بازی: آندرتیل Undertale

3
این مطلب به بوک‌مارک‌ها اضافه شد
این مطلب از بوک‌مارک‌ها حذف شد
سازنده: Toby Fox
سبک : نقش‌آفرینی
پلتفرم : Microsoft Windows - OS X
کارگردان : Ryūtarō Nakamura
تاریخ انتشار: ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۵

درباره‌ی بازی


شاید  در سال 2009 که Kickstarter پایه‌گذاری شد، کسی فکرش را هم نمی‌کرد که ‌آن‌ها فقط به پشتوانه‌ی مبالغ اهدایی طرفداران‌شان بتوانند چنین حجم عظیمی از محصولات منحصربه‌فرد را تولید کنند.  پدیده‌‌ای که زود محبوب و همه‌گیر شد و خیل عظیمی از توسعه‌دهندگان مستقل بازی‌های رایانه‌ای را به خود جذب کرد. استقبال عمومی به قدری بود که حتی برخی از سازندگان بازی های پرسروصدا نیز برای ساخت بازی‌های خود دست به دامان این سرویس شدند(مثلاً بازی شنمو 3 که  همین حالا مراحل ساخت خود را فقط و فقط با پول‌های اهدایی مردم طی می‌کند).

Undertale هم یکی از عناوینی بود که ساختش بوسیله همین سرویس ممکن شد. بازی‌ای که  2398 هزار نفر از تولید آن حمایت کرده‌اند و با سرمایه‌ی اولیه‌ی 51124 هزار دلاری ساخته شده.  پنجاه هزار دلاری که با خلاقیت و  شجاعت Toby Fox همراه می‌شود و نهایتاً  تحولی چشمگیر در تاریخ بازی‌های نقش افرینی ایجاد می‌کند. محصول نهایی چنان ذهن مخاطبان را تسخیر می‌کند  که میانگین امتیاز‌های بازی در متاکریتیک به 94 می‌رسد. آن هم در شرایطی که  همه‌ی کارهای بازی  از نویسندگی و طراحی گرفته تا تمامی مراحل  ساخت،  همه فقط بر عهده‌ی توبی‌باکسی‌ها بوده.

123

سال‌ها قبل، دو نژاد بر زمین فرمانروایی می‌کردند، انسان‌ها و هیولاها… روزی بین این دو نژاد جنگی در گرفت… پس از نزاعی  طولانی  انسان‌ها پیروز شدند… انسان‌ها هیولاها را بوسیله‌ی طلسمی جادویی، درون زمین زندانی کردند…

سال‌ها بعد…

گفته می‌شود هرکس که به کوهستان برود هرگز بر نمی‌گردد…

این خلاصه، اولین چیزی است که پس از کلیک کردن بر روی عنوان بازی مشاهده می‌کنید. شما نقش شخصیتی را بر عهده دارید که وارد کوهستان می‌شود و به درون زمین سقوط می‌کند. آنچه پس از این تجربه خواهید کرد، دست خودتان است، می‌توانید مثل باقی بازی‌های نقش آفرینی دشمنانتان را بکشید و XP کسب کنید تا Level UP شوید، یا آن که بدون کشتن حتی یک نفر بازی‌ را  به خاتمه برسانید. فرقی نمی‌کند شما می‌توانید هر راهی  که می‌خواهید را انتخاب کنید و در هر صورت تجربه‌ی این بازی به یکی از فراموش ناشدنی ترین تجربه‌های زندگیتان تبدیل خواهد شد؛ خصوصاً اگر به بازی‌های قدیمی و گرافیک هشت بیتی(یا به قولی بازی پیکسلی) علاقه داشته باشید، یا تشنه‌ی شنیدن یک داستان ناب و فراموش ناشدنی باشید و  یا  حتی اگر صرفاً  گیم پلی‌ای خلاقانه و شگفت آور بخواهید که  از ملالت بازی‌های تکراری این روزها خلاص شوید.

داستان بازی شاید در ابتدا کلیشه‌ای به نظر برسد، شخصی وارد سرزمین هیولاها می‌شود و می‌خواهد از آن جا خارج شود. اما آنچه که در این میان برای شما اتفاق می‌افتد کاملاً  انتظارات اولیه‌ی شما را به هم خواهد ریخت. در نگاه اول همه چیز ساده و همچون همه‌ی بازی‌های عادی دیگر است، اما هرچه می‌گذرد بازی‌کنندگان بیشتر به قصه دل می‌بندند و رفته رفته مجذوب پیچش‌های پلات و غافلگیری‌های داستان می‌شوند. البته مقدار این غافلگیری‌ها بستگی به انتخاب‌های خودتان دارد و به قولی این شما هستید که تصمیم می‌گیرید تجربه‌ی این بازی به چه نحوی رقم بخورد. بدین ترتیب همین آزادی بازی‌کنندگان هم یکی  از نکات قوت قصه‌پردازی آندرتیل می‌شود.

بعد از رد کردن مقدمه‌ی بازی و وارد شدن به اولین شهر، داستان بازی تازه خودش را نشان می‌دهد و روند قصه‌گویی اصلی آغاز می‌شود. در نظر داشته باشید که زمان تقریبی برای اتمام بازی فقط شش ساعت است ولی در همین مدت اندک محیط‌هایی با ساکنین مختلف و دشمنانی ویژه خواهید دید که هریک بدون استثنا داستانی جالب برای روایت کردن دارند. البته چنانکه انتظار می‌رود  شخصیت‌های اصلی بازی هم درست پرداخت شده‌اند و  همه دیالوگ‌هایی خلاقانه‌ و دلپذیر دارند. برای تک‌تکشان لحن و دایره‌لغاتی مخصوص تعریف شده تا مثلاً Sans متلک‌گوی و شوخ‌طبع باشد و  Alphys انیمه‌باز و گیک که اعتماد به نفس کمی هم داشته باشد.

 در نگاه اول به گیم‌پلی بازی، به نظر  نمی‌رسد که سازندگان چیز خاصی برای عرضه کردن داشته باشند، ولی جذابیت اصلی گیم‌پلی را وقتی می‌فهمیم که نوبت مبارزه با دشمنان می‌رسد.  مثل تمام بازی‌های نقش آفرینی نوبتی، اول شما حرکت قهرمانتان را انتخاب می‌کنید و بعد دشمنتان جواب حرکت شما را می‌دهد. هر دشمن حربه‌ی مخصوصی برای شکست دادن شما دارد(از طرح مسئله‌ی فیزیک توسط یک روبات که سد راهتان شده، تا باران شهاب سنگی که رقیبتان بر روی سرتان خواهد بارید!) و البته  شما نیز در دفاع از خودتان می‌توانید جا خالی بدهید. وقتی که نوبت شما  برسد چهار انتخاب خواهید داشت، «حمله‌ی مستقیم» که به دشمنتان صدمه می زنید، «استفاده از آیتم هایتان»، «گذشت کردن»(که خود شامل فرار کردن و بخشیدن می باشد) و در نهایت گزینه‌ی «عمل» که اوج زیبایی بازی در همین دکمه نهفته است. برای هر دشمنی گزینه‌ی «عمل» موجب یک اتفاق ویژه خواهد شد تا با خواندن دیالوگ‌های دشمنانتان و دیدن واکنش‌هایشان، خستگی از تنتان در برود و به ادامه‌ی بازی مشتاق بشوید.

2

 

سوای از مبارزه با دشمنان، بقیه‌ی گیم پلی آندرتیل مانند بازی‌های ماجراجویی قدیمی است که در محیط می‌گردید و آیتم‌های قابل تعامل را به کار می‌گیرید. البته احتمالا همین روند ساده هم به علت محیط‌های متنوع بازی و وجود  انواع پازل‌ها و مکانیک‌های دیدنی، بسیار دلپذیر خواهد بود. مخصوصاً گشت و گذار در محیط و دیالوگ‌گویی با ان‌پی‌سی‌ها(Non-player Characters) که پر است از ارجاع‌های مختلف به فرهنگ عامه، و اگر این ارجاع‌ها را بدانید، لذت بازی برایتان دو چندان خواهد شد. بد نیست اشاره ای به سیستم روایی بازی هم بکنیم که  می‌توان آن را یک فرابازی(Metagame) دسته‌بندی کرد. زیرا آندرتیل بیشتر از هر بازی دیگری با شما تعامل می‌کند و همه چیز را به یادتان خواهد آورد و تک تک اعمالتان را به دقت به خاطر خواهد سپرد. از انتخاب نام شخصیت‌تان در ابتدای بازی گرفته تا گذشت کردن از هیولای بی‌آزاری که فقط دلش می‌خواسته اندکی برقصد. و بد نیست بدانید طی کردن بازی در مسیرهای متفاوت باعث می‌شود تا کل محیط بازی برایتان عوض شود و معنای دیگری برایتان داشته باشد.

مضاف بر این آندرتیل از نظر موسیقی هم غنی است و بازی پر از قطعه‌های دل انگیز و فراموش‌نشدنی شده که کاملاً قابلیت این را دارند که بدل به زنگ گوشیتان شوند، یا  حتی ممکن است ترغیب بشوید که دانلودشان کنید تا رویشان قفل بشوید و مدام گوششان بدهید. از موسیقی مواجهه با دو برادر اسکلتی بگیرید، تا موسیقی‌ای که هنگام وارد شدن به آزمایشگاه می‌شنوید، تک تک قطعه‌های موسیقی، پر از احساس اند و کاملاً حسی را که باید منتقل کنند را منتقل می‌کنند، و در جایگاه مناسب خودش پخش می‌شوند.

گرافیک بازی گرافیک بازی از نوع پیکسل آرت است و اگر طراحی تحسین برانگیز  توبی فاکس را کنار بگذارید  رنگ‌آمیزی جذاب بازی بگذارید، با یک ماجراجویی خوش‌رنگ و لعاب و بسیار پر پروپیمان از نظر بصری روبرو خواهید شد.

 علاوه بر این‌هاهم آندرتیل حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد، زیرا این بازی  پر است از پیام‌های پنهانی که در دل انتخاب‌های دقیق و دیالوگ‌های هوشمندانه قرار دارند.  رازهای تمام نشدنی‌ای که وقتی پی به وجودشان می‌برید از خوشحالی سرتان را به دیوار خواهید کوبید. اما بالاتر از همه همان دوستی‌هایی است که در طول ماجراجوییتان خواهید ساخت. کسانی که خارج از دنیای واقعی می‌شناسیمشان و شاید همان شخصیت‌های دوست‌داشتنی (و بعضاً نه‌چندان دوست داشتنی) دلیل اصلیمان برای این همه ماجراجویی بوده اند. همه‌مان  لحظه‌ی سخت جدایی را تجربه کرده‌ایم. آنجایی که  صفحات آخر یه کتاب را ورق می‌زنیم تا سرانجام به دنیای خودمان برگردیم. لحظه‌ی جدا شدنی که بعضی وقت‌ها باعث می‌شود بغض گلویمان را بگیرد، زیرا باید با دوستان ارزشمندمان خداحافظی کنیم. دوستانی که در تمام طول سفر تحت تاثیر قرارمان داده‌اند یا حتی ما را به خنده وا داشته‌اند. این لحظه‌ی جدایی بارها باعث رنجش  شده و خاطره‌ی خوش سفر را خدشه‌دار کرده. با این حال اندک تسکینی همیشه وجود دارد که «می‌تونی دوباره سفرت رو از اول شروع کنی اشکال نداره، می‌تونی دوباره باهاشون باشی!» اما این لحظه‌ی جدایی هنگام اتمام آندرتیل مرا به گریه انداخت. نه به خاطر پایان بازی، به این دلیل که می‌دانستم هرگز نباید به دنیای آندرتیل برگردم، زیرا چیزهای بسیاری آموخته بودم و چیزهای زیادی دیده بودم. می‌دانستم برگشتن به آن دنیا تنها دوستانم را نا امید می‌کند. و این دوستان مهم ترین دلیلی هستند که آندرتیل را اینقدر خاص و جذاب می‌کنند.

در نهایت پیشنهاد ما به شما این است که هرچه زودتر این بازی را پیدا کنید تا به جمع عاشقان هیولاها و رفاقت گرم و صمیمی ایشان بپیوندید.

 

undertale-3

undertale7-noscale

سفید کاغذی
جدیدترین شماره کاغذی سفید را بخرید
شماره ۳: پری‌زدگی
برچسب‌ها:
مشاهده نظرات
  1. پارمیدا

    سلام خوب نوشتین
    من 3 تا سوال داشتم
    1 .شما این بازی رو خودتون انجام دادین؟
    2.توی بازی حتما باید با سنز جنگید؟یعنی راهی وجود داره که نخوام با سنز بجنگم؟
    3.چک پوینت چیه؟

    1. tatee

      یه راه هست که با سنس نجنگی این که پاپیروس رو بهش 1 ضربه هم نزنی

    2. armin

      چک پوینت تو همه بازی ها یه چیزه
      جایی که وقتی بهش برسی یا بعد مرگ برت می گردونه اونجا یا واست اون لحضه اونجا یه سیو می کنه که اگه مردی یا رفتی بیرون از اونجا میای

نظر خود را بنویسید:

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

متن نظر:

پیشنهاد کتاب

  • گریخته: هفت‌روایت در باب مرگ

    نویسنده: گروه ادبیات گمانه‌زن
  • مجله سفید ۲: ارتش اشباح

    نویسنده: تحریریه‌ی سفید
  • خدمات دستگاه هیولاساز دمشقی

    نویسنده: بهزاد قدیمی
  • ماورا: سلسله جنایت‌های بین کهکشانی

    نویسنده: م.ر. ایدرم