این جهانِ بیگانه‌یِ آشنا – علمی‌تخیلی و نگاه انتقادی

0
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

«تقریباً هیچ نمونه‌ای از داستان علمی‌تخیلی را نمی‌شود سراغ گرفت که در راهِ ساختنِ جهان داستانیش، در موضع انتقادی از وضعیت حاضر قرار نگرفته باشد و این مهم نه فقط در فاخرترین نمونه‌های این گونه‌یِ ادبیات، که در «تجاری»ترین آثارش نیز اتفاق می‌افتاد. به نظر می‌رسد لازمه‌ی داشتن جهانی علمی‌تخیلی بازنگریِ جهان موجود است.»

۱.

در آخرین رمان و شاهکارش، ۲۶۶۶، روبرتو بولانیو نویسنده‌ی شیلیایی برجسته‌ترین شخصیت رمان را در جوانی و در خدمت ارتش آلمان نازی به نمایش می‌گذارد، جایی در جبهه‌ی اوکراین، در حال عقب‌نشینی. مرد که در آینده نویسنده‌ی به‌نامی خواهد شد برای مخفی شدن از هم‌رزمانش وارد خانه‌ای روستایی می‌شود و اینجاست که دفترچه‌ای می‌یابد. دفترچه حاوی گزارشیست از زندگی یک علمی‌تخیلی‌نویسِ روس در سال‌های ابتداییِ انقلاب. جایی پس از انتشار نخستین رمانش، نویسنده‌ی مربوطه نامه‌ای از گورکی دریافت می‌کند که مملو از تمجید است مگر از یک بابت؛ نویسنده‌ی انقلاب به دیدگاه علمی‌تخیلی‌نویسِ ما به آینده‌ی کارگران جهان می‌تازد (رمان علمی‌تخیلیِ یادشده حول ایده‌ی سفر به آینده و جهان‌های ممکن و موازی می‌گذرد)‌ و توصیه می‌کند که نویسنده‌ی تازه‌کار در آثارِ آینده‌ا‌ش نه به گمانه‌های ممکنِ وضعیت جهان که به حالِ پرولتاریا بیشتر بپردازد.

این دیدگاه تدافعیِ گورکی در قبال ماهیت داستانِ علمی‌تخیلی، به نظر از تاریخی‌ترین نظرگاه‌ها در بابِ اینگونه از ادبیات است. گورکیِ دلباخته‌ی انقلاب، دغدغه‌ی وضعیت حال را دارد، دغدغه‌اش امرِ واقعِ بشر است و گذار به آینده‌ای «تمثیلی» را برنمی‌تابد (هر چند آینده‌ی مذکور به ظاهر تضادی با مواضع دولتِ انقلابی مسکو ندارد) چرا که درجه‌ی ناپایداری واقعیت، آینده‌های ممکن و چندگانه و از این قبیل تم‌های داستانِ علمی‌تخیلی، به اصرار رنگ و وزن «حال» را نادیده می‌گیرد.


۲.

ژیل دلوز در توضیحِ جهان دیوید هیوم، فیلسوف تجربه‌گرای اسکاتلندی، ترجیح می‌دهد تا آراء او را به عالَمی بر آمده از سنت علمی‌تخیلی تشبیه کند. به نظرِ دلوز همانطور که در مواجهه با جهان‌های علمی‌تخیلی، ادراکِ خواننده به جهانی داستانی و بیگانه معطوف می‌شود- طوری که گویی از منظر موجودی دیگر به هستی می‌نگرد و در عین حال توأمان این پیش‌آگاهی را دارد که این جهانِ خیالی به راستی جهان او، وَ آن موجودات «دیگر»، خود ما هستیم- عالَم از خلالِ تجربه‌گرایی هیوم نیز استسفاری در باب چگونگی واقعیت بیگانه‌شده (و داستانی) است.

در این میان، خیلِ فلاسفه‌ی برجسته‌ی ادوار گذشته که از شیوه‌های داستان علمی‌تخیلی برای بیان مواضعشان استفاده کرده‌اند، این تشبیه دلوز را پررنگ‌تر می‌کند. از درک ناواقعیِ ساکنان غارِ افلاطون گرفته تا هابز که معتقد بود ابنای بشر مِکانیست‌هایی هستند که در طریقت خودمحورشان برنامه‌ریزی شده‌اند و دولت ماشین اکبر است که ما را در برمی‌گیرد و «برنامه»هامان را اصلاح می‌کند، از «تاریخ واقعی» (نوشته‌شده به قرن دوم میلادی) لوسیان گرفته که برای نقد افکار سوفسطایی شخصیت‌هایش را در سفری به ماه افشا می‌کند تا تامس مور که نخستین گونه‌های آرمان‌شهرهای علمی‌تخیلی‌مآب را به جهان معرفی می‌کند، از ابن نفیس گرفته که با استفاده از محاکات داستان علمی‌تخیلی در «رساله‌ی کاملیه»اش پیدایش خلق‌ الساعه‌ی بشر از عناصر جسمش را پیشنهاد می‌کند تا بسیاری دیگر از این دست مثال‌ها، حضور «گمانه‌زنی» در باب جهان، و خلق جهانی دیگر از خلال این گمانه‌زنی کاراترین ابزار این متفکران به نظر می‌رسد.


۳.

در برهه‌ای از قرن بیستم داستان علمی‌تخیلی که در دسته‌ی ادبیات عامه‌پسند و فرهنگ نازل قرار می‌گرفت، متأثر از استادان مدرنیست تاریخ رمان، شیوه‌های ادبی تازه‌ای اختیار کرد وَ نسلی از نویسندگان علمی‌تخیلی ظهور کردند که این شیوه‌های مدرنیستی را در روایتِ جهان‌های شگرفشان به کار بستند. یک نسل بعد از این نویسندگان، در دهه‌ی هفتاد میلادی، عده‌ای از رمان‌نویسان جریانِ اصلی که در گذار از سنت‌های مدرنیستیِ ادبیاتْ گونه‌ای تازه از قصه‌گویی را پیشنهاد می‌کردند، تکنیک‌های ادبیات علمی‌تخیلی را به تجربی‌ترین گونه‌های ادبیات داستانی وارد کردند تا مرزِ بی‌معنی ادبیات جدی و ادبیات عامه‌پسند را به استهزا بگیرند. (پینچن و برجسته‌ترین اثرش «رنگین‌کمان جاذبه» Gravity’s Rainbow احتمالاً شاخص‌ترین نمونه است). این دیدگاهِ انتقادی به وضعیت حاضرِ جهانِ ادبیات که در سنت داستان علمی‌تخیلی تجسم یافت، حالا در ادبیات معاصر غرب از بارزترین گرایش‌های داستان پست‌مدرنیستیست وَ در کنار داستان علمی‌تخیلی سایبرپانک نمودار زمانه در جهان داستان به حساب می‌آید. (مهم‌ترین اثر معاصر داستانی که از تِم‌های داستان علمی‌تخیلی سود جسته احتمالاً «مزاح بی‌پایان» Infinite Jest نوشته‌ی دیوید فاستر والاس است و برجسته‌ترین داستان سایبرپانک این دوره از ادبیات جهان «نیورومنسر» Neuromancer اثر ویلیام گیبسن است که در توصیف اهمیتش فردیک جیسمن «کمال ادبیات مدرنیست متأخر» می‌خواندش).

در همه‌ی نمونه‌های یاد شده، آنچه که خودنمایی می‌کند اراده‌ی گذار از وضعیت موجود به وضعیت‌های ممکن دیگر است. حتی در خوش‌بینانه‌ترین داستان‌های سنت علمی‌تخیلی همین گمانه‌زدن در باب جهان فعلی برای برساختن جهان خیالی دیگر، امنیت ساکن امر واقع خوننده را آشفته می‌کند. اما جز این دگرنگری‌های خوش‌بینانه، همه‌ی تاریخِ علمی‌تخیلی مملو از جهان‌های دیستوپیایی، فجایع استدلالی عالَم و خطرات دیدگاه حاکم است. تقریباً هیچ نمونه‌ای از داستان علمی‌تخیلی را نمی‌شود سراغ گرفت که در راهِ ساختنِ جهان داستانیش، در موضع انتقادی از وضعیت حاضر قرار نگرفته باشد و این مهم نه فقط در فاخرترین نمونه‌های این گونه‌یِ ادبیات، که در «تجاری»ترین آثارش نیز اتفاق می‌افتاد. به نظر می‌رسد لازمه‌ی داشتن جهانی علمی‌تخیلی بازنگریِ جهان موجود است. در نیورومنسر جهانی را باز می‌شناسیم که شرکت‌های بزرگ چندملیتی اداره‌اش می‌کنند و هوش‌های مصنوعیِ پرقدرت افسار ساکنینش را در اختیار دارند (داستان در دوره‌ای از تاریخ غرب نوشته شده است که تسلط شرکت‌های غول‌آسای چندملیتی بر سرنوشت بشر نگران‌کننده بود). در آثار فیلیپ کی دیک مشروعیت واقعیت، هویت و دانش مورد سؤال است و مرزِ دوگانه‌های تعریف‌کننده‌ی جهان ناپیداست (داستان‌هایی که در دهه‌ی ۱۹۶۰ نوشته شده‌اند، بهترین همراه آراء انتقادی این دوره هستند و وضعیت دانش و «روایت‌های کلان» را زیر سؤال می‌برند). برای نویسندگانی از این دست ماهیت گمانه‌زن داستان علمی‌تخیلی این امکان را پدید می‌آورد تا طیفی از واقعیت‌های جهان را مورد هجمه قرار داده، برجسته کرده و از این طریق چیزی نه در باب آینده‌ی خیالی که درباره‌ی وضعیت بشر کنونی ارائه کند.

در آن لحظه‌ی برساختن جهانی دیگر (که علمی‌تخیلی در آن نطفه می‌بندد)، در فرایند این تغییر ماهواً داستانی، موجی آزاد می‌شود (آنچنان که در لحظه‌ی تغییر هسته‌ی عناصر به یکدیگر آزاد می‌شود) که احتمالاً مهمترین ویژگی این گونه‌ی ادبیست، و این موج در همه‌ی موارد حاوی نیروی انفجاری ویرانگریست حول وضعیت جهان. از آنجا که شقه‌ی «علم» داستان علمی‌تخیلی در طول تکوین این ژانر به تدریج به تمامی نواحی دانش بشری گسترش یافته، تقریباً هیچ دغدغه‌ی معاصری بیرون از دایره‌ی این سنت ادبی باقی نمانده است. از نگرانی‌های محیط زیست تا جهان رسانه‌زده، همه دستمایه‌ی داستان علمی‌تخیلی و این گذار بی‌ترحمش قرار گرفته‌اند و بی‌جهت نیست که بخشی از سیاسی‌ترین رساله‌های قرن بیستم در قالب داستان علمی‌تخیلی آشکار شده‌اند. (۱۹۸۴ اورول، دنیای قشنگ نو آلدوس هاکسلی و و و …) در نمونه‌ی سوم، آنچنان که ذکر شد حتی «ریخت» ویژه‌ی داستان علمی‌تخیلی در نیمه‌ی دومِ قرنِ گذشته به بیرقِ انتقاد نسبت به وضع موجود جهانِ ادبیات بدل شده است. آن کیفیت انتظام‌ستیزی و بحران‌زایی که بولانیو به داستان علمی‌تخیلیِ شخصیت خیالیش بخشیده بود، به نظر مهم‌ترین شاخصه‌ی داستان علمی‌تخیلی است. علیرغم آنکه اینگونه از ادبیات اغلب نکوهش شده است و آنجایی هم که مورد تمجید قرار گرفته به سبب خاصیت سرگرم‌کنندگیش بوده است، این تشدید کردن، به‌رخ‌کشیدن و بروز دادن نقصان‌ها در بافتِ به-ظاهر-یکدستِ جهان احتمالاً جدایی‌ناپذیرترین خاصیت داستان علمی‌تخیلیست که درک مخاطبش را به نسبت به چگونگی جهان به بنیادی‌ترین اشکال تغییر داده است.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • دختری که صورتش را جا گذاشت

    نویسنده: علیرضا برازنده‌نژاد