دختر استیو جابز تعریف می‌کند که پدرش عجب آدم مزخرفی بود

0
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

– همه می‌دانند که استیو جابز، یکی از موسسین اپل، اغلب رفتار زننده‌ای داشت.
– دختر بزرگ استیو جابز در شرح‌حالی که اخیراً منتشر کرده، رفتار بی‌رحمانه‌ی جابز نسبت به خودش را توصیف می‌کند.
– انتشار این خاطرات جدید به درک ما از رفتار زننده و ناشایست او با زیردستان و شرکایش رنگ‌وبویی تازه می‌بخشد.
– نتیجه‌گیری کلی این است که جابز واقعاً انسان مزخرفی به نظر می‌رسد.
– همسرش، همکارانش و شرکای تجاری‌اش جلوی او نمی‌ایستادند و اجازه می‌دادند هرطور دلش می‌خواهد رفتار کند.
– سوالی که مطرح می‌شود این است که آیا دستاوردهای تجاری جابز رفتار بی‌رحمانه‌اش را تبرئه می‌کنند؟ نمی‌توان جواب دقیقی به این سوال داد، ولی بدون‌شک این دستاوردها در طول حیاتش توجه بیشتری دریافت کردند و این بدرفتاری‌ها را برای او راحت‌تر کردند.

همه می‌دانند استیو جابز آدم ناخوشایندی بود.

تاکنون گزارش‌های زیاد و پرجزئیاتی راجع‌به بی‌رحمی، بی‌ادبی و تنگ‌نظری او نسبت به کارمندان، شرکای تجاری و حتی اعضای خانواده و دوستانش منتشر شده است.

با این‌حال، حکایاتی از «چیزهای بی‌اهمیت» (Small Fry) اتوبیوگرافی لیسا بِرِنِن-جابز (Lisa Brennan-Jobs) به بیرون درز پیدا کرده که شاید شنیدنشان شوکه‌یتان کند. این حکایات کاری می‌کنند بنیان‌گذار اپل نه صرفاً شخصی از خود راضی و بدعنق، بلکه انسانی بدذات به نظر برسد.

سال‌هاست که همه می‌دانیم جابز اولش زیر بار نرفت که پدر برنن-جابز است و پس از این که تست دی‌ان‌ای (و حکم دادگاه) ثابت کرد که پدر است، تازه قبول کرد خرجی دخترش را بدهد. همچنین همه می‌دانیم او سالیان سال کتمان می‌کرد که کامپیوتر لیسای اپل (Apple’s Lisa Computer)، که پس از مکینتاش وارد بازار شد، نام دخترش را یدک می‌کشد. در نهایت او این حقیقت را به دخترش و باقی مردم اعتراف کرد.

ولی کتابی که برنن-جابز نوشته، تصوری را که تاکنون از شخص جابز داشتیم، تا حدی تغییر می‌دهد. وقتی او دختربچه بود، پدرش به‌ندرت به او سر می‌زد، حتی پس از اثبات پدر بودنش. حتی پس از این‌که اپل را تأسیس کرد و داشت از موفقیت آن پول خوبی درمی‌‌آورد، حاضر نبود به دخترش سر بزند و به او خرجی بدهد. در آن دوره، لیسا و مادرش در فقر زندگی می‌کردند و تنها منبع درآمدشان کمک‌هزینه‌های دولتی (welfare)، شغل کم‌درآمد مادرش و کمک‌های مالی نزدیکان و آشنایان بود. وقتی مجبور شد خرجی لیسا را بپردازد، چند رو پیش از عمومیت یافتن اپل و مولتی‌میلیونر شدن خودش به دادگاه رفت و با زد و بند پرونده‌ای را که علیهش تشکیل شده بود بست.

حتی پس از این‌که توجهش را به لیسا بیشتر کرد، کریسَن برنن (Chrisann Brennan)، مادر او، دوست  نداشت آن دو را با هم تنها بگذارد، چون یک بار استیو از دختر 9 ساله راجع‌به علایق و تمایلات جنسی‌اش پرسید و در این زمینه با او شوخی کرد.


«ما آدمهای سردی هستیم.»


برنن-جابز می‌گوید وقتی در دوران نوجوانی پیش جابز رفت تا در خانه‌‌اش زندگی کند، جابز او را از دیدن مادرش منع کرد، با این‌که تا به آن لحظه، مادرش تنها کسی بود که در زندگی‌اش حضور دائم داشت. وقتی برنن-جابز به خانه‌ی جابز و نامادری‌اش لارن پاول جابز (Laurene Powell Jobs) نقل‌مکان کرد، به آن‌ها گفت که احساس تنهایی می‌کند و دوست دارد شب‌ها به او شب‌بخیر بگویند. پاول جابز به جای این‌که به احساس او احترام بگذارد و درخواستی به این سادگی را اجابت کند در جواب به او گفت: «ما آدم‌های سردی هستیم.»

ولی ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود. یک بار، جابز سینه‌های همسرش را گرفت و وانمود کرد در حال انجام عمل جنسی با اوست. در این میان با لحنی تحکم‌آمیز به برنن-جابز گفت در اتاق بماند تا در این «لحظه‌ی خانوادگی» شریک باشد. همچنین او از پول‌توجیبی دادن به دخترش سر باز می‌زد و به او گفت که از ثروتش «هیچ‌چیز» به او نخواهد رسید. او حتی حاضر نشد در اتاق دخترش بخاری نصب کند.

وقتی برنن-جابز وارد دبیرستان شد و به انجام فعالیت‌های مافوق‌برنامه مثل عضویت در باشگاه‌های دانش‌آموزی و نظارت بر دانش‌آموزان دیگر روی آورد، جابز – بله، همان کسی که حاضر نبود بپذیر پدر اوست و در دوران کودکی‌اش حاضر نبود با او وقت بگذراند – از او به خاطر این‌که زمان بیشتری را کنار خانواده سپری نمی‌کند انتقاد کرد و گفت: «اگر این روند ادامه پیدا کند، به مشکل برمی‌خوریم. تو به‌عنوان عضوی از این خانواده کمبودهای زیادی داری.»

یک بار وضعیت برنن-جابز به‌قدری همسایه‌ها را نگران کرد که او را به خانه‌ی خودشان آوردند. همچنین به او پول دادند تا شهریه‌ی دانشگاهش را پرداخت کند.

خیلی بد است که آدم با زیردستان و شریک زندگی‌اش بدرفتاری کند. ولی وارد کردن این همه آسیب احساسی و روانی به یک کودک دیگر نوبرش است. ما می‌دانیم جابز در کل آدم زورگویی بود، ولی ظاهراً او حتی به دختر خودش هم رحم نکرد.


برنن-جابز شبیه به کسیست که کودکآزاری را تجربه کرده است


جابز

موارد ذکرشده صرفاً بخش‌هایی منتخب از کتابی‌اند که هنوز منتشر نشده (تاریخ انتشار آن چهارم سپتامبر است)، برای همین به تمام اطلاعات ذکرشده در آن دسترسی نداریم. باید این نکته را هم در نظر گرفت که این‌ها خاطرات شخصی یک نفرند و ممکن است از فیلتر تعصبات فردی و احساسات تحریف‌شده رد شده باشند. پاول جابز و خواهر جابز در بیانیه‌ای مشترک اعلام کردند که محتوای کتاب «با خاطرات ما از آن دوران زمین تا آسمان فرق دارد.»

آن‌ها در این بیانیه گفتند: «تصویرسازی استیو در این کتاب با پدر و شوهری که ما به خاطر داریم بسیار فرق دارد. استیو عاشق لیسا بود و از این‌که در دوران کودکی‌اش، به‌عنوان یک پدر در حق او کوتاهی کرد، ابراز پشیمانی کرده بود.»

هدف برنن-جابز از اشاره کردن به این خاطرات در کتاب محکوم کردن جابز نیست؛ او صرفاً می‌خواهد دلش را با پدرش و خاطراتی که از او در ذهن دارد صاف کند. او می‌خواهد پدرش را ببخشد و گذشته‌ها را فراموش کند.

این انتخاب او و حق اوست. ولی حوادثی که برنن-جابز تجربه کرده ، امروزه در نظر خیلی‌ها کودک‌آزاری محسوب می‌شود؛ کودک‌آزاری به معنای وارد کردن آسیب روانی به کودک به صورت عمد. برای همین او در راستای پیدا کردن راهی برای بخشیدن و درک کردن پدرش، سعی دارد قضیه را نامهم جلوه دهد. این واکنش بسیاری از کسانی که کودک‌آزاری را تجربه کرده‌اند.

«این حکایت حیرت‌انگیزی از کودک‌آزاری است. نکته‌ی غم‌انگیز ماجرا این است که نویسنده‌ی کتاب خودش اعتقاد ندارد مورد آزار قرار گرفته و گزارش‌گر هم از آن تحت عنوان بی‌رحمی موقتی یاد می‌کند و نه یک مورد واضح کودک‌آزاری.»

—Jacob Bacharach (@jakebackpack) August 23, 2018

«در «چیزهای بی‌اهمیت»، استیو جابز آدمی مزخرف به نظر می‌رسد. دخترش او را بخشیده است. آیا ما هم باید او را ببخشیم؟ واو… «مزخرف» حق مطلب را ادا نمی‌کند. «کودک‌آزار» واژه‌ی بهتری به نظر می‌رسد. من درک می‌کنم که این داستان متعلق به اوست و آزاد است هرطور که می‌خواهد تعریفش کند… ولی اگر بی‌طرفانه به قضیه نگاه کنیم، این یک مورد کودک‌آزاری است؛ آن هم از نوع ناجورش.»

— Jodi Jacobson (@jljacobson) August 23, 2018

«خواندن این کتاب سخت است و اجابت کردن درخواستی که برنن-جابز از شما دارد سخت‌تر. این کتاب حکایت یک مورد کودک‌آزاری را تعریف می‌کند و قربانی به هر دری می‌زند تا برای وقوع آن دلیل‌تراشی کند و توجیه بیاورد.»

— Selena (@selenalarson) August 23, 2018

برنن-جابز در راستای پیدا کردن راهی برای بخشیدن پدرش، همان کاری را انجام داده که افرادی در موقعیت مشابه او انجام می‌دهند. تازه بیشتر این افراد بسیار بیشتر از او در بروز چنین رفتارهایی مقصرند. به طور کلی، تنها راه برای مقابله با یک زورگو این است که توی رویش بایستی. خواه خود شخصی که قربانی زورگو است، خواه شخصی دیگر که به نیابت از او زورگو را سرجایش می‌نشاند. متاسفانه کمتر کسی توی روی جابز ایستاد.

وقتی جابز داشت با برنن-جابز بدرفتاری می‌کرد، همسرش پاول جابز توی رویش نایستاد. وقتی جابز داشت با زیردستانش و شرکای تجاری‌اش بدرفتاری می‌کرد، همکارانش نیز کوتاهی کردند و توی رویش نایستادند.


دستاوردهای فوقالعادهای داشت، ولی شقاوتش باورنکردنی بود


نمی‌دانم چگونه می‌توان راجع‌به چیزی به پیچیدگی زندگی یک انسان حکم کلی صادر کرد، ولی به نظرم خاطراتی که برنن-جابز در این کتاب تعریف کرده، به حکایت‌های مشابه راجع‌به رفتار او با زیردستان، همکاران و شرکایش رنگ‌وبویی تازه می‌بخشد. پیش از این، در حکایت‌های این‌چنینی جابز شبیه به رهبری مصمم به نظر می‌رسید که گاهی برای رسیدن به اهدافش با دیگران درشتی می‌کرد، ولی اکنون او شبیه به شخصی بی‌رحم به نظر می‌رسد که دلیل به موفقیت رسیدنش این بود که اطرافیانش دائماً در برابر رفتار زننده و انزجارآورش کوتاه می‌آمدند.

جابز به‌عنوان کسی که اپل را احیا کرد تحسین می‌شود و این تحسین شدن کاملاً حقش است. وقتی او کنترل اپل را به دست گرفت، این شرکت فقط چند ماه تا ورشکستگی کامل فاصله داشت. وقتی پیش از مرگش اپل را ترک کرد، این شرکت مهم‌ترین تولیدکننده‌ی فناوری مصرفی در دنیا به شمار می‌آمد و در مسیر تبدیل شدن به غولی که اکنون می‌شناسیم، قرار داشت. معمولاً وقتی شرکتی در سراشیبی سقوط می‌افتد، به‌زحمت می‌توان آن را نجات داد و سابقه‌ی بد مدیران عرصه در این زمینه گواهی بر این مدعاست، برای همین اگر بگوییم فقط شخص جابز می‌توانست اپل را نجات دهد، ادعای بعیدی به نظر نمی‌رسد.

این کار کمی نیست. با نجات دادن این شرکت، جابز شغل هزاران نفر را حفظ کرد و هزاران شغل دیگر ایجاد کرد. همچنین افراد زیادی داخل و خارج از شرکت ثروت کلانشان را به او مدیون‌اند.

همچنین جابز در ساخته شدن تعدادی از تاثیرگذارترین محصولات پنجاه سال اخیر – آیفون، مکینتاش، آی‌پد، آی‌پاد و کامیپوترهای اولیه‌ی اپل – نقشی محوری داشت و این هم از دیگر تاثیرات مثبت اوست. البته به احتمال زیاد بدون حضور او نیز محصولاتی مشابه ساخته می‌شدند، ولی در این شکی نیست که او بود که نحوه‌ی تعامل میلیاردها نفر انسان را با فناوری از نو تعریف کرد و از بسیاری لحاظ تعریف او این تعامل را بهبود بخشید.


اغلب از پیشگامان عرصهی تجارت بت میسازیم و ایرادهایشان را نادیده میگیریم


جابز

البته حتی این دستاوردها نیز زیر سایه‌ی تصمیماتی نه‌چندان تحسین‌برانگیز قرار گرفته‌اند، مثل  نقش او در برون‌سپاری (Outsourcing) هزاران شغل کارخانه‌ای به کشورهای خارجی توسط اپل و تلاش‌های خستگی‌ناپذیر اپل در راستای عدم پرداخت مالیات. همچنین اپل بعضی مواقع تاریخ مربوط به اختیارات خرید سهامش را پس‌وپیش اعلام می‌کرد تا در بازار سهام ارزشمندتر به نظر برسند. خود جابز از این کار سود می‌کرد و در آخر تقصیرش می‌افتاد گردن مدیران دیگر. در آخر، بهتر است فراموش نکنیم که او دائماً سر کارمندانش فریاد می‌کشید و جلوی همه تحقیرشان می‌کرد.

تازه هنوز به بدقلقی‌هایش در دوره‌ی اول حضورش در اپل اشاره نکرده‌ایم. در آن دوره، او دائماً تلاش می‌کرد قدرت جان اسکالی (John Sculley) مدیرعامل اجرایی اپل را زیر سوال ببرد و حاضر نشد به یکی از اولین کارمندان اپل اختیار خرید سهام عطا کند.

در آخر می‌توان این سوال را مطرح کرد: آیا دستاوردهای تجاری او می‌تواند درد و رنجی را که به انسان‌های دیگر روا داشت توجیه کند؟ به‌شخصه جوابی برای این سوال ندارم.

چیزی که می‌دانم این است که ما اغلب از پیشگامان عرصه‌ی تجارت بابت دستاوردهایشان بت می‌سازیم، ولی از نزدیک به انسانیت آن‌ها و اعمالشان – چه در محیط شخصی، چه در محیط حرفه‌ای – نگاه نمی‌کنیم و در نظر نمی‌گیریم اعمالشان چطور روی اطرافیانشان و عموم مردم تاثیر می‌گذارد. همچنین فکر می‌کنم تمرکز روی دستاوردهایشان هرچه بیشتر پرخاشگری و بدرفتاری را برای آن‌ها آسان می‌کند.

حداقل این نتیجه‌گیری برای شخص استیو صدق می‌کند.

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
مترجم: فربد آذسن
مشاهده نظرات

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • سرد

    نویسنده: النا رهبری
  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید