کتاب: مردها چیزها را برایم توضیح میدهند
توشه
سارا احمد در کتاب آخرش «چگونه مثل یک فمینیست زندگی کنیم» میگوید هر زنی باید برای خود توشهای از کتابهای فمینیستی داشته باشد. توشهای که هروقت حس سرخوردگی و تنهایی و بیهمراهی کرد به دامنشان پناه ببرد، همفکرانش را از نو پیدا کند و نیروی دوبارهای برای ادامه دادن بیابد. این به معنای گریز از واقعیت نیست، برعکس به معنای مسلح شدن در برابر واقعیت خشن و ناخوشایند است. واقعیتی که در آن نیمی از جمعیت جهان هنوز در آن حاشیهای و «اقلیت» محسوب میشوند و برای تعریف کردن خودشان در متن به سلاح ایده نیازمندند. یکی از شخصیتهای سریال Wire در جایی از این حرف میزند خطرناکترین چیز در آمریکا سیاهیست که کارت کتابخانه دارد. بهنظرم در این جمله کلمهی سیاهپوست را میتوان با هر گروه بهحاشیهراندهشدهی دیگری تعویض کرد و از این حرف زد که خطرناکترین چیز در جامعهای پدرسالار، زنیست که کارت کتابخانه دارد.
معرفی کتاب
«آزادی زنان را اغلب جنبشی تصویر میکنند که قصدش گرفتن یا غصب کردن قدرت و امتیازاتِ مردان است، گویی مثل یک بازی ملالآور برد و باخت هر بار تنها یک جنس میتواند آزاد و قدرتمند باشد.»
این کتاب درواقع مجموعهی مقالاتیست که سولنیت در سالهای مختلف برای نشریات نوشته و بعد در یک مجلد آنها را گرد آورده. حتما اصطلاح «mansplain» به گوشتان خورده، وقتی از این اصطلاح استفاده میکنیم که مردی بدون اطلاع کافی از موضوع مورد بحث (حتی وقتی شما که زن هستید خوب به موضوع احاطه دارید) بهتان چیزی را توضیح میدهد و سعی میکند شیرفهتان کند. مقالهی سولنیت که عنوان کتاب را هم از آن خود کرده باعث همهگیر شدن این اصطلاح شد (اگرچه اصطلاح را خود او استفاده نکرده و تاییدش هم نمیکند). سولنیت از موقعیتی حرف میزند که احتمالا خیلی از زنها تجربهاش کردهاند. مردی در مهمانی میفهمد که او نویسنده است، ازش «طوری که آدم بچهی هفتسالهی دوستش را تشویق میکند» میپرسد کتابش دربارهی چیست. همین که سولنیت شروع میکند تا بگوید آخرین کتابش دربارهی ادوارد مایبریج است، مرد وسط حرفش میپرد که «دربارهی کتاب خیلی مهمی که امسال دربارهی مایبریج درآمده چیزی شنیدهای؟» او و دوستش تلاش میکنند به مرد بفهماند که دارد دربارهی کتاب خود او صحبت میکند، اما بینتیجه است و مرد به حرفهایش ادامه میدهد، تا جایی که معلوم میشود حتی کتاب را نخوانده و صرفا نقدی دربارهش دیده بوده.
سولنیت حرف دل خیلی از زنها را میزند، اینکه تجربه و تخصصتان بهخاطر زن بودنتان جدی گرفته نمیشود و به سمت سکوت کردن سوق داده میشوید. مهم نیست شما چه میگویید مردها همیشه بهتر میدانند. سولنیت با پیشتر بردن حرفهایش نشان میدهد که چطور در مقیاس بزرگتر بیاعتبار دانستن حرف زنان به نتایج ناخوشایندی میانجامد و به کوچک انگاشته شدن مسائلی مانند تجاوز و خشونت دامن میزند.
مقالههای کتاب در سالهای مختلفی نوشته شدهاند و هر کدام یکی از جنبههای زندگی زنان را تحت سایهی مردسالاری نشان میدهند. سولنیت در مقالهی دیگری مشخصا بر خشونت علیه زنان تمرکز میکند و با نشان دادن آمار خشونت علیه زنان، خصوصا خشونت خانگی در آمریکا از مسالهی بزرگی پرده برمیدارد که چندان جدی تلقی نمیشود. اگرچه مثالهایش به آمریکا محدود نمیمانند و از هند و آفریقای جنوبی تا مصر در بهار عربی را شامل میشوند. او میگوید اگر زن باشید، احتمال اینکه از سمت مردی مورد تجاوز، خشونت و بهطور کلی آسیب قرار بگیرد به مراتب بیشتر است. «ما با وفور تجاوز و خشونت علیه زنان روبهرویم، اما تقریبا هرگز با آن به عنوان مسالهی حقوق مدنی یا حقوق بشری، یا یک بحران، یا حتی یک الگو برخورد نمیکنیم. خشونت نژادی ندارد، طبقهای ندارد، مذهبی ندارد، ملیتی ندارد، اما جنسیت دارد.»
مقالات دیگر کتاب که بیشترشان بعد از سال ۲۰۱۰ نوشته شدهاند از برابری در ازدواج تا متنی دربارهی ویرجینیا وولف را شامل میشوند. «مردها چیزها را برایم توضیح میدهند» کتاب کوتاهیست که در یک یا دو نشست به راحتی میتوانید بخوانیدش، و با وجود اینکه بعضی از موضوعاتش زیادی آمریکاییاند یا خبر و تاریخ خاصی را مورد هدف دارند، بهشان محدود نمیمانند و اتفاقاً راهی برای دقیقتر شدن و فکر کردن به «اخبار» روزانه دربارهی زنان را بهمان نشان میدهند.