شنبه سیاه: برای سیستم لبخند بزنید

0
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

آنالیست‌ها، منطق دیتا و کانسپت هنجار، تول‌کیت “سیستم” برای فیلتر کردن خشم و هر جور ملانکولی‌اند. ابزارهای کاهنده‌ای هستند که انسان را در تونل تنگی از هنجار و قوانین منتهی به افیشنسی و حیات دلخواه خود سیستم هدایت می‌کنند. انسان را به فولدری از مطالبات و خواسته‌هایی تبدیل می‌کند که قابل تعریف در همان سیستم کاهنده و کشنده است همانطور که قابل پاک شدن و هاید شدن است.

نه سال پیش از این در بهبوهه‌ی جنگل‌سوزی‌های «شنبه سیاه» ویکتوریا، دسته‌ای از شاهین‌های بومی، اژداهایان خُرد[1]، پراشه‌های خشک نیم‌سوخته را به حمل چنگال‌های نان-فایرپروف به جغرافیای امن جنگل کوچ می‌دادند تا دامنه‌ی بلِیزِ جنگلی را عمدا گسترش دهند: پرندگان شر(!) بی‌که انگیزه‌ی جانورشناسانه‌ی آشکاری داشته باشند، انتحارجویانه آتش را در گراف‌های کاتوره‌ای انهدام مسری می‌کردند. زیست‌شناسان، بوم‌شناسان، جنگلبانان، آتش‌نشانان، هر کدام توضیحی برای ماجرا دارند. بیرون کشیدن سنجاب‌های پناه‌جو از سوراخ‌هاشان که در جنگل‌های امن گزیده‌اند، خام‌دستانه/ساده‌لوحانه خبر آوردن از آتش‌سوزی در بلوک همسایه [2]و الخ. اما آیا کُنه فانکشن این آتش‌افروزی/تن‌سوزی قهرآمیز را تنها در رانه‌ی بقا می‌شود دید؟ حال آن که بقا به مثابه یک غریزه‌ی ابتدایی در پله‌ی اول تنانی و سپس پیرامونی‌ست.

اکوسیستمی را تصور کنید که دست‌خوش همه‌ی فاک‌فَکتورهای موجود اعم از خلأ امنیت روانی، خرافه‌گرایی، پتریارکی، تبعیض‌ جنسی، نزادپرستی ریشه‌دار در اقلیت‌ستیزی، بنر پروپگاندای پنج در ده مرکز شهری، تکبر اجتماعی، تقدیس سنت و تاریخ موهومی، مداخله‌جویی سیستماتیک، تجاوز به کانسپت هر طور آزادی فردی و اجتماعی، اسپیوناژ سازمان‌یافته، از دنیا بیرون‌افتادگی کشنده، عدم ثبات و امنیت اقتصادی، سیطره‌ی بلک‌مارکت دولتی: ساختارهای فرکتالی فئودالی بر معاش/نقش اجتماعی/رابطه‌ی عاطفی و … است: اروپای قرون وسطی، کره شمالی 2015، حومه آفریقای مرکزی و “همه‌ی اکوسیستم‌های مشابه.

در چنین مختصاتی حیات در همسایگی سیستم(ماشین سرکوب /توزیع‌ نقش اجتماعی مشروع)، محلول هیدراته‌ی رو به انفجاری‌ست که با گریز از مرکز مرگبار خود را از لبه‌های سانتریفیوژ به بالا و به مناسبات انتحار می‌کشاند؛ از شکل دیفرانسیلی می‌افتد(همان‌طور که از شکل سیمپاتیک افتاده) و به قلیای سلطه‌گریزی وامی‌دیسد که بیس شیمیایی خشم دارد. هیچ‌گونه منطق بقایی را دنبال نمی‌کند. به دنبال دیستورت شدن به فرم نهایی خودش است. به هیولای کور-و-کر-و-لال‌مانده‌ای که از ماز هزارساله‌ای رها شده.

به شاهین‌های ویکتوریا برگردیم. تئوریسین[3] نامقیم در جنگل نیمه‌سوز،  نُود مشاهده‌ی بی‌طرف+پرت‌افتاده‌ای از زیست‌بوم فالکون ویکتوریاست که اصلا شاید بومی فاکد-آپ‌ باشد. متریک ریاضی بعیدی که مستخرج از ایده‌ی “دیتا ماینینگ” است؛ نعل به نعل برابر با چیدمان جمعی منطق انتخابات، آموزش، دموکراسی، یوتوب، اپیدمی که همگی آبستن ایده‌ی واکسن[4] اند.

ماین کردن دیتای رفتاری شاهین ویکتوریا/واحد زنده‌ی اکوسیستم قرون وسطایی، برگرفته از منطق efficiency و استوار بر هسته‌ی سَلب اختیاراست که از دوربینی تعمدی‌، آریستوکراسی خرده‌فرهنگ[5]، ترس از در صفر مرزی انفجار بودن، نفی منتالیتی شخصی، سیمپلیفای کردن آدم‌ها‌(واحدهای حیات) به پرسوناهای مشخص قابل طبقه‌بندی در دسته‌های قابل تارگت کردن و نبود “سیمپاتی” می‌آید.

کاهش اکوسیستم پیرامونی از لبه‌های کم‌آئرودینامیکِ پرسونالیتی/ انتخاب/ ویلِ شخصی و تعریف معادلات درک جهان/جامعه/اکوسیستم که با متغیرهای مستخرج از بیگ دیتا کار می‌کنند، زمانی حکم آرزوی استقرای اِفیشِنسی بوده و الان تبدیل به الگوی نیو-اِیج عجیبی شده که ظاهرا هم کار می‌کند اما پسماند اجتماعی‌اش بیگانگی و حس آنپلاگ بودن(جداافتادگی جمعی) است و پسماند سیستماتیکش اصلاح نژادی پایان‌ناپذیر: بدحساب‌ها، پدوفیل‌ها، دله‌دزدها، آن‌هایی که در امتحان تقلب می‌کنند و … .


کمپانی‌های بیمه، دیتای بزرگی که خریده‌اند را ماشین می‌کنند و حاضر به بیمه کردن بدسابقه‌ها، پرخرج‌ها و بیمه-ابیوزرها نمی‌شوند.

=

گزارش تجمیعی مثلث پیشگوهای سازمان پیشگیری از جرایم «گزارش اقلیت»، تصدیق می‌کند جان اندرتون فردا مرتکب قتل می‌شود، در حالی که گزارش صادره از پیشگوها به صورت منفرد نافی مجرم بودن/شدن جان اندرتون است.


این که آقا/خانم بوم‌شناس معتقد است که فالکون تن‌سوز به دنبال شکار سنجاب‌هایی که در جنگل‌های دست‌نخورده پناه گرفته‌اند، دست به خودسوزی می‌زند، یارو را در همان فاصله‌ای از شاهین ویکتوریا قرار می‌دهد که پَسیفیست‌های روشنفکرِ قشرِ متوسطِ مهوع از انسان فاکد-آپ ساکن جامعه‌ی قرون وسطایی دارند. در پاد آبزِرویشن و پشت کامپیوترهای تحلیل آماری بزرگ. و گرنه کجا این ایده‌ی لطافت اکوسیستم و “همه چیز مثل یک چرخ منظم و منزه کار می‌کند” به ما وحی شده؟ کجا بقا/مطالبه/غذا/مصلحت اصلی‌ترین فاکتورهای انگیزشی واحد زنده/ پیش‌فرض مطالعه‌ی حیات زیستی و اجتماعی شده‌اند؟ این ایده‌ی “اکوسیستم جای مناسب و زیبایی‌ست، این عوامل خارجی هستند که زیست‌ناپذیرش می‌کنند” چطور ناگهان توی سرمان متساتاز داده و به آرگیومنت صلح‌طلبانه‌ای بدل شده وقتی دست‌نخوردگی و آتش کمتر، هسته‌ی جنگ سرد را تشکیل می‌دهند؟ هسته لحظه‌ی سیاه و کوانتیده‌ی ملانکولی الان که قوانین بازی‌اش مدیا، سوشال نتورک، کارِنسی، جبهه‌های جنگ آرتیفیشال در یمن و سوریه و شمال آفریقا و دیتا ست.

“مطالبه”، گونه‌ای از بیماری عفونی قابل هنجاردرمانی‌ست.

 

 “سوزاندن جنگل با تکه‌چوب‌های نیم‌سوخته کار خوبی نیست. بهتر نیست غذای‌تان را از جای دیگری پیدا کنید؟”همانقدر احمقانه، سلف‌سنترد و در خدمت ایده‌ی سیستم اِفیشِنت است که “خشونت راهکار مناسبی برای اعتراض نیست. بهتر نیست روش متمدنانه‌ای برای طرح مطالبات‌تان پیدا کنید؟”. چرا که قسمت دوم هر دو جمله خبر از غریبگی بدبو و مسافت هزارساله‌ی ناظر از موضوع(حکم مستخرج از دیتای رفتار اکثریت) می‌دهد. کدام غذا؟/کدام مطالبه؟ مسئله غذا/مطالبه نیست. مسئله تنها انگیزه‌های تعریف‌شده در راستای حیات سیستم نیست. مسئله این نیست که ما/شاهین ویکتوریا، پَکِت‌های دیتای طبقه‌بندی‌شده باشیم که لزوما با هدف خاصی به سمت سرور مرکزی پرتاب می‌شوند. مسئله‌ جایی‌ست که از چنین فاصله‌ی بعید سیمپاتیکی، از چنین پی‌-او-وی ریاضی ممسوخی، از پشت کامپیوترهای تحلیل آماری، قابل‌فهم نخواهد بود. ما/شاهین ویکتوریا برابرنهاده‌ی زنده‌ی محلول رو به انفجار جوشنده در سانتریفیوژ هستیم که صحت و صغم‌مان قابل‌سنجش با یک دابل‌چک از نود سروری/مُفَسِر نیست: داده با ارزش ووید!

بعید نیست خشم شاهین ویکتوریا، اتفاقا از نود مفسری باشد که تلاش می‌کند با حفظ تمامیت فانکشنالیتی اکوسیستم پاسخی برای سوراخی که شاهین تن‌سوز در دودوتاچارتای اکوسیستم گرد درآورده، پیدا کند؛ همانطور که خشم انسان ساکن زیست‌بوم قرون وسطایی هم از همین فاصله‌ی هنجاری متعفن است. مفسر اکوسیستم قرون وسطایی، تراپیست پرتی‌ست که تمامیت‌خواهانه می‌کوشد هر آنومالی ضدسیستمی را هنجاردرمانی کند.

بگو چی می‌خوای که اینقدر عصبانی‌ای؟

وات د فاک! چه ضرری مگر در سیمپتی با خشم آدم محبوس در اکوسیستم است(اگر کارمند اداره‌ی حفظ سلامت اکوسیستم نباشی)؟ چرا همیشه باید یک فرمول فیزیک کلاسیکی برای هر جور خشم، غم، سرکشی و انتحار وجود داشته باشد؟ مصادره‌ی درایو شخصی آدم‌ها، حس شخصی آدم‌ها به شت بزرگی که تا شعاعی نادیدنی دورشان، همه چیز را فرومی‌بلعد، به یک جور مطالبه‌خواهی زودبازده نعل به نعل همان ایده‌ی “اسباب‌بازی رو بده به بچه که شلوغ نکنه” را به ذهن متبادر می‌کند. بله احتمالا بن خشم و دیوانگی فعلی را در یک جور مطالبه‌ی باستانی بتوان پیدا کرد. اما آیا می‌شود یک همچین مطالبه‌ای را، اینقدر تاریخی با توول کیتی اینقدر داخلی و متعلق به سیستم بازشناخت؟ مطالبه‌ای که سال‌هاست مانده و بو گرفته. به چیزی غیر از مطالبه تبدیل شده و طوری غیر از مطالبه فانکشن می‌کند: به دنبال دیستورت شدن به فرم نهایی خودش است. به هیولای کور-و-کر-و-لال‌مانده‌ای که از ماز هزارساله‌ای رها شده.

چه ایده‌ای می‌تواند پسِ نادیده گرفتن چنین جنون انتحارجویانه‌ای باشد به جز ایده‌ی افیشنسی؟ فریز پدرانه‌ی  “سوزاندن جنگل با تکه‌چوب‌های نیم‌سوخته کار خوبی نیست. بهتر نیست غذای‌تان را از جای دیگری پیدا کنید؟”  اسلوگان کورپوریشن اِفیشِنسی‌ست. با فونت بزرگ، عمودی روی برج شکیل و براق مرکز شهری‌اش نقش بسته و هر روز صدایش را وایرال‌تر می‌کند. صدای اِفیشنسی[6] فشاری(سیستم کارآمد پدران مصلحت‌اندیش) که برابرنهاده‌ی تجاری مشخصی دارد: معامله‌ی دو-سر-برد.


یوتوب(فارغ از آرگیومنت سرگرمی)، معامله‌ی دو-سر-برد دیگری‌ست که خیلی پیش از این ریشه‌ در ایده‌ی “دیتا ماینینگ می‌دهد افیشنسی” دوانده. سالخوردگی این دیل خیرخواهانه اما به سابجکت تجاری محضی بدلش می‌کند که لحظه‌ی مرگ پلان تجاری یوتوب به مثابه ایده‌ی افیشنت است: همچون بدن هیولا/مرجان دریایی عظیمی جداافتاده از بازوهای کهنه‌ای که در عمق اقیانوس ستاپ کرده به سطح می‌آوردش تا برهنه و بری از هر جور آگمنت اخلاقی و نیک‌خواهانه‌ای راهی شوی شرم بزرگی شود.


دست‌کم همه قبول داریم که یوتوب‌گردی لبه‌های ناسورترمان را تراشیده و در سِگمنت محتوایی خاصی طبقه‌بندی‌مان می‌کند. اما در “جنگل را به دنبال غذا نسوزان” و یا “خواسته‌ات را با خشم مطرح نکن” [7] به همان اندازه که عدم درک از فالکون ویکترویا/آدم خشمگین هست، مسامحه‌ی برآمده از افیشنسی انگل‌زیانه هم هست. معامله‌ی دو-سر-بردی که کثافتش جایی زیر این لباس صلح‌جویی-خشم‌گریزی-تمامیت اکوسیستم نباید قربانی شود، سال‌هاست بو کرده. معامله‌ی دو-سر-بردی که با شعار (عدم تشنج + ارضای خواسته‌ها) = (نسوزاندن جنگل + پیدا کردن غذا) وایرال می‌شود اما جایی در کور ریاکارانه‌اش، واقعیتش را به نمایش می‌گذارد:

  • Do not burn the woods! We don’t know why you’re doing it and we don’t really care but stop; because you’re F***ing us
  • Do not make violence! Again, we don’t know why you’re doing it and we don’t really care but stop; because you’re F***ing us

چند روز پیش زمانی که همراه با دوستی نشسته در بلوار کشاورز تکه‌های فراموش‌شده‌ی «گرویتیز رینبو»[8] را مرور می‌کردیم، موشک [0-0-0-1] را به یاد آوردیم که سیاه‌ها قصد داشتند در جواب [0-0-0] شلیک کنند. تکه‌های بی‌شمارش را مونتاژ می‌کردند تا نهایتا طعم راکت را به یاروها بچشانند و هم‌زمان بلوار به نظرم رویایی جداشده از منهتن بهاری بود، شبیه به اِنتِرتِینمنت‌اِستریتی بیگانه که چشم‌به‌راه [0-0-0-1] مانده. پر از شاهین‌های ویکتوریا با نووک‌های دست‌ساز، جواهرهای سیلیکونی تن که زیر لوجستیک خیابان در داکت‌های انفجار به خواب مالیخولیا می‌روند.


[1] Miniature Dragons

[2] F***ing Optimists

[3]    زیست‌شناس، بوم‌شناس، جانورشناس، محیط‌‌بان، آتش‌نشان و …/ تراتپیست: سابجکت نمی‌داند که دچار اسکیزوفرنیاست و ما پدران روان‌شناس وظیفهی تشخیص و اقدام در راستای درمان را بر عهده داریم.

[4]     آزمایش واکسن A روی نمونه‌های زنده در ۶۰٪ مواقع موفق بوده پس واکسن A موفق است.

۵۱٪ از شرکت‌کنندگان در انتخابات حزبی انگلیس به حزب کارگر رای داده‌اند، پس انگلیس متعلق به حزب کارگر است.

۸۰٪ از لایک‌های یوتوب ساکنین اندونزی در حوزه‌ی ویدئوگیم بوده پس به اندونزین‌ها ویدئوی گیم پیشنهاد کنید.

[5] من انسان/ قشر دانشگاهی،/اکتیویست سیاسی/سلبریتی توییتر، به نام خرده فرهنگ، زین‌پس حیات متمدن‌تر خواهم بود که قادر به تعریف شما، انگیزه‌هاتان، تعلق‌هاتان و سپس قادر به ارائه ی بهترین راهکار برای زندگی سالم و بهداشتی به شماست.

[6] رجحان کارکرد کلی سیستم به کارکرد مجزای واحدهای سیستم / ایمپلمنت کردن قوانین تئوری جان نَش در مطالعه حیات و واحد زنده

[7] حکم‌های جدیدتر سیستم افیشنت

[8] Gravity’s Rainbow – A novel by Thomas Pynchon

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • مجله سفید ۳: پری‌زدگی

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • شومنامه‌ی تبر نقره‌ای

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید