اپرایی صد و سی ساله، داستانی هزار ساله: «دیباچه»

1
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد

اوایل سال 2012 دانشگاه تل‌آویو کنسرتی را لغو کرد؛ کنسرتی برنامه‌ریزی شده از سوی انجمنی به سرپرستی جاناتان لیونی، وکیل و دفتردار ساکن اورشلیم و فرزند یکی از بازماندگان نسل‌کشی‌های صورت گرفته در جریان جنگ جهانی دوم.
انجمن مذکور قصد داشت با هدف جداسازی موسیقی از سیاست، کنسرتی برخلاف هنجارهای رایج در سرزمین‌های اشغالی ترتیب دهد تا بدین ترتیب بالاخره ممنوعیت اجرای آثار آهنگساز محبوب آدولف هیتلر را از بین ببرد.
اما در نهایت مسئولین دانشگاه با توجه به اعتراض‌های صورت گرفته کنسرت را لغو کردند. در مصاحبه‌ای که در پنجم ماه ژوئن همان سال در روزنامه‌ی زوددویچه تسایتونگ در همین رابطه به چاپ رسید، جاناتان لیونی از قول پدرش چنین نقل کند:«واگنر آدم مزخرفی بود و یهودستیزی وحشتناک، ولی بهترین موسیقی‌ها را نوشته»

اصل این مطلب به زبان آلمانی و به عنوان پروژه ی پایان دوره ی کارشناسی زبان آلمانی نوشته شده است. اگر بعضی جملات طولانی و زنجیروار در مطلب هست، نتیجه ی ترجمه ی جملات آلمانی است که مانند جعبه های متعدد که در داخل یکدیگر قرار داده می شوند به نظر می آید، و به هیچ عنوان نمونه ای از نثر فارسی نگارنده نیست. و اما موضوع: «بررسی منابع الهام اپراهای حلقه ی نیبلونگ ویلهلم ریشارد واگنر در اسطوره ها و افسانه های ژرمنی و اسکاندیناویایی»

اوایل سال 2012 دانشگاه تل‌آویو کنسرتی را لغو کرد؛ کنسرتی برنامه‌ریزی شده از سوی انجمنی به سرپرستی جاناتان لیونی (Jonathan Livny)، وکیل و دفتردار ساکن اورشلیم و فرزند یکی از بازماندگان نسل‌کشی‌های صورت گرفته در جریان جنگ جهانی دوم (که اصالتا اهل هاناو Hanau در آلمان بود). انجمن مذکور قصد داشت با هدف جداسازی موسیقی از سیاست، کنسرتی برخلاف هنجارهای رایج در سرزمین‌های اشغالی ترتیب دهد تا بدین ترتیب بالاخره ممنوعیت اجرای آثار آهنگساز محبوب آدولف هیتلر را از بین ببرد (ممنوعیتی که از سال 1938 در سرزمین‌های اشغالی بر قرار بوده).

اما در نهایت مسئولین دانشگاه  با توجه به اعتراض‌های صورت گرفته کنسرت را لغو کردند. در مصاحبه‌ای که در پنجم ماه ژوئن همان سال در روزنامه‌ی زوددویچه تسایتونگ (Süddeutsche Zeitung) در همین رابطه به چاپ رسید، جاناتان لیونی از قول پدرش چنین نقل کند:«واگنر آدم مزخرفی بود و یهودستیزی وحشتناک، ولی بهترین موسیقی‌ها را نوشته»

این یهودستیز وحشتناک بدون شک یکی از بهترین آهنگسازهای تمام دوران‌هاست و شاید اگر از بخت بد کارهایش مقبول هیتلر نمی‌بود، می‌شد بسیار راحت‌تر از او صحبت کرد (‌همانند بسیاری از یهودستیزان دیگر آن دوران).

richard-wagner

آهنگسازی که در سال 1813 در لایپزیگ (Leipzig) متولد شد و در 1883 پس از زندگی‌ای که شاید تنها صفت «پر فراز و نشیب» برازنده‌اش باشد، در ونیز از دنیا رفت؛ نیمه‌خدای بایرویت (Bayreuth)، شهری در ایالت باواریای آلمان که همه ساله فستیوال اپراهای واگنر (Wagnerfestspiele) در آن برگزار می‌شود (و عملا تنها منبع درآمد این شهر را فراهم می‌کند) و همزمان آهنگسازی ممنوعه در سرزمین‌های اشغالی. کسی که تأثیراتی گسترده و پایدار بر جهان ما بر جای گذاشته است، تأثیراتی که تنها محدود به عرصه‌ی موسیقی نمی‌شوند. در واقع زمینه‌های فلسفی، روانشناختی و سیاسی کارهای واگنر همواره او را به موضوعی حساس برای بحث تبدیل می‌کند. هرچند که قرار نیست در این مقال به هیچ یک از این مسائل پرداخته شود.

در میان اپراهای واگنر چهارگانه‌ای وجود دارد، «نمایش صحنه‌ای برای سه شب و یک بعدازظهر»، که بخش‌هایی از آن در دنیای امروز نیز راه خود را به فرهنگ پاپ باز کرده‌اند. یکی از پرخواننده‌ترین کتاب‌های قرن بیستم، «ارباب حلقه‌ها» و دیگر وقایع دنیای «آردا» به قلم جان رونالد روئل تالکین آشکارا یا تحت تأثیر خود واگنر و یا الهام گرفته شده از همان منابعی هستند که واگنر را در خلق این اپراها یاری کردند. اینجا نیز مسأله‌ی یک حلقه‌ی اهریمنی و نفرین‌شده مطرح است؛ یک خواننده‌ی مطلع می‌تواند شباهت‌هایی بین سرنوشت غمبار تورین تورامبار (Turin Turambar) با زیگفرید (Siegfried) اژدهاکش و همچنین رابطه‌ی میان زیگموند (Siegmund) و زیگلینده (Sieglinde) تشخیص دهد؛ علاوه بر این‌ها شباهت میان نفرین آلبریش (Alberich) بر کسانی که در پی حلقه‌ی او باشند و نفرین فئانور (Feanor) بر جویندگان مالکیت سه جواهر معروف به سیلماریلی (Silmarilli) بیش از آن است که بتوان از آن چشم پوشید.

از میان فیلم‌ها، نقاشی‌ها و دیگر آثار هنری ملهم از این اپراها فقط اشاره به دوگانه‌ی فریتز لانگ (Fritz Lang) که از شاهکارهای سینمای صامت و دوره‌ی اکسپرسیونیستی دهه‌ی 1920 سینمای آلمان به شمار می‌رود، «مرگ زیگفرید» (Siegfrieds Tod) و «انتقام کریمهیلد» (Krimhilds Rache)، و تصویرسازی‌های آرتور راکهام (Arthur Rackham) انگلیسی می‌تواند مشتی نمونه‌ی خروار باشد.

تقریبا هر کسی که فیلم «اینک آخرالزمان» (Appocalypse Now) فرانسیس فورد کاپولا را تماشا کرده باشد، موسیقی صحنه‌ای را به خاطر دارد که بالگردهای امریکایی به یک روستای ویت‌کونگ‌ها یورش می‌برند. این قطعه موسیقی که به واقع حال و هوایی جنگجویانه را القا می‌کند و در ابتدای پرده‌ی سوم اپرای روز اول (والکیری) اجرا می‌شود، قطعه‌ای است مشهور به «سواری والکیری‌ها»، (Walkürenritt یا Ride of the Valkyries).

[aligncenter]

[/aligncenter]

اما چرا این نام را به این قطعه داده‌اند؟ اصلا والکیری چیست؟ اصلا این موضوع چه ربطی به یک تحقیق ادبی دارد؟ نباید این کار را به محققان عرصه‌ی موسیقی واگذاشت؟

برای پاسخ دادن به این سؤالات باید ابتدا داستان را بشناسیم. داستانی که واگنر 27 سال از زندگی خود را به سر و کله زدن با آن پرداخت تا در نهایت آن را به شکل یک نمایش صحنه‌ای برای سه شب و یک بعدازظهر ارائه دهد. تنها پس از شناخت این داستان است که می‌توانیم تصمیم بگیریم: آیا واگنر موضوعی مناسب برای یک تحقیق ادبی است؟

تقریبا همه‌ی ماجراهایی که در «طلای راین» (Rheingold)، «والکیری» (Die Walküre)، «زیگفرید» (Siegfried) و «شامگاه خدایان» (Götterdämmerung) رخ می‌دهند ریشه در سنت اشعار ژرمنی، اسطوره‌های ادایی و منظومه‌های نورسی دارند که سابقه‌شان تا قرن نهم میلادی نیز قابل ردیابی است. و این که می‌گویم «تقریبا همه» به خاطر آن است که در بعضی موارد پای منابعی به وسط می‌آید که معمولا آن‌ها را اصلا با واگنر در ارتباط نمی‌دانیم.

به عنوان مثال ترفندی که لوگه (Loge) برای به دام انداختن آلبریش به کار می‌بندد، این که از او می‌خواهد با استفاده از کلاه جادویی (Tarnhelm) خود را به شکل اژدهایی عظیم در آورد و سپس به شکل وزغی کوچک (طلای راین، صحنه‌ی سوم)، آشکارا با افسانه‌ی «گربه‌ی چکمه‌پوش» از قصه‌ها و افسانه‌های برادران گریم شباهت دارد؛ بیدار شدن برونهیلد (Brünnhild) با بوسه‌ای توسط زیگفرید نیز بسیار شبیه داستان «زیبای خفته» است، با این تفاوت که قهرمان به جای گذر از حصار بوته‌های گل سرخ باید از حصار آتش بگذرد.

با این حال باید توجه داشت که حماسه‌ی «سرود نیبلونگن» (Nibelungenlied) علیرغم چیزی که از نام آن ممکن است برآید، سهم آنچنان عظیمی در الهام وقایع داستان اپرا ندارد. ممکن است با توجه به نامی که به این چهارگانه داده شده، تصور شود که «حلقه‌ی نیبلونگ» (Der Ring des Nibelungen) اقتباسی از حماسه‌ی نگاشته شده در قرن سیزدهم به قلم شاعری ناشناس است، در حالی که در واقع سرود نیبلونگن در کنار بسیاری آثار دیگر یکی از منابع واگنر برای داستان، شخصیت‌ها و موتیف‌هاست. شاید تنها با اغماض بتوان برای «شامگاه خدایان» سرود نیبلونگن را به عنوان منبع اصلی در نظر گرفت، آن هم فقط نیمه‌ی اول کتاب را، چرا که داستان نیمه‌ی دوم، یعنی انتقام کریمهیلد، در اپرا وجود ندارد.

در واقع واگنر خود فهرستی از 10 منبع مورد استفاده‌ی خود منتشر کرده است (فوس، 2009: 454-455). این منابع که هنوز در کتابخانه‌ی واگنر در درسدن در دسترس ما هستند خود گواهی به شمار می‌روند بر این که خلق این شاهکار، که تا آنجا که می‌دانیم از یکم آوریل 1848 (زمانی که واگنر برای اولین بار در درسدن به دوستی به نام ادوارد دِوریان (Eduard Devrient) از قصدش برای ساخت اپرایی بر اساس داستان زیگفرید می‌گوید) تا سیزدهم، چهاردهم، شانزدهم و هفدهم آگوست 1876 (اولین اجرای حلقه‌ی نیبلونگ در بایرویت) طول کشیده است (فوس، 2009: 449-450) با یک تحقیق ادبی آغاز شده است.

اولین بار در سال 1853 متن این اپراها در پنجاه نسخه در زوریخ منتشر شد (همان: 445)، اما این پایان ماجرا نبود. آخرین تغییرات اعمال شده بر متن احتمالا در 1871 یا 1872 صورت گرفته‌اند (همان: 449).

در هر صورت متن این اپراها بسیار پیش از اجرایشان به عنوان اپرا به صورت کاری ادبی منتشر شده بود و شاید همین مسأله بتواند به ما این حق را بدهد که بدون ذره‌ای دانش موسیقی تحقیقی در باب واگنر، فقط و فقط از دید ادبی، را شروع کنیم.

[divider]

موضوع این پرونده قیاسی میان داستان اپراها و منابعی خواهد بود که از آن‌ها الهام گرفته شده‌اند و همچنین استراتژی‌های اقتباسی که واگنر در این فرآیند به کار گرفته است. بدون شک بررسی کامل 13 ساعت اپرا حجمی بسیار بسیار بیش از آنچه در حوصله‌ی خواننده باشد و در یک تحقیق بگنجد اشغال خواهد کرد، لذا به توصیه‌ی استاد گرامی‌ آقای پروان، کار را به تحلیل تنها چهار بخش (یعنی از هر اپرا یک بخش) محدود کردیم، به این قرار:

  • قرار میان خدایان از یک سو و فافنر (Fafner) و فازولت (Fasolt)، دو برادر غول، از سوی دیگر و شکل پرداخت مزد این دو (طلای راین)
  • داستان تولد زیگفرید، یا بهتر بگوییم داستان زیگموند و زیگلینده (والکیری)
  • چگونگی نجات برونهیلده توسط زیگفرید و داستان اولین ملاقات این دو (زیگفرید)
  • سوختن بارگاه خدایان در آتش تل مرده‌سوزی زیگفرید (شامگاه خدایان)
سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. سامان

    سلام. من داشتم به مطلب از اریک هابسبام مورخ شهیر مارکسیست بریتانیایی در مورد تاریخ می‌خوندم که با این قطعه شاهکار از واگنر برخوردم. خیلی متشکرم از شما. اطلاعات بی‌نظیر و تکمیل کننده‌ای از سایت شما گرفتم.
    بی‌نهایت سپاسگذارم

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • شومنامه‌ی تبر نقره‌ای

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی