زامبیها
مقدمه
زامبیها دورهیمان کردهاند. به هر طرف که نگاه کنیم انگار پر شده از زامبی. قبل از این که صحبتم را با شیر و پنیرگویی یک پیرمرد متوهم اشتباه بگیرید بگذارید روشنتان کنم که منظورم خردهفرهنگیست که حول محور زامبی شکل گرفته. مفهومی که شاید اولین بار در فرهنگ عامه با شب مردگان زندهی جرج رومرو عمومیت پیدا کرد(و البته سابقهای بس طولانیتر در کشور هائیتی دارد). امروز همه میدانند زامبی چیست. زامبیها در کنار سایر موجودات خیالی و جادویی و علمیتخیلی مثل خونآشامها و گرگینهها و آدمفضاییها، جایگاه خود را در فرهنگ عامهپسند پیدا کردهاند و هر روز محبوبتر میشوند. میشود گفت از شب مردگان زنده به این طرف مدام حالت صعودی داشتهاند. اواخر ۸۰ کمی افت میکنند اما افتان و خیزان با ظهور فرنچایز رزیدنت اویل بار دیگر به اوج میروند. زامبیها مخلوطی لذیذند از وحشت و طنز. همانطوری که رومرو نشان میدهد حتا در جهانی زامبیزده جا برای خندیدن هست. در کنار رومرو شاخهای اصیل از رویکرد پارودیک به زامبیها به وجود میآید با آثاری چون شان مردگان اثر ادگار رایت و زامبیهای کشتار جمعی اثر کوین همدانی. اما وجه وحشت زامبیها همچنان بخشی مهم از ژانر زامبی است. رویکردی که با ۲۸ روز بعد و ۲۸ هفته بعد دنی بویل قوام میگیرد و با آثاری چون دایینگ لایت(نور رو به موت) و واکینگ دد(مردگان متحرک) به اوج میرسد. ادامه مطلب >
مصاحبه
به نظرم موضوع ایجاد ترس و تولید ترس نیست. به خصوص در مورد فیلمهای وحشت ژانری. موضوع بازتاب این ترس و وحشت است. این طور نیست که شما به صورت رندم به یک سینما بروید و یک فیلم وحشت ببینید. مردم ترس را در درون خودشان دارند. چون موضوع اصلاً غافلگیری نیست. وقتی شما میروید یک فیلمی میبینید که اسمش «شب مردگان زنده» است، از دیدن مردگانی که زنده میشوند غافلگیر نمیشوید. فیلم بازتاب این ترسی است که قبلاً در وجود شما هست. فیلم فقط قرار است یک سری در توی ذهن شما باز کند. همین. چون یک چیزی در درون شماست و فیلم قرار است به شما کمک کند با آن روبهرو شوید و با آن کنار بیایید و کنارش بگذارید. راستش به نظر من کسانی که میروند سینما که فیلمهای خرگوشی و نازنازی ببینند ترسناکترند. یک جای کارشان مشکل دارد. ادامه مطلب >