• سازنده
    موضوع
  • #22721
    kia
      • امدادگر
      Up
      10
      Down
      ::

      من، برخلاف خیلیا که بازی کردن رو از کنسول‌ها شروع کردن، اولین بازی‌هایی که کردم مال پی‌سی بودن، تحت داس. یه سی‌دی داشتم که بهش می‌گفتم سی‌دی قرمزه و توش پر بازی و نرم‌افزار بود. (اگه یکی باشه باهاش نوستالژی داشته باشه و با من هم‌ریشه باشه اینقدر خوش‌حال می‌شم که نگو.) از جمله بازیایی که داشت ولف۳د و دوک‌ناکم (دوک‌ناکم خالی نه ۳د) و راپتور بود. من عاشق گرافیک ۱۶ بیتی و تکسچرهای کم‌کیفیت اینا شدم. موزیک و ساندایفکت آکاوردشون منو جذب می‌کرد همون‌طور که مهتابی شب‌پره رو جذب می‌کنه. یه چیز عجیب اینه که حس می‌کنم حفظ کردن مازهای تودرتوی ولفنشتاین باعث شد من جهت‌یابی خوبی داشته باشم. یا تلاش برای های‌اسکور گرفتن خیلی هماهنگی چشم و دستم رو زیاد کرد. ولی فرای هر سوپرپاوری که دوست دارم به کلنجار رفتن با کیبردهای داغون قدیمی نسبت بدم، داس صددرصد سلیقه‌م رو خیلی تعریف کرد.

      یه بخشی از من هنوز تو اون دوره که هاردا ۲ مگ بود گیر افتاده (هرچند اون موقع عقلم اینقدرا هم قد نمی‌داد که بفهمم چقدر واقعاٌ خوبن) و عناوینی مثل comixzone یا corridor7: alien invasion رو وقتی سال‌ها بعد دوباره بازی کردم دیدم واو‍! فوق‌العاده اند. و خلاصه با این بک‌گراند طولانی از تاریخچه علاقه‌مندیم به بازی‌های رترو صرفاٌ می‌خوام موود رو ست کنم که بگم شما با چیا خاطره دارین؟ اگه هم با چیزی خاطره ندارین بگین بهتون معرفی کنم که یه سری از شاهکارهای تفریح تعاملی دنیا پشت incompatibilty با تکنولوژی مدرن گیر نیوفتن.

    در حال نمایش 5 پاسخ ( از کل 5)
    • نویسنده
      پاسخ‌ها
    • #22740
      kia
        • امدادگر
        Up
        4
        Down
        ::

        خب از اونجایی که کسی نظری نداشت بذارید بیشتر موتیوتتون کنم. اولین شوتر اول شخصی که من بازی کردم ولف‌۳د بود و نحوه‌ای که ولف‌۳د به پلیراش آموزش می‌ده چطور بازی کنن فوق‌العاده است. می‌خوام مقایسه‌ش کنم با بازی‌هایی مثل دارک‌سولز و هف‌لایف‌دو و ماریو و دداسپیس. فرض کن برای بار اوله که کل دنیا داره با مفهوم شوتر اول شخص آشنا می‌شه. و به محض اینکه ولفنشتاین رو شروع می‌کنی خودت رو تو یه اتاق پیدا می‌کنی که رو به یه دری. طبیعتاً اولین کاری که می‌کنی اینه که ارو کی هارو فشار می‌دی درک می‌کنی می‌تونی تو این دنیای مجازی سه‌بعدی حرکت کنی. بعد می‌ری سمت در دکمه‌هارو فشار می‌دی می‌فهمی می‌شه در هارو باز کرد. دقیقاً رو به روت یه در می‌بینی باز می‌کنی می‌بینی غذا رو زمینه تو اسیرآودستینی که با جون نصفه بازی رو شروع می‌کنی می‌فهمی اِ غذا جونم رو زیاد می‌کنه. یه در دیگه باز می‌کنی می‌بینی توش طلا و جواهراته و می‌فهمی این بازی امتیاز داره. تو همون اتاق با دشمنا رو به رو می‌شی و می‌فهمی باید شلیک کنی تا بکشیشون. بلافاصله بعد از این اتاق یه راهرو طولانی هست که توش یاد می‌گیری دشمنا پشت ستون‌ها و کنج دیوار قایم می‌شن. و کل بازی همینه! کامل یادگرفتی تا تهش چی کار کنی.

        دارک‌سولز چی کار می‌کنه؟ همون اول با نوشتن مسیج‌های طولانی با متن بهت یاد می‌ده استرانگ‌اتک چیه و جامپینگ‌اتک چطوره. اگه مثل من بازیکن بی‌تجربه و کم‌حافظه‌ای باشی یادت می‌ره و مدت‌ها طول می‌کشه تا دوباره برگردی و با این مفاهیم دوباره آشناشی (البته من با کیبرد و موس بازی می‌کردم با دسته حسابی اینتویتیو عه)

        هف‌لایف‌دو خدای آموزش بدون آموزشه. ینی چی؟ ینی اینکه تو مرحله‌ای که گراویتی‌گان رو می‌گیری می‌بینی یه زامبی نصفه شده جلوتر یه تیغه رو از دیوار در می‌یاری و دقیقاً روبه‌روت یه زامبی در می‌یاد. طبیعتاً همه شلیک می‌کنن و پق! گراویتی‌گان + تیغه اره‌برقی = ایزی‌کیل!

        دقیقاً در مقابل همین کاری که هف‌لایف به نحو احسن انجام داد دداسپیس قرار داره. می‌بینی رو دیوار با خون نوشته که shoot the limbs ینی دست و پاشون رو بزن. بلافاصله یه وویس‌مسیج می‌گیری که بهت می‌گه دست و پاشون رو قطع کن. بعد یه تکست‌مسیج فلو بازی رو قطع می‌کنه و بهت همینو می‌گه. و حتی بعد اولین کیل یه وویس‌مسیج دوم می‌گیری که می‌گه دست و پا شون رو قطع کن! برای بازی‌ای که کل پوینتش تیکه‌تیکه کردن دشمناست این ینی فاجعه. ینی بارها بهت گفتم چطور بازی رو بازی کنی.

        یه مثال خوب دیگه ماریو عه. که وقتی بازی رو شروع می‌کنی ماریو چسبیده سمت چپ اسکرین، رو به سمت راست و بهت می‌فهمونه برو راست. سه تا باکس اولی که روی هوا می‌بینی یکیشون هیچی نمی‌ده دیگری امتیاز می‌ده و سومی قارچ. که قارچ وقتی در می‌یاد می‌ره می‌خوره به مانع می‌یاد سمتت و اگه هیچ کاری هم نکنی می‌خوریش و می‌فهمی قارچ ینی بزرگ شدن. حتی اگه نفهمی باید بپری بعد این سه تا باکس آجری عجیب معلق در هوا یه پلتفرم هست که باید از روش بپری و پریدن رو یاد می‌گیری تا بعد مردن در دفعه‌های بعد بپری و قارچ رو کشف کنی. اینکه مارو سلاحی نداره ینی باید از رو دشمنا بپری و چون هرجا بپری همون‌جا می‌یای پایین می‌فهمی روش کشتن دشمنا چیه‌. اینقدر این بازی‌های قدیمی تو آموزش بازی کردن به کسایی که تا حالا بازی نکردن موفق اند که چیزایی مثل: وقتی بازی سایداسکرولره پلیر رو بذاریم سمت چپ صفحه که راهی جز رفتن به راست نداشته باشه شده استاندارد.

        #22759
        م.ر ایدرم
          • ساکن: دارک سیتی
          • اوراکل
          Up
          4
          Down
          ::

          ببین تا اینجا به نظرم زیباترین ترد فروم سفید اینه. من کلی حرف دارم سر شوتر اول شخص. بذار بیام همینجا باهات در میون بذارم. اصلا حس زیبایی پیدا کردم بعد از خوندن تاپیک ولی.

          #22978
          Blinkenlights
            • دستیار خون
            Up
            5
            Down
            ::

            درود بر تو آقا. این تاپیکو آباد کنیم هر روز بیاییم توش بهره‌مند شیم.

            یه نکته این که من از سیستم شاک ۲ سنم کمتره، یعنی هیچوقت این بازیا رو تو زمان خودشون بازی نکردم. بازیای داس کل عمرم «قدیمی» محسوب می‌شدن.

            من دقیقاً یادم نیست چرا به بازیای قدیمی علاقه‌مند شدم، شاید چون هیچ‌وقت نه کنسول درست داشتم نه کامپیوتری که بتونه از پنج سال پیش به اینطرف رو اجرا کنه. (یا شاید چون رد آلرت ۳ فاکینگ ناامیدکننده بود) و خب بازی قدیمی برام هم معنی بود با داس، نینتندو مینتندو حالیم نبود اون زمان. یادمه راهنمایی که بودم این سایت رو کشف کردم و یه مدت طولانی یار تنهاییام بود.

            بازیای قدیمی، و هزار برابر بیشتر از اونا بازیای داس فارغ بودن از سبک و ژانر و هرگونه قید و بند. اگه سقف تکنولوژی این بود که من بتونم فلان تعداد پیکسل نشون بدم روی صفحه، اینا دماغشون می‌مالید به سقف. پشت تک تک ۶۴۰ در ۳۵۰ پیکسل روی صفحه جهانی از جنس کد بود که می‌شد توش غرق شد. پی‌سی گیمینگ یه غول بی‌شاخ و دمه و هنوزم حسی که داس می‌ده رو نمی‌شه از هیچ کنسول نسل دوم و سوم و چهارمی گرفت.

            خب حالا که متظاهر بودنم رو ثابت کردم بیایین از یه سری بازیا که تو خاطرم مونده بگم. شاهزادهٔ پارسی دهنم رو صاف می‌کرد و هیچوقت درکش نکردم. الآن که کمی در موردش می‌دونم حس می‌کنم خیلی بازی خوبی به نظر می‌آد و دوست دارم دوباره سراغش برم، ولی اون زمان گم و گور شدن تو مرحله و کنترل کردن اون یارو مرتیکه پدرم رو درمی‌آورد. این که پریدن توی یه بازی از پریدن تو دارک سولز سخت‌تر باشه دستاورد بزرگیه.

            دوک‌نوکم۳بعدی شاهکار بود. شوتر دوست نداشتم ولی دوک‌نوکم دوست داشتم. عاشق مرحله‌هاش بودم و پیدا کردن راهای مخفیش. هیچوقت از مرحلهٔ ۲ یا ۳ جلوتر نرفتم ولی تونل بالای دستشویی یا کمد مخفی توی اتاق آپارات رو زیستم. هر کس کارت رنگی پیدا کردن رو از بازیای شوتر حذف کرد یه انسان بی‌فرهنگه. لامصب چقدر هم تفنگ داشت. یادمه یه روز عموم دید و گفت «عه، دوم بازی می‌کنی؟» که باعث شد با مفهومی به اسم دوم هم آشنا بشم. اون زمان بازیش نکردم ولی، به نظرم عین دوک‌نوکم بود، ولی هر که دوم به من آموخت مرا بندهٔ خود کرد. مرسی دوک‌نوکم.

            احتمالاً بازی مورد علاقم سیم‌سیتی ۲۰۰۰ بود. هنوز هم توی اون سری اگه ولم کنی دیفالت می‌رم سراغ این. سیم‌سیتی اصلی بیش از حد قدیمیه، ۳۰۰۰ خیلی کارتونی و عجیب‌غریبه و ۴ هم بیش از حد پیچیدس و دنگ و فنگ داره. می‌تونی شهروند رو مستقیم کنترل کنی؟ ولم کن حاجی. می‌خوام منطقه صنعتی و مسکونی و تجاری بذارم و آتش‌نشانی و پلیس و مدرسه. بعد لم بدم و از نظم و ترتیبِ خطوط موازیِ زاویه دید ایزومتریک لذت ببرم. اولین بار که دانلودش کردم نتونستم سردربیارم ازش. خیابون می‌کشیدی، ساختمون می‌ذاشتی، بعد زمینو رنگ می‌کردی؟ بعدم هیچ اتفاقی نمی‌افتاد، هی یه صفحه برات باز می‌کرد و عکس روزنامه نشون می‌داد. ولی آدم فهیمی که همون سایت ذکر شده در بالا رو مدیریت می‌کرد کنار بیشتر بازیا یه ویدئوی کوتاه گیم‌پلی هم گذاشته بود. و من فهمیدم که آها باید برق بکشی و لولهٔ آب و فلان. هنوزم که هنوزه کل دانش من از سیم‌سیتی ۲۰۰۰ بر اساس چند دقیقهٔ اول اون ویدئوس. و در کل از بین این شبیه‌سازیا نه Theme Hospital به دلم نشست نه چیز دیگه‌ای. فقط بازی رو باز کن، کمترین درجهٔ سختی، بالاترین لول تکنولوژی، یه بیابونِ خالی و یه بعدازظهر از عمرت. بعدم زوم رو تا آخر ببر عقب و صفا کن.

            خیلی اهل RTS نبودم. یعنی بودما، ولی رد آلرت ۲ در مقایسه با وارکرفت ۱ و Command and Conquer در سطح انرژی هسته‌ای بود. حس می‌کردم دارم با چوب و سنگ نوک‌تیز بازی می‌کنم و الآن وقت ناهار می‌شه صدرا بیا ماموتتو بخور. تمدن‌باز نبودم حتی. از ۵ شروع کردم اون سری رو. هرچند ۳ هم کمی ور رفتم و خیلی فان به نظر می‌آد.

            علائدین و شیرشاه و جی‌تی‌ای و Digger هم بودن ولی اینا رو کوچیک‌تر بودم بازی می‌کردم و درکی نداشتم که داس چیه. بازی، بازی بود.

            از الآن هم بخوام بگم، خیلی کمتر از اونی که دوست دارم ازشون بازی کردم. یه بازی بود که مامانم سال‌ها (به معنای واقعی) برام تعریف می‌کرد که زمانی اداره می‌رفته و اونجا بازی می‌کرده، و توش یه سری موجود ریز می‌ریختن تو مرحله و باید هدایتشون می‌کردی به خروجی. وگرنه می‌ترکیدن. و من بعد از سال‌ها جستجو و شونصد بار کشف این که منظورش Bomberman نیست متوجه شدم Lemmings رو می‌گه. آقا لمینگز عالیه. هر کس بازی معمایی دوست دارد بازی کند. نسبتاً سادس ولی حجم مهارت و سرعت عمل و برنامه‌ریزی‌ای که می‌خواد فرای باوره. حتی توی همون مراحل اول.

            دوم رو دوست دارم منطقاً. هرچند بعد از این که یه بار Brutal Doom بازی کنی دیگه دست و دلت به اصل کاری نمی‌ره، ولی با این حال خداس و درود به جان رومرو و جان کارمک و این سریال کوفتیش چرا نمی‌آد پس. خاک بر سرت کنن کرونا. انی‌وی ۱۰/۱۰ حاضرم باز تو اون مرحلش که شبیه انبار فروشگاه شهرونده گم بشم.

            دگرفال هم که دنیاییه برا خودش. فقط توتوریالش رو تموم کردم، به شکل عجیبی سخت‌ترین بخشی بود که بازی کردم. بعدش یه ساعت رو نقشه دنبال یه شهر خاص گشتم و بین یه مشت ساختمون مکعب مستطیلی شبیه به هم دنبال مسافرخونه گشتم. اگه خدا بخواد یه روز چندتا ماد Quality of Life می‌زنم زیر بغل و دوباره می‌رم سراغش. همون بحث پیکسل و دنیا و اینا که بالا گفتم؟ همو.

            و آره فک کنم همینا رو یادم می‌آد. کس دیگه‌ای خاطرات مشابه داره؟ پست کنید که من بیکاریم اوج گرفته و فقط منتظرم یه نفر بیاد بحث ناتمام راه بندازیم سر این که اون کفتره توی مانکی‌آیلند قرمز بود یا آبی.

             

             

             

            آقا خیلی خوش گذشت من می‌رم تاپیک NES بزنم D:

            #22985
            kia
              • امدادگر
              Up
              3
              Down
              ::

              آخ‌ که چه سایت خوبی پیشنهاد دادی. دارم می‌گردمش و هنوز یه اقیانوس برای گشتن مونده. شاهزاده‌پارسی ته بازی سخت بود که هیچ وقت شکستش ندادم و هر وقت به انیمیشن لیز خوردن کاراکترم فکر می‌کنم و اینکه چند بار اینطوری افتادم رو چاقو هنوز آدرنالین‌راش می‌گیرم لول.

              دوک‌ناکم جزو آل‌تایم‌فیوریت فرنچایزهای منه. اخیراٌ یکی از دوستام گفت کلش کپی از مگامنه و وقتی رفتم دیدم حتی اسم آدم‌بده هم بدون تغییر از مگامن کش رفتن کرک‌و‌پرم ریخت. بعد این همه سال و فن‌بوی کردن هه هه… وقتی دوک‌ناکم سه‌بعدی رو بازی کردم نمی‌دونستم چه حسی باید داشته باشم. آیا این صرفاٌ یه کپی دیگه از دوومه یا چی، فکری بود که تو ذهنم بود. بعد به یه شیرآتش‌نشانی شلیک کردم و اتفاقی روش وایستادم دیدم داره آب می‌خوره جونش زیاد می‌شه! دوک‌ناکم‌سه‌بعدی پر از ایده‌های خفنه. پیدا کردن اتاق مخفی شت پرژکتور جزو بهترین خاطرات من از ایستراگ پیدا کردن هم هست. و یادمه بار(های) اولی بود که تو بازی آیینه می‌دیدم و عین دیوانه‌ها تمام گلوله‌هام رو روش خالی می‌کردم و از خودم می‌پرسیدم چرا وقتی من تکون می‌خورم این یارو هم جا خالی می‌ده؟  کلن خیلی قدم مثبتی برای این ژانر بود. حذف کردن کلیدها و کارت‌های رنگی از شوترا هم همونقدر پسرفت بود که حذف کردن جون‌های اضافه بعد از ابداع سیوسیستم پیشرفت بود. خدا باباشون رو نیامرزه.

              منم مدت‌های طول کشید اهل ر‌ت‌س بشم. هرچند یکی از اولین بازی‌هایی که کردم ایج‌آف‌امپایرز۲ بود ولی اصلاٌ نمی‌دونستم این یه ژانره. با وارکرفت یک تجربه‌ای ندارم ولی دوش… پسر دوش محشره اون تکسچرها و اسپرایت‌ها رو چطور ساخته بودن؟

              یکی از چیزایی که دوران این‌جور بازی‌ها خیلی خفن بود، کات‌سینا بودن. نه کات‌سین‌های درون‌انجینی، بلکه اونایی که انیمیت شده بودن. وارکرفت۳ و استارکرفت بای‌فار خفن‌ترین کات‌سین‌هایی که دو چشمم تا به حال دیدن رو داشتن. همچنین دسپرادوس. با دسپرادوس یا کوماندوز خاطره‌ای نداشتی؟ آلسو حرفام تو هم قاطی شد می‌خواستم بپرسم بهترین کات‌سین تاریخ؟

               

              #24584
              Blinkenlights
                • دستیار خون
                Up
                3
                Down
                ::

                آقا حضور ذهنم پایینه ولی کات‌سین پایانیِ قسمت اول استارکرفت یک بسیار به یاد ماندنیست. سخنرانی آرکتوروس منگسک بعد از متحد کردن بشریت. هعی. بلیزارد که به فنا رفت و حقشه امیدوارم منحل بشه، ولی یه زمان به جای این که یه مشت آدمای مارکتینگ و بیزینسی شرکتو بگردونن، یه عده عشق سای‌فای بودن که این داستانا رو می‌نوشتن و بازی می‌ساختن. نه مثل اون استارکرفت ۲ و دیابلو ۳ و ورلد آف وارکرفت جدیدا که همه رو از هم کپی پیست کردن فقط با ظاهر مختلف می‌دن بیرون. سنگین اتمسفر داشتن بازیای اون زمان. فک کنم دیابلو که اومد دیگه از داس گذشته بود و رو ویندوز منتشرش کردن ولی کل بازی یه طرف، اتمسفر سنگینش یه طرف. اتاقو تاریک کن، نور صفحه رو هم کم کن بشین دیابلو بازی کردن. اصلاً یه چیز دیگس بزرگوار.

                ولی وارکرفت ۲ که می‌گی عجیبه برام. اصلاً استراتژی‌های داس یکم وهمی بودن. یه بار نشستم پاش و سعی کردم بازی کنم. بعد طلاهای بیس اولم تموم شد، کلیک کردم کارگرام برن از یه بیس دیگه طلا بیارن. کارگرا هم نشستن بر و بر بهم نگاه کردن که چی می‌گی. فهمیدم باید هر کارگر رو دستی در طول نقشه هدایت کنم به سمت معدن طلا، بعد که طلا رو برداشت دوباره قدم به قدم برش گردونم خونه که طلاها رو بریزه تو انبار. یعنی اون حسی که رنگای وارکرفت ۳ تو چشمام ایجاد می‌کنن رو این بازی تو مغزم ایجاد کرد. بیخیالش شدم.

                البته Civilization رو دوست دارم. با این که اولیاش خیلی ساده و بدون رنگ و رو بودن ولی تو سادگیشون یه زیبایی خاصی هست. بردگیمی بودنش خیلی بیشتر تو چشم می‌زنه. یه بردگیم خیلی بزرگ. می‌شینم ترن پشت ترن واسه خودم سربازامو حرکت می‌دم و سربازخونه و انبار غله می‌سازم. تراپیوتیک اصلاً.

                نه با دسپرادوس خاطره دارم نه با کوماندوز. و اولین آینه تو دوک‌نوکم رو باید جامپ‌اسکیر حساب کرد حتی =)

              در حال نمایش 5 پاسخ ( از کل 5)
              • شما برای پاسخ به این موضوع باید وارد شوید.