دهد و محفل جدایها را از نو تأسیس کند. در نهایت لوک موفق به انجام این کار شد، به کمک پدرش دارث ویدر، که در آخرین لحظات پیش از مرگش، دوباره به سمت روشن نیرو برگشت و امپراتور پالپاتین را کشت.
لوک یک معبد جدای جدید تأسیس کرد و نسل جدیدی از شوالیههای جدای را پرورش داد. یکی از شاگردان او بِن (Ben) پسر هان سولو (Han Solo) و لیا اورگانا (Leia Organa) بود. در نهایت بن تحت تأثیر فرمانروایی مرموز به نام اسنوک (Snoke) به سمت تاریک نیرو گرایش پیدا کرد، تمام همشاگردیهایش را کشت و معبدی را که لوک تأسیس کرده بود، سوزاند. بن پس از ملحق شدن به محفل نخستینی (First Order) که تازه تأسیس شده بود، لقب کایلو رن (Kylo Ren) را اتخاذ کرد و لوک هم در یکی از معابد باستانی جدایها پنهان شد. در حال حاضر، آیندهی جدایها در هالهای از ابهام قرار دارد. هرچند بسیاری معتقدند دیگر نیازی به اسمگذاریهای قدیمی نیست و ری و رن، راه را برای ایجاد جنگجویان نیرو-ورز جدید با نامهایی متفاوت از سیث و جدای و باورهایی دیگر، باز کردهاند.
در طول تاریخ وجود محفل، جدایهای سرشناس و با استعداد بسیاری بودهاند که نقشی کلیدی در حفظ صلح در کهکشان ایفا کردهاند. اما موقعیتهای بسیار دیگری نیز بودهاند که کلهشق بودن و دودلی جدایها مشکلات را تشدید کرده است. اما به طور کلی میتوان گفت حضور جدایها کهکشان را به مکان امنتری تبدیل کرده است.
ساختار محفل جدای
شورای جدای (Jedi Council) یک بدنهی سازمانیافته متشکل از اعضای محفل است که کارشان رسیدگی به امور مربوط به محفل بود. تا این که توسط امپراطور پالپاتین ملغی شد.
در دورهی حکومت جمهوری کهکشانی، شورای جدای از چهار شورای فرعی تشکیل شده بود. هریک از این شوراها در یکی از چهار برج شوراها (Council Towers) که دور منار معبد (Temple Spire) را احاطه کرده بودند فعالیت میکردند:
۱. شورای عالی جدای: شورای عالی جدای (Jedi High Council) که تحت عنوان غیررسمی شورای جدای نیز شناخته میشود، بدنهی اصلی حاکمیت محفل است. این شورا در بالاترین طبقهی برج شورای عالی (High Council Tower) واقع در معبد جدای (Jedi Temple) فعالیت میکند و از 12 استاد جدای (Jedi Master) تشکیل شده که در راسشان یک استاد بزرگ (Grand Master) قرار دارد که کل فعالیتهای محفل را تحتنظر دارد. با اینکه محفل به سنای کهکشانی سوگند وفاداری یاد کرده بود، به شورای عالی اختیار تام داده شده بود تا بدون دخالت خارجی راجعبه امورات محفل تصمیمگیری کند.
۲. شورای دانش نخستین: شورای دانش نخستین (Council of First Knowledge) تحت نظارت سرپرست دانش نخستین (Caretaker of First Knowledge) فعالیت میکرد. وظیفهاش مشورت دادن در مورد مسائلی بود که به دانش کهن جدایها نیاز داشت. محل تشکیلش (Tower of First Knowledge) بود و وظیفهی آن نظارت بر برنامههای معبد و مراقبت از مخزن دانش محفل واقع در بایگانی جدایها (Jedi Archives) بود.
۳. شورای مصالحه: شورای مصالحه (Council of Reconciliation) واقع در برج مصالحه (Tower of Reconciliation) وظیفهی رسیدگی به مشاجرههای میانسیارهای را بر عهده داشت. این شورا با همکاری سنای کهکشانی و یکی از شعبات جمهوری یعنی هیئت دیپلماتیک (Diplomatic Corps) سعی داشت تا بدون درگیری و خصومت مشکلات ساکنین کهکشان را حل کند. (خدایشان بیامرزاد)
۴. شورای بازپروروی: شورای بازپروری (Council of Reassignment) که در برج شورای بازپروری (Reassignment Council Tower) وظیفهی تقسیم کار بین شوالیهها با استعدادهای خاص و جدایهای تازهکاری را بر عهده داشت که در آکادمی اقبال یافتن استاد را کسب نکرده بودند.
سلسلهمراتب آکادمیک در محفل جدای
محفل جدای چهار سطح آموزشی مختلف دارد:
۱. تازهکار: جدایهای تازهکار (Initiate) یا مبتدی (Youngling) جوانترین اعضای محفل هستند و این لقبیست که به محض تحت تعلیم قرار گرفتن به آنها اطلاق میشود. جدایهای تازهکار از اقصینقاط کهکشان که در آنها آزمایش خون به هنگام تولد اجباری بوده، جمعآوری میشوند و اگر در یکی از این کودکان غلظت میدیکلورین کافی تشخیص داده شود، آنها را از خانوادهیشان میگیرند و برای تعلیمات رسمی به آکادمی جدای منتقل میکنند.
۲. پاداوان: اگر یکی از شوالیهها یا استادان جدای یکی از تازهکاران را تحت تعلیم خود قرار دهد، آن تازهکار به درجهی پاداوان (Padawan) ارتقا پیدا میکند. تازهکارانی که بتوانند آزمون تازهکاران (Initiate Trials) را پشت سر بگذارند، بلافاصله برای رسیدن به این مقام واجد شرایط میشوند. پاداوانها اغلب در دوران بلوغ گزینش میشوند و تعلیماتشان را به دور از فضای آکادمی کامل میکنند. رسم است که پاداوانهایی که از گونهی جانداری مودار باشند، رشتهی درازی از موهایشان را پشت گوشهایشان ببندند؛ به پاداوانهای بدون مو نیز توصیه میشود که با یک جواهر، خالکوبی یا نوعی دگرگونسازی ظاهری دیگر پاداوان بودن خود را مشخص کنند. یک شوالیه یا استاد جدای حق دارد در آن واحد فقط یک شاگرد را تعلیم دهد. پیش از اینکه بتواند شاگرد دیگری انتخاب کند، باید پاداوان تحتنظر خود را به مقام شوالیهی جدای ارتقا دهد. این قانون پس از جنگ بزرگ سیثها تصویب شد. البته این قانون یک تبصره دارد: اگر تعداد جدایها کم باشد یا ضرورتی ایجاد شود، یک استاد میتواند موقتاً چند شاگرد را تعلیم دهد. اگر یک تازهکار موفق نشود آزمون تازهکاران را پشت سر بگذارد و هیچ استادی نیز او را به شاگردی قبول نکند، شورای بازپروری تازهکار مذکور را به خدمت هیئت تدارکاتی جدایها (Jedi Service Corps) درمیآورد. بستگی به استعدادهای شخصی جدای، او ممکن است به خدمت هیئت کشاورزی، هیئت پزشکی، هیئت آموزش یا هیئت اکتشاف دربیاید. اگر تازهکار دوست نداشته باشد در این هیئتها خدمت کند، این حق را دارد تا از محفل خارج شود.
۳. شوالیهی جدای: پس از یک دورهی تقریباً دهساله آموزش تکبهتک با یک استاد، پاداوان حق شرکت در آزمون جدایها (Jedi Trials) را پیدا میکند. اگر پاداوان موفق شود آزمون را پشت سر بگذارد، شورای عالی رشتهی موی او را قطع میکند و زندگی او به عنوان یک شوالیهی جدای (Jedi Knight) آغاز میشود. شوالیههای جدای دیگر تحت نظارت استادشان نیستند و آزادند تا از شورا ماموریت دریافت کنند، تعلیمات تخصصی خود را در یکی از سه شاخهی شوالیگی آغاز کنند یا به آموزش پاداوان خودشان مشغول شوند.
۴. استاد جدای: اگر یک شوالیه درک بالایی از نیرو نشان دهد و موفق شود یک پاداوان را تا حد رسیدن به درجهی شوالیهی جدای تعلیم دهد، شورای عالی او را به مقام استاد جدای نائل خواهد کرد. در نیمهی دوم سالهای فعالیت محفل، بهندرت پیش میآمد که یک جدای خودش را یک استاد خطاب کند و این کار کراهت داشت، ولی انجام این کار در دوران جنگ و اختلافات داخلی متداولتر میشود. از میان استادان جدای محفل، فقط تعداد انگشتشماری از آنها به جایگاهی در شورای جدای دست پیدا میکنند. شوراهای محفل که به طور انحصاری از استادان باتجربه و دانا تشکیل شده، سطوح مختلف عضو شدن دارد تا بدینترتیب نظرات و دیدگاههای تازه همیشه به طور تضمینی گردش پیدا کند. شورای عالی از ۱۲ استاد تشکیل شده که پنجتایشان عضویت مادامالعمر، چهارتایشان عضویت درازمدت و سهتایشان هم عضویت کوتاهمدت دارند. لفب استاد محفل (Master of the Order) اغلب به استاد بزرگ (Grand Master)، رهبر رسمی کل محفل، اطلاق میشود.
سیث (Sith)
صلح دروغ است، فقط تعصب وجود دارد.
با تعصب، زورمند میشوم.
با زور، قدرتمند میشوم.
با قدرت، پیروز میشوم.
از راه پیروزی، بندهای من گسسته میشود.
نیرو مرا آزاد خواهد کرد.
شعار سیثها
هر داستان استانداردی شروری دارد و بزرگترین شرورهای دنیای جنگ ستارگان نیز سیثها هستند. البته همیشه این بحث مطرح است که نیکی و پلیدی به افکار و عقاید افراد بستگی دارند و امری مطلق نیستند، اما متأسفانه یا خوشبختانه دنیای جنگ ستارگان یک دنیای خاکستری پیچیده نیست(فرض کنید این بخشش هم پیچیده میشد. واقعاً دیگر توانش نبود) و بیشتر طرفداران مجموعه به شرور بودن سیثها واقف هستند. تاریخچهی سیثها نیز مانند تاریخچهی جدایها طولانی و پیچیده است، برای همین در این بخش مقاله صرفاً به مهمترین اتفاقات و شخصیتهای امپراتوری سیث میپردازیم. این مقاله یکجورهایی نگاه کردن به تاریخ این بار از دید سیثهاست.
تشکیل اولین امپراتوری سیث
سیثها اصالتاً گونهای از موجودات بیگانه بودند که دهها هزار سال پیش از شکلگیری جمهوری کهکشانی در سیارهی کوریبان (Korriban) میزیستند. سیثها ذاتاً ارتباط نزدیکی با سمت تاریک نیرو داشتند و فرهنگشان هم بر پایهی همین ارتباط نزدیک شکل گرفته بود. پس از مدتی، همان امپراتوری بیگانهی متخاصمی که به نخستین محفل جدای حمله کرده بود، به سیارهی سیثها نیز حمله کرد. با اینکه سیثها موفق شدند جلوی حمله ایستادگی کنند، ولی کل سیاره درگیر کشمکشی برای کسب قدرت شد و در نتیجهی آن، امپراتوری سیث درهم شکست و به سطوحی بدوی نزول کرد.
در نقطهی دیگری از کهکشان، محفل جدای جدید در حال پیشرفت و رونق گرفتن بود و در نهایت بین جدایهایی که اختلافنظر داشتند، تفرقه افتاد. جدایهای تاریک، که پتانسیل سمت تاریک نیرو را دیده بودند، ضد محفل جدای قیام کردند و همانطور که بالاتر شرحش رفت، جنگی شکل گرفت که به «تاریکی صد ساله» (Hundred Year Darkness) مشهور است. در نهایت جدایهای تاریک به خاطر تعداد نفرات کمتر و درگیریهای داخلی بین اعضایشان شکست خوردند و دستگیر شدند. جدایهای تاریک، به جای اینکه اعدام شوند(دم جدایها گرم)، به قسمتهای ناشناختهی کهکشان تبعید شدند تا شاید به اشتباه خود پی ببرند و دوباره به محفل جدای ملحق شوند. ولی غافل از این که جدایهای تاریک بچه نبودند که به اتاقشان بروند و به اشتباهاتشان پی ببرند.
دست تقدیر کاری کرد تا جدایهای تاریک از سیارهی کوریبان سر در بیاورند. در آنجا، جدایهای تاریک تمدن بدوی سیثها را که همچنان در سمت تاریک نیرو غوطهور بود، از نزدیک مشاهده کردند. جدایهای تاریک پادشاه سیثها را از سرنگون کردند و خودشان را «اربابان سیث» (Lord of the Sith) و رهبرشان را «ارباب تاریک سیث» (Dark Lord of the Sith) خطاب کردند. نخستین ارباب تاریک سیث تمدن بدوی سیث را تا سطح یک امپراتوری گسترش داد و جدایهای تاریک با سیثها (گلاب به رویتان) جفتگیری کردند.
درگیری داخلی بین جدایهای تاریک همچنان ادامه داشت و مقام ارباب تاریک سیث بین افراد مختلف دستبهدست میشد. با این وجود، امپراتوری سیث همچنان به رشد خود ادامه داد و در دوران طلایی خود قلمرویش افزون بر ۱۲۰ سیاره بود. جمهوری کهکشانی نیز در آن سوی کهکشان به رشد خود ادامه داد و در نهایت امپراتوری سیث تصمیم گرفت برای بزرگتر کردن قلمروی خود به تهاجم روی بیاورد. بدین ترتیب جنگ بزرگ ابرفضا (The Great Hyperspace War) آغاز شد، جنگی که به شدت جمهوری را غافلگیر کرد، حتی با اینکه یکی از مسافران ابرفضا که موفق شده بود از قلمروی سیثها فرار کند، هشدار وقوع این حمله را به گوششان رسانده بود.
ارباب تاریک سیثی که مقدمات حمله را چیده بود، از حقههای نیرو استفاده کرد تا ارتش مهاجم را بزرگتر از آن چیزی که بود جلوه دهد. به کمک این حقه، چندین سیاره در قلمروی جمهوری تسلیم ترس و آشفتگی شدند. در نهایت، جمهوری به کمک محفل جدای موفق به ایستادگی در برابر حمله شد و حقههای نیرو تاثیر خودشان را از دست دادند. بدین ترتیب سیثها به مقصد یک سامانهی ستارهای دیگر عقبنشینی کردند.
نیروهای جمهوری موفق شدند خودشان را به نیروهایی که در حال عقبنشینی بودند برسانند، اما ارباب تاریک با استفاده از ابرسلاحی که در سفینهاش بود، کاری کرد که یکی از ستارههای آن نزدیکی سوپرنوا شود و بدین ترتیب زمان کافی برای عقبنشینی خودش و نیروهایش را به کوریبان فراهم کرد.
درگیریهای داخلی بیشتری در کوریبان اتفاق افتاد و بدین ترتیب نیروهای جمهوری بهراحتی توانستند باقی نیروهای سیث را نابود کنند. بر اثر حملهی متعاقبی که جمهوری ترتیب داد، تقریباً تمام سیثهای باقیمانده از بین رفتند، گرچه که عدهای تبعید شده و عدهای هم موفق به فرار شدند. امپراتوری سیث تا یک قدمی انقراض پیش رفت، ولی از این واقعه جان سالم به در برد.
فریدون ند
تقریباً ۶۰۰ سال پس از جنگ بزرگ ابرفضا یک جدای تازهکار و آیندهدار به نام فریدون نَد (Freedon Nadd) که در محفل در دست تعلیم بود، توجه استادان خود را جلب کرد. با وجود شایستگیهایش، او به عنوان یک شوالیهی جدای پذیرفته نشد و به همین دلیل او از محفل کینه به دل گرفت. او به استادهای دیگری رو انداخت تا آنچه را که برای شوالیه شدن لازم بود بیاموزد، ولی او در آزمون شکیبایی با شکست روبرو شد و استادش او را به یک دوئل با شمشیر لیزری دعوت کرد.
در طول دوئل، استاد فریدون شمشیر لیزری خود را غیرفعال کرد و خود را در معرض یک حملهی آسان از جانب فریدون قرار داد. فریدون متوجه نشد که این هم آزمونی دیگر است. او با گمان اینکه این هم نقشهای دیگر برای اخراج کردن او از محفل است، خشمگینانه استاد خود را کشت و به امید بازگشت برای انتقام، سیاره را ترک کرد.
او به قلب قلمروی امپراتوری سیث سفر کرد و در آنجا واپسین ارباب تاریک سیث را که پس از سقوط امپراتوری سیث در حالت زیست تعویقی قرار داشت، پید اکرد. او ارباب تاریک را بیدار کرد و او نیز در عوض به فریدون راهورسم سمت تاریک نیرو را آموخت.
البته به رسم رایج سیثها[1]، فریدون ارباب تاریک را کشت و بدین ترتیب گونهی حیات سیث را منقرض کرد. فریدون، که اکنون یگانه ارباب تاریک سیث شده بود، تصمیم گرفت تا امپراتوری سیث را احیا کند و به حاشیهی درونی (Inner Rim) کهکشان سفر کرد. درست مانند جدایهای تاریک در چند قرن پیش، فریدون در یک سیاره فرود آمد و با تسلط خود روی نیرو ساکنین آنجا را شگفتزده کرد. فریدون خود را حاکم سیاره خطاب کرد و نفوذ سمت تاریک نیرو را روی آن گسترش داد. فریدون بعدها درگذشت، اما نوادگانش راه جد خود را ادامه دادند.
اکسار کون
سالها بعد، یک جدای جوان و مستعد دیگر به نام اکسار کُ[۴۰۴- چنین واژهای اصلاً وجود خارجی ندارد]ون (Exar Kun) که نکات اشتراک زیادی با فریدون ند داشت، با یقین بر اینکه فسادناپذیر است، تصمیم گرفت روی سمت تاریک نیرو تحقیق کند. در نهایت اکسار ک[۴۰۴- ما که ندیدیم]ون هم با دلی چرکین از محفل جدای جدا شد و در نهایت از همان سیارهای که فریدون حاکم آن بود سر درآورد. در آنجا با شبح فریدون که از نیرو قوت گرفته بود، ملاقات کرد و شبح فریدون نیز او را به سیارهی باستانی کوریبان، منزلگاه سیثها، هدایت کرد. در کوریبان، حجمی از آوار روی سر اکسار ک[۴۰۴- برای ما گلاب و گل میاد ازش]ون ریخت و او را آن زیر حبس کرد.
ریزش آوار در اصل آزمونی بود که فریدون برای اکسار ک[۴۰۴- به جرج لوکاس اطلاع بدید اسم این شخصیت در ایران اکسار جان شده]ون طرحریزی کرده بود. از این طریق، او میخواست اکسار ک[۴۰۴- شیرینی محمدی نه شیرینی دانمارکی]ون را مجبور کند از روی ناچاری و برای فرار از مخصمهای که در آن گرفتار شده بود، به استفاده از قدرتهای سمت تاریک روی بیاورد. این اتفاق هم افتاد و اکسار ک[۴۰۴- چقدر شما فکرتون منحرفه]ون با استفاده از سمت تاریک، خود را آزاد کرد و استخوانهای شکستهاش را التیام بخشید. استفادهی اکسار ک[۴۰۴- همون جان]ون از قدرتهای سمت تاریک، باعث اختلال در توازن نیرو شد.
اکسار[به علت کمبود جوک حذف شد] همچنان اعتقاد داشت که میتواند بدون فاسد شدن از قدرتهای سمت تاریک استفاده کند. او به سیارهای دیگر سفر کرد و در آنجا گونهای از موجودات وحشی که از نسل سیثها بودند، او را به اسارت گرفتند. او بار دیگر برای فرار از دست آنها به سمت تاریک نیرو تمسک جست و اسیرکنندگانش را کشت. همچنین او شبح فریدون ند را به طور دائمی از بین برد و باقی ساکنین سیاره را به بردگی گرفت.
در جایی دیگر، یک شوالیهی جدای به طور مخفیانه وارد یک تشکیلات وابسته به سمت تاریک نیرو شد، اما او نیز به سمت تاریک گرایش پیدا کرد. اکسار [آقا] که کنجکاو بود بداند آیا کسی میتواند با قدرت او مقابله کند یا خیر، جدای سقوطکرده را یافت و او را به دوئلی تکبهتک دعوت کرد.
شبح یک ارباب تاریک سیث که مدتها میشد که مرده بود، در بینشان ظاهر شد، اکسار [عزیز] را به عنوان ارباب تاریک جدید و جدای سقوطکرده را نیز به عنوان شاگرد او معرفی کرد. آنها تصمیم گرفتند با همکاری یکدیگر امپراتوری سیث را بازسازی و عصر طلایی جدیدی در بستر آن ایجاد کتتد. آنها برای رسیدن به این مقصود، با مَندِلوریَنها (Mandalorians) همپیمان شدند و در کنارشان جنگ جدیدی علیه جمهوری به راه انداختند.
شاگرد اکسار [جان] در نهایت از سیث بودن خود پشیمان شد و به جدایها کمک کرد تا استادش را شکست دهند. وقتی تمام نیروهای اکسار [خان] شکست خوردند، در آخر فقط خود او در قلعهاش باقی ماند. او برای اینکه روح خود را در سیاره باقی نگه دارد، تمام بردههای خود را قربانی کرد. اما در هر صورت جنگ به پایان رسید و جدایها بار دیگر به این باور رسیدند که سیثها از بین رفتهاند.
دارث رون و دارث مالک
متأسفانه بار دیگر جدایها فقط تا نوک دماغشان را دیدند، چون دیری نپایید که اعضای سیث باقیمانده بار دیگر با مندلورینها همپیمان شدند تا جنگی دیگر علیه جمهوری تضعیفشده به راه بیندازند. جنگ خیلی زود به حاشیهی بیرونی کهکشان کشیده شد و جمهوری بلافاصله به تهدید در پیش رو پی برد.
محفل جدای نمیخواست به این زودی درگیر جنگی دیگر شود، اما دو شوالیهی جدای به نامهای رون (Revan) و الک (Alek) خودسرانه با تعدادی از اعضای محفل به کمک جمهوری شتافتند. به کمک این دو شوالیه، جنگ به نفع جمهوری خاتمه یافت و رون و الک نیز به اعماق قلمروی مندلورینها نفوذ کردند و در آنجا سیارهای گمشده را کشف کردند که مندلورینها ورود به آن را قدغن کرده بودند.
انرژی سمت تاریک نیرو در این سیاره، که یکی از پایتختهای پیشین امپراتوری سیث به حساب میآمد، بسیار شدید بود. در آنجا رون و الک مدارکی مبنی بر وجود یک فرقهی سیث مخفی و قدیمی پیدا کردند که محل فعالیتش سیارهای واقع در اعماق ناشناختهی فضا بود. آنها به این سیاره سفر کردند و در آنجا امپراتور سیثی را ملاقات کردند که موجب گرایش آنها به سمت تاریک نیرو شد. از این پس این دو تن به نامهای دارث رون (Darth Revan) و دارث مالک (Darth Malek) شناخته میشدند. بدینترتیب لقب «دارث» برای اولین بار مورد استفاده قرار گرفت.
این دو با حمایت گروهی از جدایها که هنوز بهشان وفادار مانده بودند، جنگی علیه محفل جدای و جمهوری به راه انداختند. با این وجود، رون قصد داشت تا حد امکان به بناهای زیرساخت جمهوری آسیب نرساند، چون امیدوار بود که پس از پایان جنگ تمامشان را از آن خود کند. رون اعتقاد داشت برندهی جنگ کسی خواهد بود که بیشترین تعداد مصرفکنندهی نیرو را در اختیار داشته باشد، برای همین هر جدایی را که سر راهش میدید، یا به پیروی خود تبدیل میکرد یا میکشت.
اما در نهایت سمت تاریک نیرو قابل پیشبینی است و در آخر مالک به امید تبدیل شدن به یگانه ارباب تاریک سیث در صدد کشتن رون برآمد. رون زنده ماند، اما محفل جدای حافظهی او را پاک کرد و او نیز به جنگیدن در جناح آنها مشغول شد. رون مالک را شکست داد و بدین ترتیب جنگی دیگر خاتمه گرفت.
سه قرن گذشت تا امپراتوری سیث از اعماق ناشناختهی فضا بار دیگر احیا شود. امپراتوری احیاشده با یک حملهی ناگهانی محفل جدای و جمهوری را غافلگیر کرد. مندلورینها نیز به لطف سیثها بار دیگر قوت گرفتند و جنگ بزرگ دیگری درگرفت.
این جنگ برای جمهوری گران تمام شد و تقریباً نصف کهکشان، منجمله پایتخت جمهوری یعنی کوروسانت (Coruscant) تحت کنترل امپراتوری سیث قرار گرفت.
صدها سال گذشت و در این مدت امپراتوری سیث و جمهوری هر دو بهتدریج تحلیل رفتند. در نهایت، همزمان با قدرت گرفتن دارث بین (Darth Bane) قلمروهای تکهپارهشدهی سیث کاملاً پاکسازی شدند تا به شکل یک محفل سیث جدید، با حکمرانی دو تن، بازسازی شود: یک استاد و یک شاگرد. این قانون برای جلوگیری از درگیریهای داخلی که برای هزاران سال در امپراتوری سیث جریان داشت، تصویب شد. چون با وجود اینکه سیثها بسیار قدرتمند بودند، ولی به خاطر اینکه منافع شخصیشان بر هر چیز دیگری ارجحیت داشت، نمیتوانستند برای کسب فتوحات بیشتر قدرتشان را به بیشترین میزان بهرهبرداری برسانند.
دارث سیدیوس
همچنین جمهوری جدیدی شکل گرفت و برای مدتی در کهکشان صلح برقرار شد. اما یک ارباب سیث جدید به نام دارث پلیگوس (Darth Plagueis) که به قدرتهای نیرو برای کنترل کردن حیات علاقهی خاصی پیدا کرده بود، اوضاع را تغییر داد. او یک جوان نیروپذیر از سیارهی نابو (Naboo) به نام شیو پالپاتین (Sheev Palpatine) را متقاعد کرد تا خانوادهاش را به قتل برساند و به سیثها ملحق شود. پالپاتین، که اکنون با نام دارث سیدیوس (Darth Sidious) شناخته میشد، به مقام سناتوری جمهوری نائل گشت و سیثها نیز با فریب دادن جمهوری جنگ دیگری به نام جنگ کلونها (The Clone Wars) آغاز کردند.
در این مدت دارث سیدیوس چند نفر را به شاگردی پذیرفت: دارث ماول (Darth Maul)، دارث تیرانوس (Darth Tyranus) که با نام کونت دوکو (Count Dooku) نیز شناخته میشود، و البته دارث ویدر (Darth Vader) معروف یا آناکین اسکایواکر (Anakin Skywalker).
پس از پایان جنگ و تشکیل یک امپراتوری جدید و پاکسازی جدایها، سیثها یک عصر طلایی جدید را پیش روی خود دیدند. اما جدایهایی چون اوبیوان کنوبی و یودا از عملیات پاکسازی جان سالم به در بردند و شاگرد مستعدی به نام لوک اسکایواکر، فرزند آناکین، را تعلیم دادند تا به جدای قدرتمندی تبدیل شود. لوک موفق شد تا دثاستار (Death Star) عظیمالجثهی امپراتوری را نابود سازد و دارث ویدر را متقاعد کند تا به سمت روشن نیرو برگردد و دارث سیدیوس را بکشد.
در این میان، ائتلاف شورشی (The Rebel Alliance) در نبردهای مهمی علیه امپراتوری به پیروزی دست پیدا کردند و دثاستار دوم را نیز نابود کردند. بار دیگر، محفل و امپراتوری سیث سرنگون شدند و جمهوری جدیدی تأسیس شد. با این وجود، بعید به نظر میرسد که سیثها برای همیشه از بین رفته باشند. کسی چه میداند، شاید هنوز یک سیث باستانی در حیات نباتی، در سیارهای دور، منتظر یک جوان نیروپذیر کنجکاو است که یک بار دیگر، امپراطوری سیثها سر بلند کند. علی ای حال منظور این است که از کایلو رن آبی گرم نمیشود.
سیثها بهنوعی نقطهی مقابل جدایها به حساب میآیند، خصوصاً در فیلمها که همیشه نبرد بین جدای و سیث به طور واضحی نبرد بین خوبی و بدی به تصویر کشیده میشود. در دنیای گسترشیافته چنین مرز مشخصی وجود ندارد و همهچیز بستگی به دیدگاه شخصی افراد دارد. یکی از جنبههای جالبتوجه فلسفهی سیثها، تأکید روی اهمیت سختی و دشواری در زندگی هر فرد است. کمک کردن به دیگران و تلاش برای سهل کردن سختیهایشان فقط منجر به ضعف آن فرد میشود. همچنین احساسات یکی از عناصر حیاتی در فلسفهی سیث است و قدرت یک سیث تا حد زیادی به احساساتی چون ترس و خشم بستگی دارد. جدایها سعی دارند این احساسات را از وجود خود بزدایند، ولی سیثها باور دارند باید این احساسات را کنترل و برای ادامهی بقا ازشان استفاده کرد.
شاید سیثها از بسیاری لحاظ شرورانی کلیشهای به نظر برسند، اما حداقل یک فضیلت دارند و آن هم ثابتقدم بودنشان است.
سابر لیزری (Lightsaber)
«شمشیر لیزری اسلحهی جالبیست؛ شمشیری منحصربفرد در تاریخچهی جنگاوری. یک تناقض، درست مثل جدایهایی که حملش میکنند، همان جنگجویان صلحجویی که با هدف خدمت به حیات میکشند. تا به حال توجه کردی؟ تیغهی شمشیر گرد است، هیچ لبهای ندارد. اما در عین حال یک شمشیر لیزری سرتاسر لبه است. هیچ قسمتی از شمشیر نیست که خاصیت برندگی نداشته باشد. عجیب است، نه؟ شاید حتی بتوان گفت استعارهای درون خودش دارد.»
ورژیر (Vergere)
از میان عناصر مختلف دنیای جنگ ستارگان که مردم را به خود جذب کردهاند، شاید هیچکدامشان به اندازهی شمشیرهای لیزری نمادین نباشند. گرچه که شمشیرهای لیزری در ابتدا قرار بود صرفاً معادل آیندهنگرانهی شمشیرهای عادی برای استفاده در دوئل باشند، اما با گذر زمان بهقدری بهشان جزئیات اضافه شده که میتوان با خیال راحت یک مقالهی جداگانه بهشان اختصاص داد. در این مقاله ما به تاریخچهی شمشیرهای لیزری، ساختار و دگرگونیهایشان، و همچنین اسلحههای دیگری که بر پایهی شمشیرهای لیزری ساخته شدهاند، میپردازیم.
سابرهای نیرو
قدیمیترین سابر نوری، سابر نیرو (Force Saber) است. این سابر را نیروهای امپراتوری راکاتا (The Rakata Empire) به کار میبردند. راکاتا امپراتوریای موجودات غیرانسانیای بود که از سمت تاریک نیرو بهره میبردند. این شمشیرها با استفاده از کریستالهای آزمایشگاهیای ساخته میشدند که از سمت تاریک نیرو قدرت میگرفتند. بسیاری از ایدههایی که در ساخت سابرهای نیرو دخیل بودند، بعدها در ساخت سابرهای لیزری جدایها و سیثها نیز مورد استفاده قرار گرفتند.
امپراتوری راکاتا از این اسلحه علیه نخستین محفل جدای استفاده کرد و باعث شد بسیاری از جدایها نیز به استفاده از آنها روی بیاورند. با توجه به اینکه شمشیرهای نیرو از سمت تاریک قدرت میگرفتند، جدایهایی که ازشان استفاده میکردند، در خطر گرایش به آن قرار میگرفتند. بدین ترتیب بین جدایها تفرقه افتاد: بین جدایهایی که به استفاده از شمشیرهای نیرو علاقه داشتند و بین آنانی که معتقد بودند این کار به خطرش نمیارزد. این تفرقه بهنوعی سرآغاز تمایز پررنگ بین مصرفکنندگان سمت تاریک و روشن نیرو بود.
پیشاسابرها
گرچه که محفل جدای پس از پایان جنگ از شمشیرهای نیرو استفاده نکرد، اما شروع کرد به ساختن معادلی برای آن. در نهایت مشخص شد که ساختن چنین اسلحهای مشکل است و سالهای سال سپری شد و جدایها همچنان در حال استفاده از شمشیرهای معمولی بودند. در نهایت جدایها موفق به ساختن شمشیرهای لیزریای شدند که تحت عنوان پیشاسابر (Protosaber) شناخته میشود. در ساخت این شمشیرهای بدوی از کریستالی طبیعی استفاده میکردند که در قبضهی شمشیر قرار میگرفت. این کریستال که از سمت روشن نیرو قدرت میگرفت، رنگهای مختلفی داشت و مهمترین عنصر در ساختن یک شمشیر لیزری به حساب میآید.
اولین نسخههای پیشاسابرها فقط برای موقعیتهای تشریفاتی استفاده میشدند، چون به قدر کافی اصلاح و تعدیل نشده بودند. اما با گذر زمان میزان استفاده از آنها بیشتر شد، خصوصاً در دورهی تاریکی صد ساله که بر اثر درگیری بین جدایها و جدایهای تاریک ایجاد شده بود.
یکی از بزرگترین مشکلات شمشیرهای بدوی نرخ مصرف بالایشان بود. با توجه به اینکه در آن دوران هنوز راهحلی برای این مشکل تعبیه نشده بود، مصرفکنندگان پیشاسابر به خود مخزنهای انرژی میبستند و با یک کابل آن را به پیشاسابر متصل میکردند. این کار برایشان چند مشکل ایجاد میکرد: تمام شدن انرژی داخل مخزن، جلوی دست و پا بودن مخزن به هنگام نبرد و احتمال قطع شدن کابل. با این وجود، مزیتهای سابرهای اولیه در مقایسه با سلاح سنتی به قدری زیاد بود که استفاده از آنها را بهصرفه کرده بود.
تولد سابرهای لیزری
جالب اینجاست، اولین گروهی که موفق شدند شمشیر را از مخزن انرژی خارجی بینیاز کنند، سیثها بودند. سیثها یک سلول انرژی مینیاتوری ساختند که در قبضهی شمشیر جاسازی میشد. سپس یک اَبَرهادی نیز به شمشیر اضافه کردند که قدرت را در داخل شمشیر به گردش درمیآورد تا انرژی آن هیچوقت تمام نشود. تنها موقعی لازم بود شمشیر از سلول انرژی نیرو استخراج کند که گردش متوقف میشد، مثلاً وقتی شمشیر چیزی را قطع میکرد (بنابراین کشتن مثلاً هزار نفر انرژی بیشتری مصرف میکرد تا کشتن ۹۹۹ نفر).
سیثها کریستالهایشان را به سمت تاریک نیرو آغشته میکردند و به همین خاطر تیغهی شمشیرشان قرمز میشد. البته سیثهایی در تاریخ بودهاند که از سابرهای لیزری با رنگ معمولی کنند.
پس از اینکه سیثها جنگ بزرگ ابرفضا (The Great Hyperspace War) را راه انداختند، جدایها و اعضای جمهوری نیز با این نوع جدید شمشیرهای لیزری آشنا شدند و با پایان جنگ، طرح جدید سابرهای لیزری نزد جدایها هم فراگیر شد.
سالهای متمادی جدایها و سیثها از سابرهای لیزری در جنگهایشان استفاده کردند. پس از پاکسازی جدایها در پسایند جنگ کلونها، امپراتوری کهکشانی استفاده از شمشیرهای لیزری را ممنوع اعلام کرد. به تعاقب آن نیروهای امپراتوری بیشتر مکانهایی که کریستال مخصوص ساختن شمشیر لیزری درشان یافت میشد، ویران یا قرنطینه کردند.
در این دوره، دارث ویدر جزو معدود افرادی بود که جلوی چشم همگان از شمشیر لیزریاش استفاده میکرد. چون استفاده از سابر لیزری توجه زیادی را سوی شخص خاطی جلب میکرد و کمتر کسی میتوانست از این میزان توجه جان سالم به در ببرد. اوبیوان کنوبی شمشیر لیزری قدیمی پدر لوک اسکایواکر را به او اهدا کرد، اما در دوئلی با دارث ویدر در شهر ابری (Cloud City) لوک هم شمشیر و هم دست راستش را از دست داد.
لوک به کمک طرحی که اوبیوان به او داده بود، شمشیر لیزری خودش را ساخت. شمشیر جدید لوک به کریستال سبزی مجهز بود که به صورت ترکیبی ساخته شده بود. پس از مرگ دارث سیدیوس و سرنگون شدن امپراتوری، لوک به نسل جدیدی از جدایها راهوروش مبارزه با سابر لیزری را آموخت، منجمله خواهرزادهاش بِن سولو (Ben Solo). البته بن که به سمت تاریک نیرو گرایش پیدا کرده بود، تازهکاران دیگر را کشت و لقب «کایلو رن» (Kylo Ren) را برای خود برگزید. خیلی زود بن سابر لیزری جدیدی با کریستال قرمز ساخت.
ساختار سابرهای لیزری
قبضهی یک سابر لیزری معمولی زیر 30 سانتیمتر درازا دارد، از جنس فلز ساخته میشود و به چند دستگیره مجهز است که با استفاده از آنها میتوان طول لیزر و قدرت آن را تنظیم کرد.
سابرهای لیزری را معمولاً خود مصرفکنندهاش میسازد و برای همین بنا بر سلایق و نیازهای سازنده شخصیسازی میشود. اما در کل همهی سابرهای لیزری حاوی یک سلول انرژی و کریستال متمرکزکننده هستند. انرژی تولیدشده در سلول انرژی، متمرکز شده و سپس به پلاسما تبدیل میشود. امکانش هست که این سلول انرژی کم بیاورد، ولی این اتفاق به ندرت میافتد.
پلاسما از بین کریستال متمرکزکننده، که طول سابر را تعیین میکند، عبور کرده و بر روی خروجی قدرت سوار میشود. سپس این پلاسما عموماً یک متر طولانیتر میشود و دوباره به قبضه بازمیگردد و بدین ترتیب چرخه را کامل کرده و قدرت در حال گردش را حفظ میکند.
با توجه به اینکه تیغههای سابرهای لیزری داخل یک میدان مغناطیسی واقع شدهاند، دو سابر لیزری هیچگاه از میان یکدیگر رد نمیشوند. و برای همین هم هست که سابرها در برخورد به هم جرقه تولید میکنند.
در تاریخ سابرهای لیزری، طرح کلی آنها چند بار دستخوش تغییر شده است؛ چون هر کاربر تمایل داشته تا شمشیر خود را به نحوی منحصربفرد شخصیسازی کند. در ادامه به معرفی طرحهای مختلف سابرهای لیزری میپردازیم:
۱. سابر لیزری استاندارد (Standard Lightsaber): شمشیر لیزری استاندارد حاوی یک قبضهی حدوداً 20 الی 30 سانتیمتری است. این مدل هیچ ویژگی خاصی ندارد و تنها وجه تمایز شمشیرهای لیزری استاندارد با یکدیگر جزئیاتی است که حملکنندگانش بنا بر سلیقه و نیاز شخصی روی قبضههایشان اعمال میکنند.
۲. سابر لیزری با دوتیغه (Double-bladed Lightsaber): سابر لیزری دوتیغه که تحت عنوان چوبدستی لیزری (Saberstaff) نیز شناخته میشود، از یک قبضه تشکیل شده که از دو سر آن یک سابر لیزری بیرون میزند. سابرهای لیزری دوتیغه معمولاً دراز به نظر میرسند، چون از دو سابر لیزری جداگانه که سرشان به یکدیگر متصل شده، تشکیل شدهاند.
۳. سابر لیزری با دو تیغهی چرخان (Double-bladed Spinning Lightsaber): این شمشیرها نیز مانند چوبدستیهای لیزری از دو سرشان تیغه بیرون زده است. اما تفاوتشان با مدل قبلی در این است که قبضهیشان به اندازهی یک سابر لیزری استاندارد است و دور آن یک حلقه کشیده شده که اگر فعال شود، تیغهها دور آن شروع به چرخیدن میکنند.
۴. سابر لیزری صلیبی (Crossguard Lightsaber): سابر لیزری صلیبی یکی از مدلهای باستانی شمشیرهای لیزری است که سابقهی آن به فاجعهی بزرگ مالاکور (The Great Scourge of Malachor)، که نبردی بین جدایها و سیثها بود، برمیگردد. شمشیر لیزری صلیبی شامل یک تیغهی استاندارد و دو تیغهی کوتاه متقابل است که از انتهای تیغهی استاندارد بیرون زدهاند. معروفترین سابر لیزری صلیبی همانیست که در اپیزود هفتم دست کایلو رن دیدیم.
۵. سابر لیزری با قبضهی منحنی (Curved-hilt Lightsaber): تفاوت این مدل با مدل استاندارد در قبضهی آن است. انحنای قبضهی این مدل آن را خوشدستتر میکند و برای سبکهای نبرد تکدستی چون فرم دوم یا ماکاشی (Form II/Makashi) که سبک نبرد مخصوص سیثهاست، ایدئال است. همچنین قبضهی منحنی به کاربر کمک میکند از راه زاویه دادن به تیغهی شمشیر حریفش را گیج کند.
۶. سابر لیزری تپانچهمانند (Lightsaber Pistol): این مدل در اصل همان مدل استاندارد است که یک تپانچه برای شلیک تیرهای لیزری به آن الحاق شده است. از این مدل فقط یک نمونهاش شناسایی شده است.
۷. سابر لیزری تفنگمانند (Lightsaber Rifle): سابر لیزری تفنگمانند در اصل تفنگیست که با هدف ترکیب شدن با سابر لیزری طراحی شده است. طرز کار آن بدین شکل است که کاربر یک سابر لیزری استاندارد را روی شکافی بالای آن قرار میدهد. پس از بارگذاری موفقیتآمیز، این تفنگ ترکیبی قادر به شلیک پرتوهایی از انرژی است که قدرت تخریب بالایی دارند.
۸. نیزهی لیزری (Lightsaber Pike): نیزهی لیزری دستهای بسیار دراز و تیغههای لیزری کوتاه دارد. غیر از این تفاوت قابلملاحظه ای با سابر لیزری دوتیغهدار ندارد.
۹. عصای لیزری (Cane Lightsaber): عصای لیزری یکی از دگرگونیهای سادهی سابر لیزری استاندارد است که زیر سر یک عصا مخفی شده است. به هنگام مبارزه، دستگیره از بدنهی عصا جدا میشود و میتوان آن را به صورت عادی در دست گرفت. تِرا سینوبه (Tera Sinube) و همچنین دارث ماول چنین سلاحی حمل میکردند، گرچه نمونهی متعلق به ماول در اصل یک چوبدستی لیزری بود که زیر سر یک عصا مخفی شده بود.
۱۰. سابر لیزری تمرینی (Training Lightsaber): سابر لیزری تمرینی در اصل همان سابر لیزری استاندارد است، منتها طوری تنظیم شده که تیغهی آن قدرت زیادی نداشته باشد، برای همین در صورت برخورد به حریف، کبودی و در بدترین حالت، سوختگیهای سطحی روی پوست او ایجاد میکند. همانطور که از اسم آن برمیآید، این مدل مخصوص آموزش دادن به تازهکارانیست که میخواهند نحوهی کار کردن با سابر لیزری را یاد بگیرند.
۱۱. سابر لیزری شوتو (Shoto-style Lightsaber): سابر لیزری شوتو (یا کوتاه) قبضه و تیغهای کوتاه دارد. شوتوها عموماً به عنوان سلاح جانبی در دوئلهای دوشمشیره به کار میروند. همچنین شوتو مخصوص کاربرانیست که قد کوتاه داشته باشند و نتوانند از شمشیرهای استاندارد استفاده کنند (نمونهی بارزش یودا)، گرچه استثنائاتی هم وجود دارد.
۱۲. سابر لیزری تاریک (Darksaber): این سابر لیزری باستانی یک تیغهی سیاه منحصربفرد دارد که به قدری مسطح شده که شبیه به یک شمشیر معمولی به نظر میرسد. در این مدل از پرتوی گرد سابر لیزری استاندارد خبری نیست.
۱۳. شلاق لیزری (Lightwhip): شلاق لیزری روی کاغذ عملکردی شبیه به سابر لیزری دارد، اما به جای تیغه، یک شلاق انعطافپذیر از جنس پلاسما از تیغهی آن ساطع میشود که کنترل کردن آن بسیار دشوار است. به همین دلیل، در طول اعصار افراد کمی از شلاق لیزری استفاده کردهاند.
سابر لیزری تا وقتی که به یک جسم فیزیکی برخورد نکند، از خود انرژی یا گرمایی ساطع نمیکند. اما در صورت برخورد، گرمای ساطعشده بسیار زیاد است، طوری که بلافاصله باعث ایجاد زخم میشود و تقریباً هر مادهی جامدی را میبرد. نرخ برش سابر لیزری به چگالی مادهای که به آن برخورد کرده بستگی دارد. در اصل، مادههایی وجود دارند که نسبت به ضربهی سابرهای لیزری مقاوم هستند. به عنوان مثال، سنگمعدن پالایششدهی کورتوسیس (Cortosis) میتواند کاری کند تیغهی سایبر لیزری کوتاهتر شده یا برای مدتی کوتاه بلا استفاده شود. فِرِک (Phrik) نوعی فلز دیگر است که سابر لیزری قادر به بریدن آن نیست و برای همین از آن در ساخت سلاحهای بسیاری (منجمله سابر لیزری دارث سیدیوس) استفاده میشود.
سنگمعدن مندلورین (Mandalorian Ore) که فقط در سیارهی مندلور و قمر آن یافت میشود، فلزی بهشدت مقاوم است (حتی در برابر ضربات سابرهای لیزری) که تصور میشد غیرقابلشکستن است. آهنگران مندلور به مهارت خود در قالب دادن به این سنگمعدن افتخار میکردند و بیشتر زرهها و سلاحها و همچنین وسایل دیگری چون دستبند و سلولهای زندانشان را از آن میساختند. به همین دلیل، زرهها و سلاحهای مندلورینها در نبردشان علیه جدایها بسیار مفید واقع شد.
همچنین تعدادی از گونههای جانوری کهکشان نیز پوستی مقاوم علیه سابر لیزری دارند، اما درست مثل مواد مقاوم، این گونههای جانوری نیز نادر هستند.
یکی از بزرگترین نقاط ضعف سابرهای لیزری آب است، چون در تماس با آن فوراً سیستمشان اتصالی میکند، مگر اینکه سابر لیزری مربوطه به طور خاص برای مصرف در زیر آب ساخته شده باشد.
سابرهای لیزری بر اثر بارش باران اتصالی نمیکنند، اما باران باعث بلند شدن بخار از آنها میشود و بسیاری از جدایهایی از گونههای جاندار آبزی سابرهای لیزری خود را به منظور مصرف در زیر آب میساختند.
استفاده از سابرهای لیزری کار راحتی نیست و داشتنشان برای کسی که درست تعلیم ندیده باشد، بسیار خطرناک است. با توجه به اینکه نقطهی ثقل سابرهای لیزری قبضهیشان است، از تمامی جهات قابلیت برندگی دارند و هر کاربر میتواند با استفاده از نیرو قابلیتهای آن را ارتقا بخشد، زخمی کردن یا کشتن خود یا دیگران با استفاده از سابرهای لیزری امری بسیار محتمل است.
شورای جدای هفت نوع سبک مبارزه با شمشیر لیزری را به رسمیت شناخته که هرکدام نقاط قوت و ضعف مخصوص به خود را دارند و برای استفاده در موقعیتی خاص مناسب هستند، از دوئلهای تهاجمی و دفع کردن تیر تفنگهای لیزری گرفته تا جاخالی دادن با پرشهای آکروباتیک و از پا در آوردن حریف با حملات سنگین. سبکهای مبارزهی دیگری نیز خارج از محفل جدای وجود دارند که یا از نو طراحی شده یا با اعمال تغییرات جزئی در سبکهای مبارزهی محفل هویتی مستقل پیدا کردهاند؛ مثل سبک مبارزهی میس ویندو (Mace Windu) یعنی واپاد (Vaapad).
سابرهای لیزری سلاحها و در عین حال نمادهایی قدرتمند، خطرناک، باشکوه و زیبا هستند، طوری که افراد عادی هم برایشان احترام قائلند و هم ازشان میترسند، خصوصاً اگر شخصی باجذبه آنها را در دست گرفته باشد. با اینکه سابر لیزری صرفاً بخش تعمیمیافتهای از توانایی کاربرش در استفاده از نیرو است، هیچگاه از مرکز توجه کنار نرفته است.
[1] نام این رسم رایج قانون دوتایی (The Rule of Two) است. طبق این قانون، در رابطهی بین یک ارباب سیث و شاگردش اعتماد جایی ندارد؛ در اصل ارباب و شاگرد در همه حال باید به دنبال پیدا کردن نقطهضعف یکدیگر باشند، چون طبق راهورسم سیث، یک شاگرد حق دارد استاد ضعیفش را سرنگون کند، و یک استاد نیز حق دارد شاگردش را با شاگردی ارزشمندتر و قدرتمندتر جایگزین کند. سیثها این فلسفه را راهی برای زدودن ضعفا از میان اعضایشان و قویتر شدن در طول زمان میدیدند، چون فقط شاگردی که تمام سیثهای پیشین را شکست داده باشد، میتواند از راه مبارزهی منصفانه جای استادش را بگیرد.
-
بسیار عالی و جامع.
با تشکر. -
مقاله مختصر و مفیدی بود و مثل همیشه لذت بخش :)) توضیح تاریخ لجندز به صورتی که به زیاده گویی نکشه کار واقعا دشواریه… ضمن اینکه از معادل سازی صحیح و ساده تر لایت سیبر به شدت خوشم اومد :))
صرفا اینکه اولین افرادی که عنوان دارث رو به همراه داشتن اصولا نباید دارث آنندو و احتمالا دارث ترایا باشن؟ آنندو که رسما یکی دو هزاره قبل از جدای سیویل وار زندگی میکرده و فاسد شدن ترایا هم به شدت فاصله نزدیک و در عین حال نامشخصی با فاسد شدن رون و ملک داره…
پ.ن: اون پاک شدن حافظه رون رو در عین هندی بودن میشه کاملا بخاطر توییست خفن Kotor 1 بخشید :))
-
سلام. مقاله عالی بود! فقط من موندم اسکولاستیک چی هست دیگه؟ D:
این عکس هم هست در ردیت پیدا کردم، نگاره پیامبران Sith !
http://bayanbox.ir/view/3554102134598130666/9oq74slw3dc01.jpg -
من ازین مقاله نهایت استفاده را بردم و ازشما ممنونم
-
واقعا خوب بود. ممنون
-
ایول خیلی خوشم اومد
-
سلام این مقاله خیلی جالبه خیلی وقت بود دنبال یه همچین چیزی می گشتم لطفا اگه میشه از زندگی سیث ها و جدای های مختلف هم بذارید مثل ونترس یا فریدان ند و… ممنون میشم
-
خیلی خوب بود ممنون
ولی یک اشتباه بزرگ در ساختار شمشیر گفتی
نوعی باتری وجود دارد که از کربن 4 ساخته شده
این ماده سمی و بسیار خطر ناکه چون اشعه ایکس را منتشر میکنه
برای همین از این نوعی الماس میسازند که سیاه میباشد
با توجه به خواصیتی که داره ، یعنی وقتی که از توی زباله های اتمی بیرون میارنش ، این باتری میتونه تا 16۰۰۰۰ سال بدونه اینکه خراب بشه و نیازی به شارژ کردن داشته باشه کار میکنه . خب یعنی به پلاسما و نور و انرژی ربطی ندارد
این شمشیر های لیزری ،دارای همین باتری ها هستند . ولی اگه اینطور باشه هیچ وقت نمیشه از شمشیر استفاده کرد
چرا؟ چون اشعه ایکس را منتشر میکند و تمام سلول های بدن ما را میکشد
خب نشد که ، واسه همین روی آلماز دست ساز، روکشی از الماس طبیعی می کشند
حالا دیگه اشعه هم نمی دهد
حالا مقداری بخار فشرده که همان پلاسما نام دارد را در پمپی کنار این باتری در ته دسته میگذارند
سپس روی الماس را با یک چراغ الایدی میپوشانند و جلوی آن را تا وسط دسته عدسی شیشه ای میکشند
بعد روی پلاسما که مادهی چهارم است را با دریچه ای با دهانه ی نازک بسته اند پس پلاسمای ما به قدری سریع بیرون میرود که برنده نیز میشود و برگشتی هم در کار نیست
این دریچه هم تا نصف دسته میرود
بقیه ی دسته ، یک مخروط تو خالی از الماس خالص است که پشتش را با جیوه پوشاندن
حالا این مخروط به چه درد میخوره؟؟
این مال اینه که نور فشرده شده را با پلاسما مخلوط کنه و به بیرون بفرسته
تازه ، وقتی شمشیر ها روشن میشوند چنان نوری دارند که نمیتوان بدونه عینک جوش کاری با آن کار کرد
درضمن پلاسما تا یک متر به بالا زبانه میکشد ولی لیزر تا برد نهایی خود که به ۸۷۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰متر است میرود
مشکل بعدی هم این است که حرارت آن آن قدر بالاست که دستهای شمشیر را ظرف 2 دقیقه آب میکند و در نتیجه هرگز به درد نمیخورد
پس اول خود مارا میکشد تا دشمنان را
تیغه ی شمشیر های نوری از هم رد میشوند و هیچ تماسی با هم ندارند
پس امکان ساخت این شمشیر ها وجود دارد ، ولی هرگز مانند درون فیلم ها نیست ممنونم که این را خوندید-
تو کمیک و رمان ها
-
با سلام مقاله بسیار خوب و پر محتوی بود ،شما قبل از اینکه نام اکسار ک…. رو بنویسد ،خودتون میتونستید بجای ک ، گ ،بزارین و اسمشو به اکسار گون ،تغییر بدین ، اینطوری بهتر بود ،
در کل ممنون از این مقاله ای که نوشتین ، امیدوارم ،از این نوع مقاله بیشتر بزاریم ، با خوندن این کلی به معلومات خواننده ها اضافه شد ،
ممنون از همه کسانی که برای این برنامه زحمت کشیدن.
موفق و پیروز باشید.
-
-
عالی بود . یه سوال خیلی مهم . تقریبا سه چهارم اینایی که گفتید تو فیلم اصلی نبود از کجا می دونید اینا رو آخه
هر کی میدونه بگی