بویی به باروز از زیگی استارداست میگوید
در نشستی بویی و باروز در مورد رگهی غریب راک که بویی آفریده صحبت میکنند.
دیوید بویی به واقع یک غول چند وجهی بود. خواننده، بازیگر، صداپیشه، فعال حقوق همهی موجودات متفاوت این دنیا و خیلی چیزهای دیگر. اما وجه مهمی از شخصیت او علاقهایست که به علمیتخیلی و ادبیات داستانی داشت. این علاقه را میشود در آهنگی مثل Space Oddity به خوبی دید و یا در نقشهای سینمایی متفاوتی که از خود برجای گذاشت.
اما آنچه او را از یک طرفدار عادی ژانر متمایز میکرد یا از بسیاری از گروههای سبک Space Rock که کم هم نبودند، آوردن این علاقه به موزیک ویدئوها و اجراهای زندهاش بود. از جمله اجرای عجیب کنسرت آلبوم The Rise and Fall of Ziggy Stardust and the Spiders from Mars. زیگی استارداست شخصیت یک روایت علمیتخیلی آپوکالیپسی بود که در غالب یک آلبوم راکاندرول به تصویر در آمده بود. شاید اولین و یا حداقل بیسابقه در نوع خود.
در ادامه مصاحبهای بین ویلیام باروز نویسندهی شهیر پست مدرن(نویسندهی سور عریان) و دیوید بویی میخوانید که طی آن بویی با جزئیات بیشتری در مورد زیگی استارداست توضیح میدهد.
باروز: میشه این تصویر زیگی استارداست که از خودت به وجود آوردی رو برام توضیح بدی؟ تا جایی که من متوجه شدم توی یه جهانی میگذره که تا ۵ سال دیگه قراره نابود بشه؟
بویی: توی دنیای زیگی استارداست، ۵ سال به پایان عمر زمین باقی مونده. یعنی دانشمندا اعلام کردن که تا ۵ سال دیگه تمام منابع طبیعی به پایان میرسن و زمین نابود میشه. و جهان زیگی تبدیل شده به جهانی که بچهها پادشاهان زمین شدن و هرچیزی طلب کنن در اختیارشونه. یعنی قاطبهی آمالشون رو در اختیار دارن. از طرفی آدمهای بالغ تمامی ارتباطشون رو با حقیقت جهان واقعی از دست دادن. حالا این بچهها دیگه تمایلی به راکاندرول ندارن. چون الکتریسیتهای در کار نیست که بشه باهاش راکاندرول زد. یکی از دوستان زیگی بهش میگه که اخبار رو جمع کنه و به صورت موسیقی اجرا کنه چون دیگه اخباری هم در کار نیست. زیگی هم همینکار رو میکنه… ولی اخبار خوب نیستن. آهنگ All the young dudes در مورد این اخباره. برخلاف تصور عموم اصلاً در ستایش جوانی نیست. کاملاً نقطهی مقابل این مفهومه.
باروز: ایدهی زیگی از کجا اومده؟ و این ایدهی تموم شدن دنیا در عرض ۵ سال؟ البته تموم شدن منابع طبیعی معنیش نابودی جهان نیست. معنیش نابودی تمدن بشریه. و باعث میشه سه چهارم جمعیت جهان از بین برن.
بویی: دقیقاً همینطوریه که میگی. برای زیگی پایان جهان نیست. پایان جهان زیگی وقتیه که بینهایتها (the Infinites) سر میرسن. که در واقع تجسم سیاهچاله هستن. ولی من فکر کردم بهتره آدم باشن. چون توضیح دادن یا نشون دادن سیاهچاله سر صحنهی کنسرت خیلی کار آسونی نیست.
باروز: آره خب سیاهچاله سر صحنه منطقی نیست. به خصوص که ممکنه صحنه رو نابود کنه.
بویی: خلاصه زیگی توی یک رویایی که از طرف بینهایتها بهش الهام میشه در مورد اومدن یه استارمن یه شعر مینویسه که همون ترانهی Starman باشه. که در واقع اولین خبر امیدوارکنندهایه که مردم بعد از مدتها میشنون. برای همین به سرعت به این استارمن علاقمند میشن. ولی استارمنهایی که زیگی ازشون حرف میزنه همون بینهایتهان. که در واقع از طریق سیاهچاله به جهانهای مختلف سفر میکنن. زیگی میگه که این استارمن قراره زمین رو نجات بده. ولی بینهایتها اولین بار در گرینویچ ظاهر میشن و هیچ کاری هم برای نجات روستای گرینویچ انجام نمیدن. هیچ دغدغهی مشترکی با ما ندارن و برای ما هم هیچ فایدهای ندارن و در واقع برای نجات ما نیومدن. یکیشون قیافش شبیه مارلون براندوئه. یکی هم یه سیاهپوست نیویورکیه. اسم یکیشون هم کوئینیه.
در این شرایط زیگی خودش رو یک جور پیامرسان برای استارمن آینده میدونه. توی مراتب عرفانی و معنوی بالا میره و پیروانی پیدا میکنه. وقتی بینهایتها به زیگی میرسن بخشهایی از تن زیگی رو به خودشون وصل میکنن تا بتونن تجسم پیدا کنن چون از ضدماده درست شدن و نمیتونن در جهان ما وجود داشته باشن. اینطوریه که طی اجرای ترانهی Rock n roll suicide زیگی سر صحنه میمیره. به محض این که زیگی تکه تکه میشه بینهایتها با تصاحب اجزاء کنشی زیگی به خودشون شکل میدن. این رو بهش میگن علمیتخیلی و فانتزی امروزی. چون خود من هم با خوندن کتاب Nova Express یه همچین حسی داشتم. کتاب برای ۱۹۶۱ بود و مغزم رو منفجر کرد. شاید ماها هم راجرز و همرشتاین دههی هفتادی باشیم بیل!
مردمانی که از سیاهچاله برای سفر به جهانهای دیگر استفاده میکنند. جهانی که در انتظار نابودی است و الهاماتی از جهان دیگر. عناصری که نشان از توجه و علاقهی مفرط بویی به علمیتخیلی دارد به خصوص به داستان غریبهای در سرزمین غربت نوشتهی رابرت هاین لاین. همینطور توجه او به نظریهی بمب جمعیت پل ارلیخ بهتآور است. به جرأت میتوان گفت بویی در زمان ما همتایی ندارد.
شخصیت زیگی استارداست شروع آلترایگوهای عجیب و غریب و صد البته محبوب بویی بودند. در واقع بویی جدای از شهامت و نوآوریاش در اجرا، منعکس کنندهی علاقهی شدید جامعهی زمانش به علمیتخیلی و فضا بود. علاقهای که شاید به تدریج در حال کاسته شدن است و با تئوری ماتریکس و جهانهای موازی جایگزین میشود.