چند تقدیم‌نامه که خواندنشان به اندازه‌ی خود کتاب لذت‌بخش است

1
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

تقدیم‌نامه‌ها هم ارزش خواندن دارند. فقط کافی است به قلم یک نویسنده‌ی واقعی نوشته شده باشند.

عادت خیلی از کتاب‌خوان‌ها این است که تقدیم‌نامه‌ کتاب‌ها را نمی‌خوانند. مگر این که واقعاً با نویسنده احساس نزدیکی کنند. به اعتباری تقدیم‌نامه خصوصی‌ترین بخش یک کتاب است و پارادوکس‌گونه‌. از یک سو انگار داستان‌نوشتن امری کاملاً‌ غیر شخصی است و برای تعریف کردن روایت باید به بیرونی‌ترین و عینی‌ترین لایه‌های وجودمان برویم و از سویی تقدیم‌نامه که با لحنی احساسی نوشته می‌شود و تلمیحی به اتفاقی شخصی دارد، توهم این که کتاب سازه‌ای جادویی است که جهانی کامل و خودبسنده ایجاد می‌کند را می‌شکند.

وقتی ماجرای تقدیم شدن کتاب‌ها را می‌خوانیم شاید برایمان معنادارتر شوند. ولی به نظرم به خودی خود هم در طول تاریخ کتاب، بوده‌اند تقدیم‌نامه‌هایی که اگر نخوانیدشان، از دستتان رفته. تقدیم‌نامه‌هایی که یا بخشی از جهان کتاب هستند و یا خود استعاره‌ای درون کتاب می‌شوند یا استعاره‌ای را مکاشفه می‌کنند.


متأسفانه نویسنده‌ها و کتاب‌هایی وجود دارند که حتا اشاره به وجود داشتنشان غیر ممکن است. از خیر این نویسنده‌ها گذشتم هرچند تقدیم‌نامه‌ی بی‌نظیری از دریای قصه‌ها و دلتنگی داشته باشند.


۱. شیر، کمد، جادوگر (سی. اس لوئیس)

 

تقدیم‌نامه

 

To Lucy Barfield

My Dear Lucy,

I wrote this story for you, but when I began it I had not realized that girls grow quicker than books. As a result you are already too old for fairy tales, and by the time it is printed and bound you will be older still. But some day you will be old enough to start reading fairy tales again. You can then take it down from some upper shelf, dust it, and tell me what you think of it. I shall probably be too deaf to hear, and too old to understand, a word you say, but I shall still be your affectionate Godfather,

C. S. Lewis

تقدیم به لوسی بارفیلد

لوسی عزیزم،

این قصه را برای تو نوشتم ولی وقتی شروع می‌کردم خبر نداشتم دختربچه‌ها از کتاب‌ها سریع‌تر رشد می‌کنند. متأسفانه برای قصه‌ی پریان زیادی بزرگ شده‌ای و وقتی بالاخره این کتاب را چاپ و صحافی کنند، بزرگ‌تر هم شده‌ای. اما یک روز می‌رسد که آنقدر بزرگ می‌شوی که دوباره به سراغ خواندن داستان‌های پریان می‌روی. آن روز بالاخره به سراغ این کتاب می‌روی، از طبقه‌ی بالای کتابخانه برش می‌داری و گردش را می‌گیری و برایم می‌گویی که نظرت در مورد کتابم چیست. آن روز شاید دیگر گوش‌هایم سنگین باشند و عقلم زائل شده باشد و یک کلمه از حرف‌هایت را نفهم. ولی همچنان پدرخوانده‌ات خواهم بود و دوستت خواهم داشت.

سی. اس لوئیس


۲. شرق بهشت (جان اشتاین‌بک)

 

Dear Pat,
You came upon me carving some kind of little figure out of wood and you said, “Why don’t you make something for me?”
I asked you what you wanted, and you said, “A box.”
“What for?”
“To put things in.”
“What kind of things?”
“Whatever you have,” you said.
Well, here’s your box. Nearly everything I have is in it, and it is not full. Pain and excitement are in it, and feeling good or bad and evil thoughts and good thoughts- the pleasure of design and some despair and the indescribable joy of creation.
And on top of these are all the gratitude and love I have for you.
And still the box is not full.
JOHN

پت، عزیزم،

یک بار داشتم یک پیکر چوبی می‌تراشیدم که بالای سرم آمدی و گفتی: «چرا یک چیزی هم برای من درست نمی‌کنی؟»

پرسیدم دلت چه می‌خواهد؟ گفتی: «جعبه.»

«به چه دردت می‌خورد؟»

«که چیز تویش بگذارم.»

«مثلاً‌ چی؟»

«چیزهای تو. هرچیزی که داری.»

این هم جعبه‌ی تو. هرچیزی که من دارم توی این جعبه است و هنوز تا نیمه پر نشده. درد و اشتیاق تویش است. حس خوب و حس بد. فکرهای شیطانی و فکر‌های خوب. لذت مهندسی چیزی و افسردگی و شوق وصف‌ناپذیر خلقت چیزی.

از همه مهم‌تر همه‌ی عشق و قدردانی من نسبت به تو

و هنوز این جعبه پر نشده.

جان


۳. سیزده کتاب مجموعه‌ی ماجراهای ناگوار بچه‌های بدشانس (لمونی اسنیکت)

(توضیح: لمونی اسنیکت عاشق زنیست به نام بئاتریس که پیش از شروع ماجراهای داستان به دست کنت اولاف کشته می‌شود. عناوین کتاب‌ها براساس ترجمه‌ی رضا دهقان، نشر ماهی، در دفاع از نامگذاری‌ها اینجا را بخوانید)

تقدیم‌نامه

To Beatrice–
darling, dearest, dead.
(The Bad Beginning: Book The First)

تقدیم به بئاتریس،

معشوقِ محبوبِ مرده‌ام.

(کتاب اول: شروع ناگوار)

For Beatrice–
My love for you shall live forever.
You, however, did not.
(The Reptile Room: Book The Second)

تقدیم به بئاتریس،

عشق من به تو جاودانه خواهد بود.

دریغا که تو جاودانه نبودی.

(کتاب دوم: سالن خزندگان)

For Beatrice–
I would much prefer it if you were alive and well.
(The Wide Window: Book The Third)

تقدیم به بئاتریس،

ترجیح می‌دادم زنده و سرحال بودی.

(کتاب سوم: پنجره‌ی بزرگ)

To Beatrice–
My love flew like a butterfly
Until death swooped down like a bat
As the poet Emma Montana McElroy said:
“That’s the end of that.”
(The Miserable Mill: Book The Fourth) 

تقدیم به بئاتریس،

عشق من مثل پروانه‌ای به پرواز در آمد

تا که مرگ مثل خفاشی بر سرش جهید.

به قول شاعر، اما مونتانا:

پایان کارش چنین فرا رسید.

(کتاب چهارم: کارگاه مصیبت‌بار)

For Beatrice–
You will always be in my heart,
In my mind,
And in your grave.
(The Austere Academy: Book The Fifth)

تقدیم به بئاتریس،

همیشه در قلب من خواهی بود.

و در ذهنم.

و در قبرت.

(کتاب پنجم: مدرسه‌ی سخت‌گیر)

For Beatrice–
When we met my life began,
Soon afterward, yours ended.
(The Ersatz Elevator: Book The Sixth)

تقدیم به بئاتریس،

ملاقات ما سرآغاز زندگی من بود،

و پایان زندگی تو.

(کتاب هفتم: آسانسور قلابی)

For Beatrice–
When we were together I felt breathless.
Now you are.
(The Vile Village: Book The Seventh)

تقدیم به بئاتریس،

با هم که بودیم از عشق نفسم می‌برید.

حالا نفس تو برای ابد بریده.

(کتاب هفتم: دهکده‌ی شوم)

For Beatrice–
Summer without you is as cold as winter.
Winter without you is even colder.
(The Hostile Hospital: Book The Eighth)

تقدیم به بئاتریس،

تابستان بدون تو سردتر از زمستان است.

زمستان بدون تو حتا سردتر.

(کتاب هشتم: بیمارستان خطرناک)

For Beatrice–
Our love broke my heart,
and stopped yours.
(The Carnivorous Carnival: Book The Ninth)

تقدیم به بئاتریس،

عشقمان قلب مرا شکست،

و قلب تو را از تپش واداشت.

(کتاب نهم: سیرک مرگبار)

For Beatrice–
When we first met, you were pretty, and I was lonely.
Now I am pretty lonely.
(The Slippery Slope: Book The Tenth)

تقدیم به بئاتریس،

روز اول که دیدمت تو بی‌مانند بودی و من تنها.

امروز اما در تنهایی مانند من کسی نیست.

(کتاب دهم: آبشار یخ‌زده)

For Beatrice–
Dead women tell no tales.
Sad men write them down.
(The Grim Grotto: Book The Eleventh)

تقدیم به بئاتریس،

زنان مرده زبان قصه‌گفتن ندارند.

مردهای غمگین‌اند که غصه‌هایشان را می‌نویسند.

(کتاب یازدهم: غار غم‌انگیز)

For Beatrice—
No one could extinguish my love,
or your house.
(The Penultimate Peril: Book The Twelfth)

تقدیم به بئاتریس،

شراره‌های عشق من را هیچ‌کس نمی‌توانست خاموش کند،

خانه‌ی تو را هم.

(کتاب دوازدهم: خطر ماقبل‌ آخر)

For Beatrice—
I cherished, you perished.
The world’s been nightmarished.
(The End: Book The Thirteenth)

تقدیم به بئاتریس،

عاشقت بودم، رفتی.

دنیا عجب کابوسیست.

(کتاب سیزدهم: پایان)


۴. کازموس (کارل سِی‌گن)

“In the vastness of space and immensity of time, it is my joy to spend a planet and an epoch with Annie.”

در عظمت فضا و بی‌نهایت زمان، خوشحالم که با انی هم‌سیاره و هم‌دوران هستم.

 


۵. پسران انانسی (نیل گیمن)

 

تقدیم‌نامه

You know how it is. You pick up a book, flip to the dedication, and find that, once again, the author has dedicated a book to someone else and not to you.
Not this time.
Because we haven’t yet met/have only a glancing acquaintance/are just crazy about each other/haven’t seen each other in much too long/are in some way related/will never meet, but will, I trust, despite that, always think fondly of each other!
This one’s for you.
With you know what, and you probably know why.

همیشه همین است. کتاب را برمی‌داری و صفحه‌ی تقدیرنامه‌اش را نگاه می‌کنی و می‌فهمی که باز هم نویسنده کتاب را به تو تقدیم نکرده.

این بار اما اینطور نیست.

چون درست است که همدیگر را هنوز ملاقات نکرده‌ایم/فقط آشنایی محدودی با هم داریم/عاشق همدیگریم/خیلی وقت است که همدیگر را ندیده‌ایم/یک‌جورهایی فامیلیم/هرگز همدیگر را نخواهیم دید، ولی مطمئنم با وجود این، همیشه به هم علاقمند خواهیم بود.

این کتاب برای توست.

خودت می‌دانی چرا و به چه ترتیب.


۶. دشمن مخفی (آگاتا کریستی)

To all those who lead monotonous lives, in the hope that they may experience at second hand the delights and dangers of adventure.

برای همه‌ی آن‌هایی که زندگی‌های یک‌نواختی دارند، به این امید که شانسی پیدا کنند زندگی‌ای توأم با خطر و ماجراجویی را، شده به ترتیبی غیر مستقیم تجربه کنند.


۷. ماجراهای هاکل‌بری فین (مارک تواین)

Persons attempting to find a motive in this narrative will be prosecuted; persons attempting to find a moral in it will be banished; persons attempting to find a plot in it will be shot.
BY ORDER OF THE AUTHOR.

به فرمان نویسنده‌ی کتاب.

جستجوی هدف در این نوشته پیگرد قانونی دارد. نتیجه‌گیری‌ای در این نوشته نیست. کسانی که دنبال نتیجه‌گیری هستند از کشور اخراج می‌شوند. گشتن به دنبال پلات در این داستان، حکم تیر دارد.


۸. آدرلند مجموعه‌ی پنج جلدی (تد ویلیامز)

 

تقدیم‌نامه

“This Book is dedicated to my father Joseph Hill Evans with love.
Actually Dad doesn’t read fiction, so if someone doesn’t tell him about this, he’ll never know.”

این کتاب به پدر عزیزم جوزف هیل اونز تقدیم می‌شود.

از آن‌جایی که پدر کتاب داستان نمی‌خواند، اگر کسی بهش نگوید که این کتاب به او تقدیم شده، هیچ‌وقت هم نخواهد فهمید.

(کتاب اول: شهر سایه‌ی طلایی)

 

“This Book is dedicated to my father Joseph Hill Evans with love.
As I said before, Dad doesn’t read fiction. He still hasn’t noticed that this thing is dedicated to him. This is Volume Two – let’s see how many more until he catches on.”

این کتاب تقدیم می‌شود به پدر عزیزم، جوزف هیل اونز.

همانطور که قبلاً هم اشاره کردم پدرم کتاب داستان نمی‌خواند. در نتیجه هنوز نمی‌داند این مجموعه به او تقدیم شده. این جلد دوم است. بیایید ببینیم چند جلد طول می‌کشد که خبردار شود.

(کتاب دوم: رودخانه‌ی آتش آبی)

 

“This is still dedicated to you-know-who, even if he doesn’t.
Maybe we can keep this a secret all the way to the final volume.”

این کتاب به همون جنابی که خودتون می‌دونید تقدیم شده. حتا اگر خودش ندونه.

شایدم تا کتاب آخر این راز بین من و شما موند.

(کتاب سوم: کوه شیشه‌ی سیاه)

 

“My father still hasn’t actually cracked any of the books – so, no, he still hasn’t noticed. I think I’m just going to have to tell him. Maybe I should break it to him gently.

پدرم هنوز هم که هنوزه لای هیچ کدوم از کتابا رو باز نکرده. و در نتیجه هنوز شستش خبردار نشده. فکر کنم آخرشم خودم باید بهش بگم. یه‌جوری بگم سکته نکنه.

(کتاب چهارم: دریای انوار نقره‌ای)

 

“Everyone here who hasn’t had a book dedicated to them, take three steps forward. Whoops, Dad, hang on there for a second…”

هر کسی تابه‌حال کتابی بهش تقدیم نشده سه قدم بیاد جلو. عه. بابا! تو که…

کتاب پنجم: مجموعه داستان‌های کوتاه آدرلند)


۹. هری پاتر و یادگاران مرگ، کتاب هفتم مجموعه‌ی هفت جلدی (جی. کی رولینگ)

The dedication of this book is split seven ways: to Neil, to Jessica, to David, to Kenzie, to Di, to Anne, and to you, if you have stuck with Harry until the very end.

این کتاب تقدیم می‌شود به هفت نفر. نیل، جسیکا، دیوید، کنزی، دی، ان و تو خواننده که تا آخر قصه کنار هری ماندی.

(توضیح: به ترتیب، همسرش، دخترش، پسرش، دختر کوچکش، خواهر کوچکش، مادرش که در ۴۵ سالگی بر اثر ام‌اس مرد.)

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. سورن کریمی

    تقدیم‌نامه‌های معرکه‌ای بودن حقیقتاً، منتها نمی‌فهمم چرا مال رولینگ مابین این‌ها قرار گرفته. می‌تونست لیستی باشه شامل هشت تقدیم‌نامه، بنده هم راضی و خندان خوندن مطلب رو به پایان می‌رسوندم. این تقدیم‌نامه (تقدیم به ممدحسین و ممدامین و عزیزان دیگر + شما خواننده‌ی عزیز) رو جمعی از نویسندگان نوشتن به‌گمونم. الآن تنها تفاوتش اینه که نهمی مال رولینگه، و اسم «هری» توش اومده.

    درهرحال من دل‌باخته‌ی تقدیم‌نامه‌های لمونی اسنیکت شدم. واجب شد برم اون مجموعه رو بخونم.

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • مجله سفید ۱: هیولاشهر

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • شومنامه‌ی تبر نقره‌ای

    نویسنده: بهزاد قدیمی